←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
'''تحریک هم پیمانان و [[مخالفان]] [[دولت]] [[مدینه]]''': منافقان برای پیشبرد کار خود، [[یهودیان]] مدینه را تحریک و [[تشویق]] به مقابله با [[رسول خدا]]{{صل}} کرده و به آنان [[وعده]] [[پشتیبانی]] میدادند. پس از [[پیروزی]] [[مسلمانان]] در [[جنگ بدر]] که از نظر منافقان و یهودیان بسیار غیرمنتظره بود، پیوند این دو گروه با یکدیگر اس[[تورات]]ر شد. وعده پشتیبانی نظامی منافقان از [[یهود]]، دامنه این [[گستاخی]] را به جایی کشاند که پیمانهایی را که با [[پیامبر]]{{صل}} و مسلمانان داشتند فراموش کرده و به [[رویارویی]] با [[دولت نبوی]] پرداختند<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۹.</ref>. [[فتنه انگیزی]] منافقان در تحریک یهودیان در [[غزوه بنی قینقاع]]، [[بنی نضیر]] و [[بنی قریظه]] آشکار است.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۱۶۵.</ref> | '''تحریک هم پیمانان و [[مخالفان]] [[دولت]] [[مدینه]]''': منافقان برای پیشبرد کار خود، [[یهودیان]] مدینه را تحریک و [[تشویق]] به مقابله با [[رسول خدا]]{{صل}} کرده و به آنان [[وعده]] [[پشتیبانی]] میدادند. پس از [[پیروزی]] [[مسلمانان]] در [[جنگ بدر]] که از نظر منافقان و یهودیان بسیار غیرمنتظره بود، پیوند این دو گروه با یکدیگر اس[[تورات]]ر شد. وعده پشتیبانی نظامی منافقان از [[یهود]]، دامنه این [[گستاخی]] را به جایی کشاند که پیمانهایی را که با [[پیامبر]]{{صل}} و مسلمانان داشتند فراموش کرده و به [[رویارویی]] با [[دولت نبوی]] پرداختند<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۹.</ref>. [[فتنه انگیزی]] منافقان در تحریک یهودیان در [[غزوه بنی قینقاع]]، [[بنی نضیر]] و [[بنی قریظه]] آشکار است.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۱۶۵.</ref> | ||
==رفتار رسول خدا{{صل}} با منافقان== | |||
[[پیامبر]]، [[نفاق]] را به عنوان معضلی [[اجتماعی]] و [[فرهنگی]] به شمار میآورد، از این رو، [[سیاست]] وی برای حل این معضل، [[مدارا]] همراه با بیان [[حقیقت]] و در صورت [[ضرورت]] برخورد لازم بود. پیگیری این سیاست از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} به مرور [[زمان]] به انزوای اجتماعی [[منافقان]] و مصونیت [[جامعه]] از تاثیر منفی آنان انجامید. | |||
[[سیره رسول خدا]]{{صل}} در برابر منافقان [[نرمش]] و مدارا بود. مدارای آن [[حضرت]] در برابر سخنان ایشان به اندازهای بود که منافقان میگفتند: پیامبر، «گوش» است و هر چه درباره ما به او گفته شود، چون آن را [[تکذیب]] کنیم، میپذیرد. [[خداوند]] در این باره میفرماید: «بعضی از آنها پیامبر را [[آزار]] میدهند و میگویند: او گوش است، بگو: برای شما گوشی است نکو که [[خدا]] را [[تصدیق]] میکند و [[مؤمنان]] را تصدیق میکند، و برای مؤمنان شما، رحمتی است و کسانی که پیامبر را آزار میدهند، عذابی دردناک دارند»<ref>{{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}} «و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار میکنند و میگویند او خوشباور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آوردهاند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار میرسانند» سوره توبه، آیه ۶۱.</ref>. | |||
اقدامات و رفتارهایی که منافقان درباره شخص رسول خدا{{صل}} انجام میدادند، همه مشمول بیاعتنانی و یا [[رأفت]] و گذشت آن حضرت بود. پیامبر به [[جنگ]] با آنان [[اقدام]] نکرد و سخنان ناروای ایشان را نادیده میگرفت، [[بهانهجویی]] آنان را میپذیرفت و با تحریکات آنان برای [[حفظ]] [[امنیت روانی]] جامعه [[با تدبیر]] مقابله میکرد و تا هنگامی که به صورت [[سازمان]] یافته وارد عمل نمیشدند، پیامبر به مقابله علنی با ایشان دست نمیزد. | |||
در عین حال، فتنهانگیزیهای آنان درباره [[مسلمانان]] و [[جامعه اسلامی]] بدون پاسخ نمیماند چنان که در ماجرای [[مسجد ضرار]]، [[حکم]] به [[تخریب]] آن شد<ref>مهدوی دامغانی، پیامبر اسلام و جریان نفاق، ص۱۳۴.</ref>. همچنین پیش از رفتن به سوی [[تبوک]]، [[خانه]] سویلم [[یهودی]] که پایگاهی برای [[منافقان]] شده بود تا [[مردم]] را از [[همراهی]] با آن [[حضرت]] در [[جنگ تبوک]] بازدارند، به دستور [[رسول خدا]]{{صل}} به [[آتش]] کشیده شد<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۵۱۷.</ref>. نمونه دیگر از [[برخورد پیامبر]]{{صل}} با فتنهگری [[سازمان]] یافته منافقان، دستور بیرون انداختن آنان از [[مسجد]] [[نبوی]] به وضع تحقیرآمیز بود؛ چراکه به صورت گروهی مشغول به [[استهزاء]] و [[مسخره کردن]] مسلمانان شده بودند<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۵۲۸.</ref> گاهی از باب {{متن قرآن|الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ}}<ref>«و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref> [[پیامبر]]{{صل}} با منافقانی که کارهای آنان [[جامعه مسلمین]] را [[تهدید]] میکرد برخوردهای سختتری نیز انجام داده که در کتب [[سیره]] نقل شده است<ref>ر.ک: ابن هشام، السیرة النوبیه، ج۲، ص۶۳۵-۶۳۸.</ref>. | |||
[[خداوند متعال]] در [[سوره توبه]]، به رسول خدا{{صل}} به [[جهاد]] و [[سختگیری]] علیه منافقان و [[کفار]] دستور میدهد<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}} «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref>، اما با توجه به [[سیره عملی]] رسول خدا{{صل}} در [[رفتار]] با منافقان، میتوان منظور از جهاد را [[تدبیر]] و اقدامات لازم و مناسب رسول خدا{{صل}} در برابر منافقان و سختگیری بیشتر با ایشان دانست که نمونه [[سختگیری]] [[پیامبر]]{{صل}} [[نماز]] گزاردن بر [[مردگان]] [[منافقان]] بود: «و هرگز بر هیچ مردهای از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نایست»<ref>{{متن قرآن|وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ}} «و هیچگاه بر هیچیک از ایشان چون مرد نماز مگزار و بر گور او حاضر مشو؛ اینان به خداوند و پیامبرش کفر ورزیدهاند و نافرمان مردهاند» سوره توبه، آیه ۸۴.</ref>. | |||
برخی نمونههای [[رفتاری]] [[رسول خدا]]{{صل}} با منافقان بدین شرحاند: | |||
#هنگام حرکت [[لشکر]] [[مسلمان]] برای [[جنگ تبوک]]، گروهی از منافقان، که [[ودیعة بن ثابت]] از آن جمله بود، [[مسلمانان]] را [[بیم]] داده و میگفتند: آیا [[جنگ]] با [[رومیان]]، همانند جنگ با [[اعراب]] است؟ [[سوگند]] به [[خدا]]، رومیان به زودی شما را به بند خواهند کشید. چون این سخن به رسول خدا{{صل}} رسید، [[عمار بن یاسر]] را برای پیگیری موضوع به سوی آنان فرستاد، منافقان که [[جدیت]] پیامبر در پیگیری موضوع را ملاحظه کردند، [[عذرخواهی]] کرده و اظهار داشتند این سخن را جدی نگفته و به [[شوخی]] مطرح کردهاند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۲۵.</ref>. | |||
#در جنگ تبوک، هنگامی که شتر پیامبر گم شد، یکی از منافقان به نام [[زید بن لصیت]]، [[پیامبری]] آن [[حضرت]] را زیر سؤال برد و گفت: محمد{{صل}} [[گمان]] میکند که [[پیام]] آور [[الهی]] است و از [[آسمان]] خبر میدهد، در حالی که نمیداند شترش کجاست؟» اندکی بعد رسول خدا{{صل}} به [[اذن خداوند]] محل شتر خویش را اعلام کرد و فرمود: آنچه خدا به من آموزد، میدانم<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۲۳.</ref>. | |||
# [[عبدالله بن ابی]] که سرکرده منافقان بود، چون در بستر [[بیماری]] افتاد، پیامبر به [[عیادت]] او رفت. او از پیامبر خواست در [[تشیع]] جنازهاش حاضر شود و پیراهنش را برای استفاده در [[دفن]]، به او دهد که [[پیامبر خدا]]{{صل}} چنین کرد<ref>ابن شبه، تاریخ المدینة المنورة، ج۱، ص۳۶۹.</ref>. [[رفتارهای پیامبر]] با جنازه ابن ابی برای گرامی داشت فرزند او عبدالله بود که از [[مؤمنان راستین]] به رسول خدا به شمار میرفت<ref>جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۲۶، ص۱۰۹.</ref>. همچنین [[نماز خواندن]] [[پیامبر]] بر ابن ابی، پیش از [[نزول آیه]] ۸۴ [[سوره توبه]] بود که پیامبر را از نماز خواندن بر [[منافقان]] [[نهی]] میکند<ref>جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۲۶، ص۱۰۷.</ref>. | |||
# [[متعّب بن قشیر]] نیز از منافقانی بود که مشمول [[مدارای پیامبر]]{{صل}} بود. او در شرایط سخت [[جنگ خندق]]، برای [[متزلزل]] کردن [[روحیه]] [[مسلمانان]] میگفت: «محمد ما را نوید میداد که گنجهای کسرا و [[قیصر]] را به دست میآوریم، اما امروز [[جرأت]] نمیکنیم که برای قضای [[حاجت]] بیرون رویم!»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۲.</ref> پیامبر در این شرایط سخت، اینگونه سخنان را میشنید، اما برخوردی با منافقان نمیکرد زیرا اینگونه سخنان را فردی میدانست و [[سازماندهی]] شده قلمداد نمیکرد. | |||
مُعتب بن قشیر کسی بود که در [[روز]] [[حُنین]] در [[اعتراض]] به نحوه [[تقسیم غنائم]] از سوی [[رسول خدا]]{{صل}}، گفت: تقسیم غنائم میان تازه مسلمانان برای [[رضای خدا]] و در راه او نیست! چون سخن او به رسول خدا{{صل}} رسید، بسیار [[اندوهگین]] شد و فرمود: [[خداوند]] برادرم [[موسی]] را [[رحمت]] کند که بیشتر از این [[آزار]] دید و [[شکیبایی]] ورزید<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۴۹.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص ۱۶۶.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |