←شبهه اول: انحصار قبولی اعمال در توحید
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
برخی از [[وهابیون]] شرطیت [[ولایت اهل بیت]]{{عم}} را برای [[قبولی اعمال]] [[انکار]] و درباره آن اشکالات و شبهاتی ایراد کردهاند که آنها را در پنج [[شبهه]] طبقهبندی و بررسی میکنیم. | برخی از [[وهابیون]] شرطیت [[ولایت اهل بیت]]{{عم}} را برای [[قبولی اعمال]] [[انکار]] و درباره آن اشکالات و شبهاتی ایراد کردهاند که آنها را در پنج [[شبهه]] طبقهبندی و بررسی میکنیم. | ||
==شبهه اول: انحصار قبولی اعمال در [[توحید]]== | == شبهه اول: انحصار قبولی اعمال در [[توحید]] == | ||
دکتر | دکتر ناصر] القفاری ادعا کرده است که تنها شرط و اصل قبولی اعمال، توحید و تنها سبب بطلان آنها، [[شرک]] به [[خدای متعال]] است و برای ادعای خود به [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}}<ref>«بیگمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمیآمرزد؛ و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref> استناد کرده است. اما [[شیعه]] اصل قبولی اعمال را در [[ولایت]] [[ائمه دوازدهگانه]]{{عم}} منحصر کرده است. [[شیعیان]]، [[مغفرت]] و [[رضوان]] و [[بهشت]] را منحصر به [[معتقدان]] به [[امامت]] و ولایت قرار دادهاند؛ هرچند دارای [[گناهان]] فراوان باشند. در مقابل، [[جهنم]] و [[ذلت]] و [[گمراهی]] برای کسی است که به امامت و [[ولایت ائمه]]{{عم}} [[اعتقاد]] ندارد؛ هرچند دارای [[اعمال]] و عبادتهای فراوان باشد<ref>القفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ص٢٢.</ref>. | ||
وی برای [[اثبات]] مدعای خود، روایاتی از کتب شیعه نقل کرده<ref>القفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ص۲۲ و ۲۳.</ref> و سپس مینویسد: «از نظر شیعه توحید تنها با ولایت پذیرفته میشود. طبق روایتی از [[بحارالانوار]]<ref>القفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ص۲۴؛ به نقل از: بحار الأنوار، ج۲۷، ص۲۰۱.</ref> ولایت مقدمه و در [[حقیقت]] اساس [[شهادت]] {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} است. از این رو شهادت تنها از [[شیعیان علی]]{{ع}} پذیرفته است»<ref>اصول مذهب الشیعة الامامیة، ص۲۴؛ به نقل از: بحار الأنوار، ج۲۷، ص۲۰۱.</ref>. | وی برای [[اثبات]] مدعای خود، روایاتی از کتب شیعه نقل کرده<ref>القفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ص۲۲ و ۲۳.</ref> و سپس مینویسد: «از نظر شیعه توحید تنها با ولایت پذیرفته میشود. طبق روایتی از [[بحارالانوار]]<ref>القفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ص۲۴؛ به نقل از: بحار الأنوار، ج۲۷، ص۲۰۱.</ref> ولایت مقدمه و در [[حقیقت]] اساس [[شهادت]] {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} است. از این رو شهادت تنها از [[شیعیان علی]]{{ع}} پذیرفته است»<ref>اصول مذهب الشیعة الامامیة، ص۲۴؛ به نقل از: بحار الأنوار، ج۲۷، ص۲۰۱.</ref>. | ||
به ادعای او، [[شیعیان]] [[اعتقاد]] و [[باور]] به [[امامت]] را مناط [[عفو]] و [[مغفرت الهی]] و [[انکار]] آن را سبب [[سخط]] و [[عقاب الهی]] میدانند. وی برای این مطلب روایاتی از کتب [[شیعه]] نقل میکند<ref>اصول مذهب الشیعة الامامیة، ص۲۴.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[پذیرش ولایت ائمه شرط قبولی اعمال (مقاله)| مقاله «پذیرش ولایت ائمه شرط قبولی اعمال»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص۱۱۵.</ref> | به ادعای او، [[شیعیان]] [[اعتقاد]] و [[باور]] به [[امامت]] را مناط [[عفو]] و [[مغفرت الهی]] و [[انکار]] آن را سبب [[سخط]] و [[عقاب الهی]] میدانند. وی برای این مطلب روایاتی از کتب [[شیعه]] نقل میکند<ref>اصول مذهب الشیعة الامامیة، ص۲۴.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[پذیرش ولایت ائمه شرط قبولی اعمال (مقاله)| مقاله «پذیرش ولایت ائمه شرط قبولی اعمال»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص۱۱۵.</ref> | ||
=== | === نقد و بررسی=== | ||
اولاً باید از آقای قفاری پرسید: چه ارتباطی بین ادعای ایشان و [[آیه شریفه]] وجود دارد؟! ادعا آن است که [[پذیرش اعمال]] فقط مشروط به [[توحید]] و بطلان [[اعمال]] نیز تنها مشروط به [[شرک]] است؛ اما آیهای که بدان استناد شده است، هیچ ربطی به ادعای مذکور ندارد. بر اساس آیه شریفه، [[خداوند]] [[گناه]] شرک را نمیآمرزد؛ ولی کسی که [[مشرک]] نیست، آیا اعمال او مقبول است یا [[باطل]]؟ آیا شرط یا سبب دیگری برای قبولی یا بطلان اعمال وجود دارد یا خیر؟ این [[آیه]] از این جهت ساکت است<ref>عابدی، توحید و شرک از نگاه وهابیت و شیعه، ص۱۴۳.</ref>. اساساً آیه شریفه تنها در [[مقام]] بیان آثار [[سوء]] شرک است، نه انحصار قبولی یا بطلان اعمال در توحید و شرک<ref>ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۷۰.</ref>! | اولاً باید از آقای قفاری پرسید: چه ارتباطی بین ادعای ایشان و [[آیه شریفه]] وجود دارد؟! ادعا آن است که [[پذیرش اعمال]] فقط مشروط به [[توحید]] و بطلان [[اعمال]] نیز تنها مشروط به [[شرک]] است؛ اما آیهای که بدان استناد شده است، هیچ ربطی به ادعای مذکور ندارد. بر اساس آیه شریفه، [[خداوند]] [[گناه]] شرک را نمیآمرزد؛ ولی کسی که [[مشرک]] نیست، آیا اعمال او مقبول است یا [[باطل]]؟ آیا شرط یا سبب دیگری برای قبولی یا بطلان اعمال وجود دارد یا خیر؟ این [[آیه]] از این جهت ساکت است<ref>عابدی، توحید و شرک از نگاه وهابیت و شیعه، ص۱۴۳.</ref>. اساساً آیه شریفه تنها در [[مقام]] بیان آثار [[سوء]] شرک است، نه انحصار قبولی یا بطلان اعمال در توحید و شرک<ref>ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۷۰.</ref>! | ||
ثانیاً اگر آنگونه که آقای قفاری ادعا کرده است، تنها سبب [[قبولی اعمال]] توحید، و تنها سبب بطلان اعمال شرک باشد، باید گناهانی مثل [[انکار نبوت]] یا [[ضروریات دین]] و... موجب بطلان اعمال نباشد و فقط و فقط شرک سبب بطلان اعمال باشد؛ درحالیکه روشن است شرک یک سبب از اسباب متعدد برای [[عدم قبولی اعمال]] است؛ همچنان که توحید یک شرط از شرایط متعدد قبولی اعمال است؛ نه آنکه توحید تنها شرط قبول اعمال باشد؛ برای مثال اگر شخص موحدی در اعمال خود [[ریا]] کرد، آیا آقای قفاری [[معتقد]] است عمل چنین شخصی صحیح و پذیرفته است؟ آیا در [[قبولی اعمال]]، [[اخلاص]] شرط نیست؟ یا شخص موحدی که [[معتقد]] به [[نبوت]] و [[شریعت]] نیست<ref>اصطلاحاً به چنین شخصی دئیست (Deist) گفته میشود که خدا را قبول دارد؛ ولی دین و نبوت را نمیپذیرد.</ref>، آیا [[اعمال]] او صحیح و پذیرفته است؟ بر اساس ادعای آقای قفاری، تنها شرط قبولی اعمال [[توحید]] بوده که این شخص آن را دارد. پس طبق نظر ایشان اعمال او مقبول است! درحالیکه باید گفت چنین شخصی یک شرط قبولی اعمال را داراست؛ اما سایر شرایط قبولی اعمال را ندارد<ref>ر.ک: عابدی، توحید و شرک از نگاه وهابیت و شیعه، ص۱۴۴.</ref>. | ثانیاً اگر آنگونه که آقای قفاری ادعا کرده است، تنها سبب [[قبولی اعمال]] توحید، و تنها سبب بطلان اعمال شرک باشد، باید گناهانی مثل [[انکار نبوت]] یا [[ضروریات دین]] و... موجب بطلان اعمال نباشد و فقط و فقط شرک سبب بطلان اعمال باشد؛ درحالیکه روشن است شرک یک سبب از اسباب متعدد برای [[عدم قبولی اعمال]] است؛ همچنان که توحید یک شرط از شرایط متعدد قبولی اعمال است؛ نه آنکه توحید تنها شرط قبول اعمال باشد؛ برای مثال اگر شخص موحدی در اعمال خود [[ریا]] کرد، آیا آقای قفاری [[معتقد]] است عمل چنین شخصی صحیح و پذیرفته است؟ آیا در [[قبولی اعمال]]، [[اخلاص]] شرط نیست؟ یا شخص موحدی که [[معتقد]] به [[نبوت]] و [[شریعت]] نیست<ref>اصطلاحاً به چنین شخصی دئیست (Deist) گفته میشود که خدا را قبول دارد؛ ولی دین و نبوت را نمیپذیرد.</ref>، آیا [[اعمال]] او صحیح و پذیرفته است؟ بر اساس ادعای آقای قفاری، تنها شرط قبولی اعمال [[توحید]] بوده که این شخص آن را دارد. پس طبق نظر ایشان اعمال او مقبول است! درحالیکه باید گفت چنین شخصی یک شرط قبولی اعمال را داراست؛ اما سایر شرایط قبولی اعمال را ندارد<ref>ر.ک: عابدی، توحید و شرک از نگاه وهابیت و شیعه، ص۱۴۴.</ref>. | ||
مسئله [[ولایت]] نیز چنین است؛ یعنی کسی که به توحید معتقد است، اما به ولایت [[اعتقاد]] ندارد؛ یک شرط قبولی عمل را دارد و سایر شرایط را ندارد. روشن است که تا وقتی تمام شرایط قبولی عمل جمع نباشد، آن عمل مقبول نخواهد بود. پس توحید شرط لازم و اساسی قبولی اعمال است؛ ولی شرط کافی و منحصر نیست. | مسئله [[ولایت]] نیز چنین است؛ یعنی کسی که به توحید معتقد است، اما به ولایت [[اعتقاد]] ندارد؛ یک شرط قبولی عمل را دارد و سایر شرایط را ندارد. روشن است که تا وقتی تمام شرایط قبولی عمل جمع نباشد، آن عمل مقبول نخواهد بود. پس توحید شرط لازم و اساسی قبولی اعمال است؛ ولی شرط کافی و منحصر نیست. | ||
آقای [[عبدالله بن باز]] صریحاً در فتوایی اظهار کرده است: | آقای [[عبدالله بن باز]] صریحاً در فتوایی اظهار کرده است: کسی که [[گواهی به توحید]] و [[شهادت]] به [[رسالت پیامبر]]{{صل}} دهد، ولی یکی از نواقض [[اسلام]] را به جا آورد، مثل آنکه [[خدا]] یا رسولش را [[ناسزا]] گوید یا [[دین]] را مسخره کرده یا منکر [[وجوب]] [[نماز]] یا [[تحریم]] [[زنا]] یا مثل آن گردد، به [[اجماع]] [[مسلمانان]] [[تکفیر]] میشود؛ گرچه به [[وحدانیت]] و [[رسالت]] محمد از جانب خدا شهادت دهد و نماز بخواند و [[روزه]] بگیرد؛ زیرا این [[گواهی]]، گوینده آن را هنگامی نگه میدارد و خونش را محفوظ دارد که به معنای آن عمل کند و [[حق]] آن را ادا نماید؛ ولی اگر با آن [[مخالفت]] کرده و حقش را ادا ننماید، [[خون]] و مالش محفوظ نخواهد بود<ref>پایگاه تخصصی وهابیتپژوهی و جریانهای سلفی؛ به نقل از: موسوعة امام المسلمین فی القرن العشرین، ج۴، ص۵۰۹.</ref>. | ||
کسی که [[گواهی به توحید]] و [[شهادت]] به [[رسالت پیامبر]]{{صل}} دهد، ولی یکی از نواقض [[اسلام]] را به جا آورد، مثل آنکه [[خدا]] یا رسولش را [[ناسزا]] گوید یا [[دین]] را مسخره کرده یا منکر [[وجوب]] [[نماز]] یا [[تحریم]] [[زنا]] یا مثل آن گردد، به [[اجماع]] [[مسلمانان]] [[تکفیر]] میشود؛ گرچه به [[وحدانیت]] و [[رسالت]] محمد از جانب خدا شهادت دهد و نماز بخواند و [[روزه]] بگیرد؛ زیرا این [[گواهی]]، گوینده آن را هنگامی نگه میدارد و خونش را محفوظ دارد که به معنای آن عمل کند و [[حق]] آن را ادا نماید؛ ولی اگر با آن [[مخالفت]] کرده و حقش را ادا ننماید، [[خون]] و مالش محفوظ نخواهد بود<ref>پایگاه تخصصی وهابیتپژوهی و جریانهای سلفی؛ به نقل از: موسوعة امام المسلمین فی القرن العشرین، ج۴، ص۵۰۹.</ref>. | |||
طبق این [[فتوا]]، غیر از توحید، موارد دیگری نیز در قبولی یا بطلان [[اعمال]] شرط است و انحصار آنها در [[توحید]] یا [[شرک]] وجهی ندارد؛ مگر آنکه دایره معنایی توحید و شرک را گسترش داده و شامل موارد فوق هم بدانیم! | طبق این [[فتوا]]، غیر از توحید، موارد دیگری نیز در قبولی یا بطلان [[اعمال]] شرط است و انحصار آنها در [[توحید]] یا [[شرک]] وجهی ندارد؛ مگر آنکه دایره معنایی توحید و شرک را گسترش داده و شامل موارد فوق هم بدانیم! به [[اعتقاد شیعه]]، [[ولایت]] و [[امامت]] نیز جزء اصول و [[ضروریات دین]] است. ازاینرو برای [[قبولی اعمال]]، افزون بر [[اعتقاد به توحید]] و [[نبوت]] و سایر ضروریات دین، [[باور]] به آن نیز شرط است. | ||
به [[اعتقاد شیعه]]، [[ولایت]] و [[امامت]] نیز جزء اصول و [[ضروریات دین]] است. ازاینرو برای [[قبولی اعمال]]، افزون بر [[اعتقاد به توحید]] و [[نبوت]] و سایر ضروریات دین، [[باور]] به آن نیز شرط است. | |||
ثالثاً باید از آقای قفاری پرسید: مراد از انحصار قبولی اعمال در [[ولایت ائمه]]{{عم}} چیست؟ اگر مراد ایشان این است که تنها سبب قبولی اعمال، ولایت ائمه{{عم}} است و اعتقاد به توحید و نبوت شرط نیست، قطعاً چنین مطلبی [[تهمت]] و افترایی به [[شیعه]] است و [[شیعیان]] هرگز به چنین چیزی [[اعتقاد]] ندارد. اساساً ولایت بدون توحید و نبوت از اساس بیمعناست. اما اگر مقصود ایشان این است که در قبولی اعمال، افزون بر اعتقاد به توحید و نبوت، اعتقاد به ولایت ائمه{{عم}} نیز شرط است، این همان اعتقاد شیعه و صحیح است و برای آن [[روایات]] فراوانی وارد شده است که به برخی از آنها اشاره شد. | ثالثاً باید از آقای قفاری پرسید: مراد از انحصار قبولی اعمال در [[ولایت ائمه]]{{عم}} چیست؟ اگر مراد ایشان این است که تنها سبب قبولی اعمال، ولایت ائمه{{عم}} است و اعتقاد به توحید و نبوت شرط نیست، قطعاً چنین مطلبی [[تهمت]] و افترایی به [[شیعه]] است و [[شیعیان]] هرگز به چنین چیزی [[اعتقاد]] ندارد. اساساً ولایت بدون توحید و نبوت از اساس بیمعناست. اما اگر مقصود ایشان این است که در قبولی اعمال، افزون بر اعتقاد به توحید و نبوت، اعتقاد به ولایت ائمه{{عم}} نیز شرط است، این همان اعتقاد شیعه و صحیح است و برای آن [[روایات]] فراوانی وارد شده است که به برخی از آنها اشاره شد. | ||
رابعاً روایتی که آقای قفاری از [[بحار الانوار]] نقل کرده، در معنا همانند روایاتی است که در بخش تبیین مسئله ذکر شد و همانگونه تبیین و [[تفسیر]] میشود. این [[روایت]] و روایات مشابه دلالت دارند همانگونه که توحید بدون نبوت پذیرفته نیست، بدون ولایت و امامت نیز پذیرفته نخواهد بود. | رابعاً روایتی که آقای قفاری از [[بحار الانوار]] نقل کرده، در معنا همانند روایاتی است که در بخش تبیین مسئله ذکر شد و همانگونه تبیین و [[تفسیر]] میشود. این [[روایت]] و روایات مشابه دلالت دارند همانگونه که توحید بدون نبوت پذیرفته نیست، بدون ولایت و امامت نیز پذیرفته نخواهد بود. | ||
در واقع هر پاسخی که در [[عدم قبولی اعمال]] شخص [[خداباوری]] که به نبوت [[پیامبر]]{{صل}} [[معتقد]] نیست، گفته شود، درباره امامت نیز جاری خواهد بود؛ چراکه به باور شیعه، امامت و ولایت ائمه{{عم}} [[تالی]] تلو و ادامه [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} است<ref>ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۹۱۸.</ref>. همانطور که اعمال کسی که به نبوت باور ندارد، پذیرفته نیست، اعمال شخصی که اعتقاد به ولایت و امامت ندارد نیز پذیرفته نخواهد بود. | در واقع هر پاسخی که در [[عدم قبولی اعمال]] شخص [[خداباوری]] که به نبوت [[پیامبر]]{{صل}} [[معتقد]] نیست، گفته شود، درباره امامت نیز جاری خواهد بود؛ چراکه به باور شیعه، امامت و ولایت ائمه{{عم}} [[تالی]] تلو و ادامه [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} است<ref>ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۹۱۸.</ref>. همانطور که اعمال کسی که به نبوت باور ندارد، پذیرفته نیست، اعمال شخصی که اعتقاد به ولایت و امامت ندارد نیز پذیرفته نخواهد بود. | ||
بنابراین هر یک از [[شهادتین]] و ولایت، مشروط به دیگری است و تا آنها یکجا جمع نباشند، [[اسلام واقعی]] محقق نخواهد شد؛ زیرا همانگونه که در بخش تبیین مسئله بیان شد، [[اسلام]] مرکبی است که با انتفای هر جزئی از آن، کل منتفی میشود. اگر [[ولایت]] نباشد آن اسلام و [[ایمانی]] که [[پیامبر]]{{صل}} از سوی [[خداوند]] آورده است، منتفی میشود؛ همچنین ولایت بدون [[ایمان]] و [[توحید]]، ولایت نخواهد بود و سودی نخواهد داشت<ref>ر.ک: کلینی، کافی، ج۳، ص۱۸۷-۱۹۳.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[پذیرش ولایت ائمه شرط قبولی اعمال (مقاله)| مقاله «پذیرش ولایت ائمه شرط قبولی اعمال»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص۱۱۶.</ref> | بنابراین هر یک از [[شهادتین]] و ولایت، مشروط به دیگری است و تا آنها یکجا جمع نباشند، [[اسلام واقعی]] محقق نخواهد شد؛ زیرا همانگونه که در بخش تبیین مسئله بیان شد، [[اسلام]] مرکبی است که با انتفای هر جزئی از آن، کل منتفی میشود. اگر [[ولایت]] نباشد آن اسلام و [[ایمانی]] که [[پیامبر]]{{صل}} از سوی [[خداوند]] آورده است، منتفی میشود؛ همچنین ولایت بدون [[ایمان]] و [[توحید]]، ولایت نخواهد بود و سودی نخواهد داشت<ref>ر.ک: کلینی، کافی، ج۳، ص۱۸۷-۱۹۳.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[پذیرش ولایت ائمه شرط قبولی اعمال (مقاله)| مقاله «پذیرش ولایت ائمه شرط قبولی اعمال»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص۱۱۶.</ref> |