←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۴۲: | خط ۱۴۲: | ||
[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|عَلَي كُلِّ جُزْءٍ مِنْ اَجْزَائِكَ زَكَاةٌ وَاجِبَةٌ للهِ عزَّوجلَّ بَلْ عَلَي كُلِّ شَعْرَةٍ، بَلْ عَلَي كُلِّ لَحْظَةٍ! فَزَكَاةُ الْعَيْنِ النَّظَرُ بِالْعِبرَةِ وَ الْغَضُّ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَا يُضَاهِيهَا وَ زَكاةُ الْاُذُنِ اسْتِماعُ الْعِلْمِ وَ الْحِكمَةِ وَ الْقُرْآنِ و فوائد الدين من الحكمة و الموعظة و النصيحة و ما فيه نجاتك بالاعراض عما هو ضده من الكذب و الغيبة و اشباهها...}}؛ بر هر جزئی از اجزای بدن تو دادن زکاتی در راه [[خدای بزرگ]] [[واجب]] است، بلکه بر هر تار مویی، پس [[زکات]] چشم، نگریستن برای [[عبرت گرفتن]] است، و چشم [[پوشیدن]] از نامحرم و شهوات، زکات گوش، شنیدن [[علم]] و [[حکمت]] و [[قرآن]] است، و حکمتهای مفید [[دینی]] و [[پند]] و [[اندرز]] نجاتبخش، بهمراه دوری گزیدن از آنچه بر ضد اینهاست، یعنی [[دروغ]] و [[غیبت]] و نظایر آنها، زکات زبان، اندرز دادن به [[مسلمانان]] و بیدار کردن غافلان است، و ذکر و [[تسبیح]] بسیار گفتن، زکات دست، [[بخشندگی]] و [[سخاوت]] است از آنچه [[خدا]] به تو انعام کرده است، و بکار گرفتن آن در [[نوشتن]] [[علوم]]، و رهنمودهایی که مسلمانان در [[طاعت]] [[خدای متعال]] از آنها بهرهمند شوند؛ و همچنین به کار نبردن آن در هر کار بد و هر [[اقدام]] [[شر]]، زکات پا، [[کوشش]] در انجام [[دادن حقوق]] خدای متعال است، یعنی رفتن به دیدن [[صالحان]]، و حضور در [[مجالس ذکر]]، و کوشش در [[اصلاح امور]] [[مردمان]]، و [[صله رحم]]، و [[جهاد]]، و هر چه [[صلاح]] [[قلب]] و [[سلامت]] [[دین]] تو در آن باشد».<ref>بحار الانوار، ج ۹۶، ص۱۰</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه ثروت خود را افزایش دهیم (مقاله)|چگونه ثروت خود را افزایش دهیم]].</ref> | [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|عَلَي كُلِّ جُزْءٍ مِنْ اَجْزَائِكَ زَكَاةٌ وَاجِبَةٌ للهِ عزَّوجلَّ بَلْ عَلَي كُلِّ شَعْرَةٍ، بَلْ عَلَي كُلِّ لَحْظَةٍ! فَزَكَاةُ الْعَيْنِ النَّظَرُ بِالْعِبرَةِ وَ الْغَضُّ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَا يُضَاهِيهَا وَ زَكاةُ الْاُذُنِ اسْتِماعُ الْعِلْمِ وَ الْحِكمَةِ وَ الْقُرْآنِ و فوائد الدين من الحكمة و الموعظة و النصيحة و ما فيه نجاتك بالاعراض عما هو ضده من الكذب و الغيبة و اشباهها...}}؛ بر هر جزئی از اجزای بدن تو دادن زکاتی در راه [[خدای بزرگ]] [[واجب]] است، بلکه بر هر تار مویی، پس [[زکات]] چشم، نگریستن برای [[عبرت گرفتن]] است، و چشم [[پوشیدن]] از نامحرم و شهوات، زکات گوش، شنیدن [[علم]] و [[حکمت]] و [[قرآن]] است، و حکمتهای مفید [[دینی]] و [[پند]] و [[اندرز]] نجاتبخش، بهمراه دوری گزیدن از آنچه بر ضد اینهاست، یعنی [[دروغ]] و [[غیبت]] و نظایر آنها، زکات زبان، اندرز دادن به [[مسلمانان]] و بیدار کردن غافلان است، و ذکر و [[تسبیح]] بسیار گفتن، زکات دست، [[بخشندگی]] و [[سخاوت]] است از آنچه [[خدا]] به تو انعام کرده است، و بکار گرفتن آن در [[نوشتن]] [[علوم]]، و رهنمودهایی که مسلمانان در [[طاعت]] [[خدای متعال]] از آنها بهرهمند شوند؛ و همچنین به کار نبردن آن در هر کار بد و هر [[اقدام]] [[شر]]، زکات پا، [[کوشش]] در انجام [[دادن حقوق]] خدای متعال است، یعنی رفتن به دیدن [[صالحان]]، و حضور در [[مجالس ذکر]]، و کوشش در [[اصلاح امور]] [[مردمان]]، و [[صله رحم]]، و [[جهاد]]، و هر چه [[صلاح]] [[قلب]] و [[سلامت]] [[دین]] تو در آن باشد».<ref>بحار الانوار، ج ۹۶، ص۱۰</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه ثروت خود را افزایش دهیم (مقاله)|چگونه ثروت خود را افزایش دهیم]].</ref> | ||
==کارکردهای متضاد [[ثروت]]== | |||
[[امور مادی]] و [[دنیوی]]، کارکردهای متضادی دارند. از این رو، میتواند عامل [[عروج]] یا [[سقوط]] [[آدمی]] شود. همان چیزی که بستری برای تحقق خدایی و متاله شدن [[بشر]] است، همان چیز میتواند موجب [[تباهی]] و نابودی وی شود. | |||
این که [[آیات قرآنی]]، به [[دنیا]] با دو رویکرد متضاد نگاه میکنند و در همان حال که آن را [[فرصت]] استثنایی برای بشر جهت رسیدن به [[مقام خلافت الهی]] بر میشمارد، مهمترین مانع در سر راه این [[هدف]] میداند، به این معناست که در هر امر دنیوی برای [[انسان]] مسیر [[تقوا]] و [[فجور]] وجود دارد.<ref>شمس، آیات ۷ و ۸</ref> | |||
از نظر [[قرآن]]، ثروت و [[اقتصاد]] نیز کارکردهای متضادی با توجه به نوع تعامل و بهرهبرداری انسان از آن دارد. همین اقتصاد و ثروت مهمترین عامل برای انجام [[تکالیف]] و مأموریتهای بشری در [[زمین]] و در همان حال مهمترین موانع در سر [[راه کمال]] یابی بشر میباشد. دنیا و ثروت زمانی که در مسیر [[شکرگزاری]] یعنی [[رسیدن به کمال]] مطلق، متاله، خدایی و ربانی شدن مورد استفاده قرار گیرد، بهترین ابزار در دست انسان است؛ اما اگر موجبات سرمستی و سرگرم شدن به آن و [[گمراهی]] از هدف و یا دور شدن از آن را فراهم آورد، بدترین [[دشمن]] انسان و [[انسانیت]] خواهد بود.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[باده سرمستی در سر ثروتمندان (مقاله)|باده سرمستی در سر ثروتمندان]].</ref> | |||
==ثروت، به عنوان هدف== | |||
نگره انسان به هر چیزی به آن معنای خاصی را میبخشد. زاویه نگرش انسان به هر چیزی همان [[نیت]] و انگیزه وی را نیز شکل میدهد. بر این اساس، نیت انسان به امور دینوی میتواند ابزاری یا اصیل باشد. به این معنا که هر چیزی میتواند برای انسان به عنوان اصل و [[هدف غایی]] مطرح باشد یا به عنوان یک ابزار مورد استفاده قرار گیرد. | |||
بر پایه [[آموزههای وحیانی قرآن]]، [[هدف از آفرینش انسان]]، رسیدن به مقام خلافت الهی و مظهریت در [[ربوبیت]] است. بر این اساس، دنیا و [[زندگی دنیوی]] برای انسان تنها یک فرصت استثنایی برای شدن است و [[هدف]] اصلی در [[دنیا]] تحقق نخواهد یافت؛ بلکه دنیا گذرگاه و ابزار رسیدن است. آن چه اصالت دارد و میبایست به عنوان [[غایت]] مورد نظر قرار گیرد، خدایی شدن و ظهور در مظهریت و [[رسیدن به کمال]] مطلق در [[آخرت]] است. | |||
بر اساس این نگره [[قرآنی]]، [[ثروت]] و [[اقتصاد]] هر چند که ابزاری بسیار مهم و کار آمد و حتی به عنوان قوام [[جامعه]]<ref>{{متن قرآن|وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا}} «و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.</ref> میباشد، ولی هرگز اصیل و [[هدف غایی]] شمرده نمیشود و نگاه [[انسان]] میبایست به آن، نگاه ابزاری باشد. | |||
با این همه برخی از [[انسانها]] بر خلاف [[فلسفه آفرینش]] [[فکر]] و عمل میکنند. این گونه است که دنیا و ثروت برای آنان اصالت مییابد و به عنوان هدف غایی [[شناسایی]] میشود و تمام تلاش انسان مصروف این میگردد تا به آن دست یابد؛ زیرا کمال خود را در [[آسایش]] و آرامشی میداند که در [[سایه]] ثروت و اقتصاد شکوفا به دست میآید.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[باده سرمستی در سر ثروتمندان (مقاله)|باده سرمستی در سر ثروتمندان]].</ref> | |||
==ثروت، مایه [[لهو]] و [[بیهودگی]]== | |||
ثروت برای کسانی که دنیا و [[زندگی]] آن اصل میباشد، هدف غایی شناخته میشود و تمام تلاش این کسان مصروف آن میگردد تا ثروتی را جمع آورند و با آن [[سعادت]] و [[خوشبختی]] خود را در دنیا تضمین کنند. | |||
این گونه است که تمام تواناییها و استعدادهای سرشته در ذات خویش را برای [[تولید]] بیشتر ثروت و انباشت آن مصروف میدارند. از آن جایی که برای آخرت اصالتی قایل نیستند و هدف دیگری را در نظر ندارند، به هر چیزی [[تمسک]] میجویند تا به انباشت ثروت و در [[حقیقت]] تضمین سعادت و خوشبختی خود کمک کنند. این گونه است که [[تجاوز به حقوق دیگران]] و [[مصادره]] [[ثروت]] آنان از راههای ستمگرانه و بیدادگرایانه امری طبیعی جلوه گر میشود. | |||
البته برای این که به نوعی از [[امنیت]] برسند، برخی از [[قوانین]] را مراعات میکنند. اما تدوین این قوانین و عمل و اجرای آن تنها تا زمانی است که [[مصلحت]] اقتضا میکند و هر گاه شرایط را به گونه ای تحلیل کنند که [[تجاوز]] وتعدی به [[حقوق دیگران]]، [[حریم]] امنیت آنان را مخدوش نمیسازد، به این کار ادامه میدهند و تنها زمانی به [[قانون]] [[پای بندی]] خود را اعلام میدارند که تنها در این چارچوب میتوانند [[سعادت]] خویش را تأمین و تضمین کنند. | |||
کسانی که به ثروت دست یافتند، با [[تکاثر]] وانباشت آن میکوشند تا سعادت خود را تضمین کنند. اما هر گاه این ثروت به اندازه ای باشد که [[غرق]] در آن باشند و هیچ گونه [[احساس]] کمبود و یا خطری وجود نداشته باشد؛ به گونه ای که هر چه [[هزینه]] کنند، این ثروت انبوه آنان را پایانی نیست، در آن [[زمان]] سرمست از ثروت به لودگی و [[بیهودگی]] گرفتار میشوند و به [[لهو و لعب]] مشغول میشوند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[باده سرمستی در سر ثروتمندان (مقاله)|باده سرمستی در سر ثروتمندان]].</ref> | |||
==باده سرمستی== | |||
ثروت برای متنعمان و [[سرمایه]] داران بزرگ، همانند [[زیاده روی]] در [[شراب خواری]]، مستی میآورد و آنان را به چنان سرمستی میکشاند که هیچ کس را [[بنده]] نیستند و به هیچ قانونی محدود نمیشوند. این گونه است که هنجارهای قانونی و ارزشی [[جامعه]] را به [[سخریه]] میگیرند. | |||
[[خداوند]] در آیاتی از این افراد به عنوان مترف یاد میکند. ترف به معنای تنعم برخورداری از [[نعمت]] است و مترف کسی است که از نعمت فراوان و [[رفاه]] بسیار برخوردار باشد به گونه ای که او را سرمست سازد و به [[طغیان]] کشاند.<ref>لسان العرب، ابن منظور، ج ۲،ص ۳۰، ذیل واژه ترف</ref> | |||
صاحب مجمع [[البحرین]] میگوید: مترف به کسی گفته میشود که در استفاده از [[لذائذ]] و خوشیها زیاده روی کند و وقتی میگویند فلانی را نعمت مترف کرده یعنی: او را به [[طغیان]] و [[عیاشی]] واداشت. | |||
البته [[مترفان]] در بسیاری از موارد [[فرزندان]] [[ثروتمندان]] هستند؛ زیرا [[جمعآوری ثروت]] نیازمند [[فعالیتهای اقتصادی]] و [[همت]] بسیار عالی است. از این رو، بسیاری از ثروتمندان همواره دغدغه جمعآوری و شمارش را دارند؛ چراکه [[آسایش]] و [[آرامش]] و [[جاودانگی]] را در آن میجوید.<ref>{{متن قرآن|الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ * يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ}} «آنکه مالی اندوخت و آن را شمار کرد * گمان دارد که داراییاش او را جاودان خواهد کرد» سوره همزه، آیه ۲-۳.</ref> | |||
اما فرزندان ثروتمندان، در آسایش و آرامش [[رشد]] میکنند و [[رنج]] و [[سختی]] جمعآوری ثروت را [[تحمل]] نکردهاند. اینان چون در ناز و [[نعمت]] و بهرهمندی از لذتهای بسیار پرورش یافتهاند و بیرنج و [[درد]] [[زندگی]] را گذراندهاند، به عنوان مترف شناخته میشوند. از این روست که [[مفسران]] در تعریف مترف به پرورش شخص در ناز و نعمت و [[لذت]] توجه میدهند.<ref>جامع البیان،ج ۷،جزء ۱۲، ص۱۸۲</ref> این در حالی است که بسیاری از ثروتمندان در چنین تنعم و لذتی رشد نکردهاند؛ مگر آنکه ثروتی از گذشتگان به [[ارث]] برده باشند. | |||
به هر حال، مترف، به هر [[سرمایه]] دار و [[ثروتمندی]] گفته نمیشود، بلکه مترف کسی است که در ناز و نعمت و لذت پرورش و رشد یافته است، یا مترف کسی است که در نعمتهای مادی و لذتهای [[دنیوی]] فرو رفته و سرمست از [[ثروت]] و لذت از [[معنویات]] [[غافل]] میباشد.<ref>التحقیق، مصطفوی، ج ۱، ص۳۸۵</ref> | |||
از تعریفی که بیان شد این معنا به دست میآید که مترف، کسی است که ثروت او را سرمست کرده و لذتهای مادی او را از معنویات غافل ساخته است. بر این اساس میتوان گفت مترف کسی است که باده سرمستی در سرش افتاده و لذت [[دنیا]] او را از همه چیز به ویژه معنویات و اهداف [[انسانی]] و [[الهی]] غافل ساخته است. | |||
بنابراین، باده گساران مست ثروت، چیزی جز لذت را نمیفهمند و [[تجربه]] ای از [[درد]] و [[رنج]] ندارند و میتوان آنان را انسانهای بیدردی دانست که از [[انسانیت]] چیزی جز [[لذت]] نمیشناسند. | |||
از سوی دیگر، بر اساس آن چه گفته شد باید گفت که [[مترفان]]، دارای [[فرهنگ]] خاص خود هستند؛ زیرا سخن از پرورش یافتن در محیط و فضایی است که جز لذت نمیشناسند و [[تجربه]] ای ندارد. | |||
اینان معنایی که از [[زندگی]] و مفهوم آن میشناسند، لذت و سرمستی است. از این روست که به [[مال]] و ثروتهای خداداد و منشای آن بیتوجه هستند.<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ * وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ * قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}} «و ما در هیچ شهری، بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم * و گفتند: که ما دارایی و فرزند بیشتری داریم و ما را عذاب نخواهند کرد * بگو: بیگمان پروردگارم برای هر کس که بخواهد روزی را فراخ یا تنگ میگرداند اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره سبأ، آیه ۳۴-۳۶.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[باده سرمستی در سر ثروتمندان (مقاله)|باده سرمستی در سر ثروتمندان]].</ref> | |||
==فرهنگ مترفان سرمست از باده لذت== | |||
اگر بخواهیم فرهنگ مترفان را بشناسیم میبایست به این نکته توجه دهیم که آنان قایل به اصالت لذت هستند. آنان از [[ثروت]] جز لذت آن نمیشناسند و هر چیزی را برای لذت بیشتر میجویند. این گونه است که تنها به [[هوسها]] و [[تمایلات نفسانی]] خویش پاسخ میدهند و در [[اطاعت]] از [[هواهای نفسانی]] تلاش میکنند. | |||
[[خوشگذرانی]] به عنوان [[هدف]] نهایی و غایی در زندگی آنان مطرح میباشد.<ref>قصص، ایات ۷۶ و ۷۸</ref> از این روست که دور زدن [[قانون]] و [[هنجارها]] در میان ایشان یک روش و اصل است؛ زیرا نمیتوانند در چارچوب قانون و هنجارها به همه [[خواستههای نفسانی]] و لذتهای خویش پاسخ دهند. پس [[روحیه]] [[تجاوزگری]] و [[تجاوز]] به قانون و [[حقوق دیگران]] و هنجارها در اینان وجود دارد. | |||
از دیگر [[روحیات]] ایشان میتوان به [[روحیه]] [[تفاخر]] و [[فخر فروشی]] به دیگران<ref>کهف، آیات ۳۲ و ۳۴؛ سبأ، آیات ۳۴ و ۳۵</ref>، [[تکبر]] و خوبرتربینی و [[استکبار]] نسبت به دیگران<ref>مؤمنون،آیات ۶۴ و ۶۷</ref>، [[مخالفت]] با [[آخرتگرایی]] و تاصیل [[آخرت]] بر [[دنیا]] و [[قوانین]] و [[احکام]] [[عقلانی]] و [[وحیانی]]<ref>زخرف، آیات ۲۳ و ۲۴</ref>، [[ستمگری]] و [[ظلم]] به [[مردمان]]<ref>انعام، آیات ۴۴ و ۴۵؛ انبیاء، آیات ۱۱ تا ۱۳</ref>، [[غرور]] و [[خودپسندی]]<ref>کهف، آیات ۳۴ تا ۳۶</ref> و بدتر از همه [[فسق]] و [[فجور]] است. به این معنا که در [[هنجارشکنی]] چنان بیپروا هستند که حتی مراعات ظاهر نمیکنند و با پوست اندازی چهره کریه و [[زشت]] خویش را به نمایش میگذارند و به طور علنی و هویدا [[گناه]] و [[بدکاری]] پیشه میگیرند.<ref>اسراء، آیه ۱۶</ref> | |||
این گونه است سرمستان باده [[ثروت]] و [[رفاه]] زدگان [[وادی]] [[هوس]] و [[قدرت]]، نه تنها [[اهل فساد]] و [[افساد]] هستند و [[زمین]] و [[جامعه]] و [[محیط زیست]] و [[اجتماع]] را به [[تباهی]] برای هوسهای خویش به تباهی میکشند.<ref>قصص، ایات ۷۶ و ۷۷</ref> بلکه با [[رفتارهای زشت]] و نمایش بدکاری در جامعه،هرزگی را دامن زده و [[ارزشهای اجتماعی]] جامعه را به [[سخریه]] میگیرند و فاسقانه [[رفتار]] میکنند.<ref>اسراء، آیه ۱۶</ref> | |||
اگر بخواهیم بر اساس [[آیات قرآنی]] و کاربرد واژه [[اتراف]] در [[آیات]] هشت گانه به یک جمعبندی در حوزه [[فرهنگ]] و [[شخصیت]] [[مترفان]] برسیم، باید آنان را عیاشان [[طغیانگر]] بدانیم که ثروت آنان را مست کرده و پرورش نادرست و [[زیاده روی]] در [[لذتطلبی]]، عنان [[اختیار]] از ایشان بریده است. | |||
به تعبیر [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} مترف کسی است که پهلوهایش از [[پرخوری]] باد کرده و تنها کارش پر کردن و خالی کردن شکم است. اینان به هیچ چیز رحم نمیکنند و حتی [[مال]] [[خدا]] "[[بیت المال]]" را همانند شتری که با ولع، علفهای بهاری را میچرد، میچرند تا آنکه آنچه تابیده بود باز شده و کردارش بر او پیشی میگیرد و [[شکم پرستی]] او آشکار میگردد.<ref>نگاه کنید: نهج البلاغه، خطبه ۳</ref> | |||
[[ابن خلدون]] در فصل هیجدهم باب دوم از مقدمه [[تاریخ]] خود تحت عنوان «فراخی [[معیشت]] و [[تجمل]] و [[فرورفتن]] در ناز [[نعمت]]» مینویسد که چگونه خداوندان ناز و نعمت و [[توانگران]] در [[آسایش]] و فراخی معیشت، با [[روحیه]] [[تن پروری]] [[عادات]] میکنند و شیوههای [[پادشاهی]] در ساختمانها و پوشیدنیهای [[نیکو]] را در پیش میگیرند و به [[عیاشی]] و [[طغیانگری]] مشغول میشوند و [[خوی]] و [[طبیعت]] دیگری میگیرند و این گونه راه [[تباهی]] و نیستی را میپیمایند. | |||
در [[حقیقت]] انسانهایی که تن پروری و عیاشی و تلذذ [[دنیوی]] را پیشه خود میکنند، از [[انسانیت]] خارج و بیرون میروند و همانند حیوانات تنها به تلذذ رو میآورند و از [[معنویات]] و انسانیت [[غافل]] میشوند. | |||
[[لذت]] جویی لجام گسیخته و [[تجملگرایی]] در [[زندگی]]، روحیه [[مسئولیتپذیری]] و [[عواطف]] [[انسانی]] را سخت [[تضعیف]] یا نابود میسازد و در نتیجه [[مترفان]] نه توجهی به [[محرومان]] و [[نیازمندان]] خواهند داشت و نه مشارکتی در کارهای خیر از خود نشان میدهند. از این روست که [[خداوند]] آنان را انسانهای [[بخیل]]<ref>توبه، ایات ۷۶ و ۷۷</ref> معرفی میکند که تنها در [[اندیشه]] [[تکاثر]] و جمع [[ثروت]] هستند.<ref>کهف، ایات ۳۲ و ۳۴؛ سبأ، آیات ۳۴ و ۳۵</ref> | |||
همچنین [[شادمانی]] [[غرورآمیز]] آنان در [[زندگی دنیا]] به سبب [[رفاه زدگی]] و ثروت بیشمار که [[فکر]] و جانشان را در برگرفته است<ref>انعام، آیه۴۴؛ هود، آیات ۹ و ۱۰؛ رعد، آیه ۲۶</ref> نمیگذارد تا [[غم]] و [[درد]] دیگران را به خود راه دهند و از روحیه [[همدردی]] به دیگران برخوردار نیستند. [[قرآن کریم]] در [[آیه]] ۷۶ [[سوره قصص]]، با اشاره به شادمانی همراه [[غرور]] [[قارون]] به هنگام رفاه زدگی اش، چنین روحیه ای را مانع کمک قارون به هموطنان خویش و رفع نیازهای [[اقتصادی]] آنان میداند. | |||
زندگی اترافی و اشرافی، از چند جهت [[فساد اخلاقی]] و [[رفتاری]] در پی دارد. از یک سو [[غرق]] شدن در شهوتها و هوسها و [[زیاده روی]] در [[لذات]] [[جسمانی]]، مجالی برای اندیشه در [[کمالات معنوی]] و [[انسانی]] و توجه به بعد [[روحی]] باقی نمیگذارد و راه را برای [[تهذیب]] [[اخلاقی]] میبندد.<ref>انبیاء، آیات ۱۳ و ۱۴؛مؤمنون، آیات ۶۲ تا ۶۴</ref> به ویژه آنکه افتادن در دام هوسها و [[لذت]] جوییها، [[نور]] و نیروی [[خرد]] را سخت [[ناتوان]] میکند و پذیرش [[دعوت]] [[ادیان]] و [[مصلحان]] را دشوار میسازد. از این روست که [[قرآن کریم]]، یکی از ویژگی [[مترفان]] را، [[انکار حق]] و [[اعراض]] از آن<ref>مؤمنون، آیات ۶۴ تا ۶۷</ref> و مقابله با [[پیامبران]] و [[مصلحان اجتماعی]] بیان میدارد<ref>سبا، آیه۳۴</ref>. | |||
از سوی دیگر، [[حفظ]] این موقعیت و تداوم بیشترآن مستلزم یا همراه رذیلتهای اخلاقی همچون [[آزمندی]]، [[طمع]] و [[بخل]] است<ref>مدثر، آیات ۱۲ تا ۱۵</ref>. از جنبههای دیگر، پرداختن به [[تجملات]] و کامجوییها نیز غالباً همراه با ناشایستهای اخلاقی و [[رفتاری]] همچون [[فخرفروشی]]، [[خودبرتربینی]] و بیبندوباری خواهد بود و از این رو، قرآن کریم، مترفان را [[مفسد]] و [[فاسق]] معرفی میکند. | |||
هنگامی که زرق و برقهای [[مادّی]]، پرخرجیها و [[گرایش]] به زندگیهای [[تجملی]] گسترش یافت، هزینههای [[مصرف]] بالامیرود و دخل و [[خرج]] ناهماهنگ میشود. این افراد برای همگامی با [[زندگی]] و تأمین مخارج متنوع و سنگین آن، خود را ملزم به رعایت ضوابط و ارزشها نمیبینند. اینجاست که [[تجمل]] و [[زندگی اشرافی]]، [[آشیانه]] [[فساد]] میشود و در [[سایه]] خود، انواع کژیها و [[مفاسد]] را پرورش میدهد. | |||
به هر حال، مترفان در هر [[جامعه]] ای منشا غالب [[مفاسد اجتماعی]] هستند؛ چراکه در ناز و [[نعمت]] و [[عیش و نوش]] و [[هوس]] [[غرق]] هستند. از این روست که هر نغمه [[اصلاحی]] و انسانی و اخلاقی در گوش آنها [[ناهنجار]] است و به همین دلیل همیشه در صف اول در مقابل پیامبران ایستاده بودند و دعوت آنها را که به نفع [[عدل و داد]] و [[حمایت از مستضعفان]] بوده همیشه بر ضد خود میبینند. روی این اصل در [[آیه]] ۱۶ [[سوره اسراء]] از آنان به خصوص یاد شده است؛ زیرا که ریشه اصلی [[فساد]] همین گروه از [[اجتماع]] هستند.<ref>سبأ، آیه ۳۴</ref> | |||
به سخن دیگر، باده سرمستی که این گروه از [[ثروتمندان]] بیدرد و [[رفاه]] زده سر میکشند، جز [[طغیان]]، فساد، [[نابهنجاری]]، [[بدکاری]]، [[زشت]] کاری، [[فسق]] و [[فجور]] آشکار و [[تباهی]] مطلق برای [[جامعه]] ثمری ندارد. از این روست که [[خداوند]] به [[مردمان]] هشدار میدهد که از [[ثروت]] به [[درستی]] بهره گیرند و [[اجازه]] ندهند تا ثروت ایشان را به [[روحیه]] و [[فرهنگی]] سوق دهد که جز تباهی بهره ای ندارد. | |||
فرهنگی که در مناطق اعیانی و به تعبیر امروزی بالاشهری رواج مییابد، برخاسته از [[فرهنگ]] اشرافی اترافی است که [[فرزندان]] [[عیاش]] و [[طغیانگر]] تحویل جامعه میدهد و اسباب [[زحمت]] خود و جامعه میشوند. بیشترین [[جرم]]، بدترین، زشتترین و بزرگترین [[مجرمان]]، بزهکاران و هنجارشکنان را میتوان در این [[طبقه اجتماعی]] عیاش رفاه زده و طغیان گر یافت که جز اختلال در [[اصول ارزشی]] جامعه و هنجارهای [[اجتماعی]] و [[دینی]] و فرهنگی [[رفتاری]] دیگری ندارند. بنابراین، مقابله با [[رفاه زدگی]] و [[اتراف]] میبایست در دستور همه [[مسئولان]] جامعه به ویژه [[رهبران]] و [[ثروت مندان]] قرار گیرد تا اجازه داده نشود نسلی پرورش یابند که [[بیت المال]] را مانند سبزه بهاری میچرند و به [[عیاشی]] با [[پول]] خود و دیگران مشغول میشوند و طغیان را پیشه خود میسازند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[باده سرمستی در سر ثروتمندان (مقاله)|باده سرمستی در سر ثروتمندان]].</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۴۸: | خط ۲۰۸: | ||
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[تکاثر و ثروتاندوزی و زیانهـای آن (مقاله)|'''تکاثر و ثروتاندوزی و زیانهـای آن''']] | # [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[تکاثر و ثروتاندوزی و زیانهـای آن (مقاله)|'''تکاثر و ثروتاندوزی و زیانهـای آن''']] | ||
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه ثروت خود را افزایش دهیم (مقاله)|'''چگونه ثروت خود را افزایش دهیم''']] | # [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه ثروت خود را افزایش دهیم (مقاله)|'''چگونه ثروت خود را افزایش دهیم''']] | ||
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[باده سرمستی در سر ثروتمندان(مقاله)|'''باده سرمستی در سر ثروتمندان''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |