برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|
خط ۱۶: |
خط ۱۶: |
| # افرادی که شبانه از رختخوابهایشان ناپدید میشوند و صبح در [[مکه]] هستند. | | # افرادی که شبانه از رختخوابهایشان ناپدید میشوند و صبح در [[مکه]] هستند. |
| # افرادی که در روز روشن بر ابر سوار میشوند و با نام، نام پدر، حسب و نسبشان شناخته میشوند...<ref>غیبة نعمانی، ص ۳۱۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۸.</ref>" [[یاران]] حضرت شمشیرهایی از آهن دارند که اگر یکی از آنان با [[شمشیر]] خود بر کوهی ضربه بزند، آن را دو نیم میکند<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۳؛ بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۴۱.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۷۹.</ref> | | # افرادی که در روز روشن بر ابر سوار میشوند و با نام، نام پدر، حسب و نسبشان شناخته میشوند...<ref>غیبة نعمانی، ص ۳۱۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۸.</ref>" [[یاران]] حضرت شمشیرهایی از آهن دارند که اگر یکی از آنان با [[شمشیر]] خود بر کوهی ضربه بزند، آن را دو نیم میکند<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۳؛ بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۴۱.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۷۹.</ref> |
|
| |
| == احادیثی درباره یاران امام مهدی {{ع}} ==
| |
| # [[امیر المؤمنین]] {{ع}} میفرماید [[اصحاب حضرت مهدی]] {{ع}} تماماً [[جوان]] هستند و در میان آنان پیر یافت نمیشود و در [[روایت]] دیگری دارد که همگی جوانند و پیر در آنها یافت نمیشود بهجز مانند [[سرمه در چشم]] و نمک در آش (یعنی به ندرت)<ref>یأتی، ص ۳۵، ملاحم، ص ۱۴۵.</ref>.
| |
| # [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: [[اصحاب]] و [[یاران حضرت قائم]] {{ع}} خیمههایشان را در [[مسجد کوفه]] برپا میکنند، سپس برنامه جدیدی برای آنان مهیا میشود، برنامهای که [[تحمل]] آن بر [[عرب]] سخت باشد<ref>غیبت نعمانی، ص ۳۱۹.</ref>.
| |
| # [[ابوبصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} سؤال کرد: "آیا [[امیر المؤمنین]] {{ع}} میداند که خانه [[اصحاب حضرت مهدی]] {{ع}} کجاست، همان گونه که تعداد ایشان را میداند؟" حضرت فرمود: آری، به [[خدا]] قسم او تک تک آنها را به اسمشان و اسم پدرشان میشناسد و میداند خانههای آنان کجاست. [[ابوبصیر]] گفت: جانم به قربانت! آنچه را [[امیر المؤمنین]] میداند، [[حسن]] و [[حسین]] هم میدانند و آنچه را ایشان میدانند شما هم میدانید؛ پس به ما هم بیاموزید! حضرت فرمود [[روز جمعه]] بعد از [[نماز]] نزد من بیا. [[ابوبصیر]] میگوید: من هم [[روز جمعه]] [[خدمت]] حضرت رفتم و حضرت به شخصی فرمود: آنچه را که میگویم برای [[ابوبصیر]] بنویس: "{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}، این کلماتی است که [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[علی]] {{ع}} املاء فرمود و به او سپرده، و آن نام [[یاران حضرت قائم]] {{ع}} است و عدهای که بعداً به حضرت ملحق میشوند؛ کسانی که شبانه از رختخوابهایشان [[غایب]] میشوند و در یک شب (با [[طی الارض]]) به [[مکه]] میآیند و این رخداد زمانی خواهد بود که ندا (ی حضر) را در سالی که امر [[خداوند]] بر [[ظهور]] صادر میشود، بشنوند و این افراد نجیبان و [[فقیهان]] و [[حاکمان]] [[مردم]] هستند<ref>یأتی، ص ۳۵، ملاحم، ص ۲۰۲. آنگاه حضرت نام یک یک آنان را فرمود و برای ابوبصیر نوشت و درباره نام آنان و خصوصیاتشان در متون حدیثی اختلاف است. برای یافتن تفصیل نام اصحاب حضرت به کتابهای ملاحم و الزام الناصب و دلائل الامه و نوائب الدهور و یأتی رجوع کنید.</ref>. اینها [[سیصد و سیزده]] نفرند که [[خداوند]] در یک [[شب جمعه]] ایشان را در [[مکه]]، در [[مسجد الحرام]] جمع میکند و حتی یکی از آنها نیز تخلف نخواهد کرد. آنگاه در کوچههای [[مکه]] برای سکونت دنبال منزلگاهی میگردند. [[اهل مکه]] چون ایشان را نمیشناسند میان خود میگویند: امروز جماعتی ناآشنا را میبینیم که از یک نژاد و یک [[شهر]] هم نیستند و بدون [[خانواده]] و مرکب هم آمدهاند. آنها به این سخنان مشغولند که مردی از بنی مخزوم جلو میآید و میگوید: دیشب خوابی دیدم که عجیب است و [[ترس]] مرا گرفته است. [[اهل مکه]] به او میگویند بیا تا به نزد فلان مرد ثقفی برویم و خوابت را برای او تعریف کن. آنگاه همه نزد او میروند. مرد مخزومی میگوید: [[خواب]] دیدم ابری از [[آسمان]] جدا شد و روی [[کعبه]] پراکنده شد، در آن [[ابر]] ملخهایی بالدار و سبز رنگ بودند که به اطراف [[زمین]] منتشر شدند و به هر شهری که میرسیدند [[آتش]] میزدند و به قلعهای رسیدند که آن را ویران نمودند. آن مرد ثقفی تعبیر کرد که در این شب لشکری از لشکرهای [[خداوند]] به شهرتان وارد شده است که شما را یارای مقابله با آن نیست. [[اهل مکه]] از پیش او برخاستند و در [[اندیشه]] حمله به [[اصحاب]] حضرت افتادند، اما [[خدا]] [[قلب]] ایشان را از [[وحشت]] آکنده نموده و با یکدیگر [[مشورت]] کرده و میگویند: بهتر است [[عجله]] نکنیم و اکنون به آنها حمله نکنیم، زیرا هنوز خلافی از آنها سر نزده است و اظهار [[مخالفت]] نکردهاند و [[سلاح]] به دست نگرفتهاند؛ شاید از بستگان ما در میان آنان باشند. هر گاه دیدیم که مرتکب کاری [[ناپسند]] شدند، آنها را از شهرتان بیرون میکنیم. زیرا ایشان گروهی عابد هستند و ظاهری [[نیکو]] دارند و در [[حرم امن الهی]] هم به سر میبرند، بنابراین نمیتوان آنها را ترساند مگر وقتی که خلافی مرتکب شوند. مرد مخزومی که [[خواب]] دیده بود میگوید: من خاطرم از طرف اینها راحت نیست. میترسم گروهی دیگر به آنان ملحق شوند و کار ما سختتر شود، اکنون که تعدادشان کمتر است بهتر که کار ایشان را تمام کنیم، من [[فکر]] میکنم تعبیری که مرد ثقفی کرد درست است. شخصی در آن میان گفت: اگر جماعتی که میخواهند به آنها ملحق شوند نیز مثل آنان [[سلاح]] نداشته باشند که مشکلی نیست و اگر لشکری به [[یاری]] آنان آمد، باز هم اینها چون جماعتشان کم است به راحتی میتوانیم [[قتل]] عامشان کنیم. با این صحبتها به [[خواب]] رفتند و دیگر بار با هم جمع نمیشوند که [[حضرت مهدی]] {{ع}} [[قیام]] میکند و با [[یاران]] خود [[ملاقات]] میکند و (به گونهای آنها را میشناسد که) گویی از یک پدر و مادر هستند. صبحها از هم جدا میشوند و شبها جمع میشوند. [[ابوبصیر]] کرد: فدایت شوم آیا غیر از این [[سیصد و سیزده]] نفر بر روی [[زمین]] مؤمنی یافت میشود؟ حضرت فرمودند: آری اما این [[سیصد و سیزده]] نفر کسانی هستند که حضرت با ایشان [[قیام]] میکند و آنان نجیبها و فقیهها و حاکمها و قاضیها هستند که با دست [[مبارک]] خود پشت و روی آنها را مسح کرده تا در هیچ مسئلهای به مشکل بر نخورند.
| |
| # [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: [[یاران]] جناب [[طالوت]] به واسطه نهر آبی [[آزمایش]] شدند زیرا [[خداوند]] میفرماید "به زودی شما را به نهری [[امتحان]] میکنم"؛ همین گونه [[یاوران]] [[حضرت قائم]] عالیه نیز [[امتحان]] خواهند شد<ref>غیبت [[نعمانی]]، ص ۳۱۶.</ref>. طالوت [[پادشاهی]] بود که [[خداوند]] بر [[بنی اسرائیل]] گماشته بود و به او [[دستور]] داده بود که با [[بنی اسرائیل]] به [[جنگ]] [[جالوت]] برود. در میان راه [[طالوت]] و [[یاران]] او به نهر أبی رسیدند و [[خداوند]] برای [[امتحان]] به [[طالوت]] [[دستور]] داد که به یارانش بگوید: {{متن قرآن|فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِه"}}<ref>«و چون طالوت با سپاه (از شهر) بیرون رفت گفت: خداوند شما را به (آب) جویباری میآزماید، هر که از آن بنوشد از من نیست و هر که نخورد با من است مگر آنکه تنها کفی از آن برگیرد. باری، همه جز اندکی از آن نوشیدند و چون طالوت و مؤمنان همراه وی از آن گذشتند (همراه» سوره بقره، آیه 249.</ref> اما بسیاری از یاران او [[مخالفت]] کرده و بیش از یک مشت از آن [[آب]] خوردند به جز سیصد و سیزده نفر آنان. بنابراین در [[جنگ]] با [[جالوت]] ترسیدند و پا پس کشیدند. درباره [[اصحاب حضرت مهدی]] {{ع}} نیز چنین امتحانی وجود دارد و حضرت آنان را [[امتحان]] خواهد کرد.
| |
| # [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: [[یاران]] [[صاحب الامر]] {{ع}} محافظت شدهاند، اگر تمام [[مردم]] از بین بروند [[خداوند]] [[اصحاب]] حضرت را برای او جمع خواهد کرد<ref>یأتی ص ۷۲ و غیبت نعمانی ص ۳۱۶.</ref>.
| |
| # [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: هر کس [[دوست]] داشته باشد که از [[یاوران]] [[حضرت قائم]] {{ع}} باشد، باید [[منتظر]] باشد و [[پرهیزکاری]] پیشه کند و [[اخلاق نیکو]] برگزیند؛ اگر این گونه باشد و [[پیش از ظهور]] آن جناب از [[دنیا]] برود، [[ثواب]] او مانند شخصی است که [[درک]] [[حضور حضرت مهدی]] [[علت]] را نموده باشد<ref>یأتی، ص ۷۲، غیبت نعمانی، ص ۲۰۰.</ref>.
| |
| # [[حضرت صادق]] {{ع}} فرمود: [[خداوند]] [[سیصد و سیزده]] نفر [[یاوران]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} را گرد هم جمع میکند، بدون اینکه از قبل با هم قراری گذاشته باشند مانند به هم پیوسن ابرهای پائیزی و این نشانهای است که در [[قرآن کریم]] یاد فرموده: {{متن قرآن|أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>غیبت نعمانی، ص ۲۸۲. بقره / ۱۴۸.</ref>؛ (هر کجا که باشید [[خداوند]] شما را حاضر خواهد کرد، همانا [[خدا]] بر همه چیز تواناست).
| |
| # [[مفضل]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] میکند که حضرت فرمود: زمانی که به [[حضرت مهدی]] {{ع}} از جانب [[خداوند]] اجازه [[قیام]] داده میشود، [[خداوند]] نام عبرانی حضرت را میخواند و یاران او را برای او آماده میکند که [[سیصد و سیزده]] نفرند، مانند پیوستن ابرهای پاییزی در کنار هم جمع میشوند و آنان دارندگان [[پرچمها]] هستند (یعنی هر کدام [[امارت]] و [[حکومت]] مملکتی را بر عهده خواهند داشت) بعضی از ایشان، شب هنگام از رختخواب خود ناپدید میشود و صبح در [[مکه]] حاضر خواهد بود و بعضی از آنها را در روز میبینند که در [[ابر]] حرکت میکند و نام خود و پدر و [[همسر]] و نسبش را معرفی میکند. [[مفضل]] عرض کرد: فدای تو گردم! کدام دسته از این دو گروه ایمانشان بیشتر است؟ حضرت پاسخ دادند: آنانکه در روز با [[ابر]] حرکت میکنند<ref>یأتی، ص ۳۸۱ و غیبت نعمانی، ص ۳۱۳.</ref>.
| |
| # [[ابان بن تغلب]] میگوید: با [[امام]] [[جعفر بن محمد الصادق]] {{ع}} در [[مسجد الحرام]] بودم و حضرت دست مرا گرفته بود، سپس فرمود: ای ابان! به زودی [[خداوند]] [[سیصد و سیزده]] نفر را در این [[مسجد]] گرد هم جمع میکند که هنوز پدران و اجداد ایشان به [[دنیا]] نیامدهاند؛ آنها شمشیرهایی دارند که نام هر یک و نام پدرش و مشخصات او و [[نسب]] او بر آن نوشته شده است<ref>یأتی، ص ۳۸۲.</ref>.
| |
| # [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: جوانانی از [[شیعیان]] بر روی پشت بام منزلشان خوابیدهاند که جملگی در یک شب و بدون قرار قبلی گرد هم جمع شده و در صبح آن روز در [[مکه]] هستند<ref>غیبت نعمانی، ص ۳۱۶.</ref>.
| |
| # [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: به زودی [[خداوند]] سیصد و سیزده نفر را به سوی [[مسجدالحرام]] میفرستد که هنوز نه پدرانشان متولد شدهاند و نه اجدادشان و این را [[اهل مکه]] میدانند؛ دارای شمشیرهایی هستند که بر آن هزار کلمه نوشته شده است و هر کلمهای کلید هزار کلمه است. [[خداوند]] به [[باد]] [[فرمان]] دهد، به هر وادی که [[اراده]] کند روانه شود و ندا دهد: این [[مهدی]] است! به روش [[حضرت داود]] [[حکم]] میکنند و در قضاوتش [[شاهد]] نمیطلبد<ref>غیبت نعمانی، ص ۳۱۴.</ref>.
| |
| # [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: همانا که [[حضرت قائم]] {{ع}} از قله [[ذی طوی]]<ref>کوهی بین مکه و مدینه و در دعای ندبه از آن یاد شده است و احتمال سکونت حضرت در آن داده میشود.</ref> فرود میآید که [[سیصد و سیزده]] نفر، ـ به تعداد [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} در [[جنگ بدر]] ـ همراه او هستند. آنگاه به [[حجر الاسود]] تکیه میدهد و [[پرچم]] [[پیروزی]] را به اهتزار در میآورد<ref>یأتی، ص ۳۸۲، غیبت نعمانی، ص ۳۱۵.</ref>.
| |
| # [[حضرت صادق]] {{ع}} فرمود: بدانید! هرگاه [[یاران حضرت مهدی]] {{ع}} به آن تعداد معهود که سیصد و سیزده نفرند، کامل شود، ظهوری را که شما در [[انتظار]] آن هستید به وقوع خواهد پیوست<ref>. غیبت نعمانی: ص۲۰۳.</ref>.
| |
| # [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: [[حضرت قائم]] {{ع}} [[قیام]] خواهد نمود، اما [[مردم]] او را [[انکار]] میکنند. (و از او روی میگردانند. سپس حضرت دوباره آنان را [[دعوت]] میکند. و به او نخواهند گروید جز [[جوانان]] موفق و ثابتی که [[خدا]] در عالم زر از او [[پیمان]] گرفته است<ref>. یأتی، ص ۱۷۲.</ref>.
| |
| # [[امام باقر]] {{ع}} میفرماید: [[یاران حضرت قائم]] {{ع}} [[سیصد و سیزده]] نفرند که از نژاد [[غیر عرب]] هستند...<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۹.</ref>. در [[روایات]] مختلفی آمده که بسیاری از یاران حضرت از ایرانیها و اهالی [[ری]] و [[خراسان]] و [[طالقان]] و [[قم]] و دیگر مناطق [[ایران]] هستند، درباره اینکه آیا در میان [[یاران حضرت مهدی]] {{ع}} از نژاد [[عرب]] شخصی هست یا خیر، [[روایات]] گوناگونی آمده است که برخی در نگاه اول با هم متعارض میآیند.
| |
| # [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: همراه [[حضرت قائم]] {{ع}} تعداد اندکی از [[اعراب]] خواهند بود...<ref>غیبت نعمانی، ص ۲۰۴.</ref>. بدا به حال [[حاکمان ستمگر]] [[عرب]]، از بلایی که به زودی به آنها خواهد رسید. [[راوی]] پرسید: جانم به قربانت! با [[حضرت قائم]] چند نفر از [[عرب]] خواهند بود؟ حضرت پاسخ دادند: عده اندکی! [[راوی]] سؤال کرد: اما بسیاری از [[اعراب]] ادعا دارند که از [[شیعیان]] شما هستند؟! حضرت فرمود: باید آنها [[امتحان]] شوند و [[غربال]] شوند و بسیاری از [[مردم]] از [[امتحان]] سربلند بیرون نمیآیند<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۷۰.</ref>.
| |
| # [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: از عربها پرهیز کن و [[آگاه]] باش که هیچ [[عربی]] با [[حضرت قائم]] {{ع}} [[قیام]] نمیکند<ref>غیبت طوسی، ص ۲۸۴.</ref>. همچنین از [[امام باقر]] {{ع}} میفرماید: با حضرت [[قائم آل محمد]] {{ع}} بین [[رکن و مقام]] در [[مکه مکرمه]] سیصد و چند نفر با او [[بیعت]] میکنند، به تعداد افرادی که در [[جنگ بدر]] با [[رسول خدا]] {{صل}} بودند. در میان آنها نجیبانی از [[مصر]]، [[ابدال]] که [[اهل شام]] ([[سوریه]]) هستند و برگزیدگانی از [[عراق]] وجود دارند و حضرت تا زمانی که [[حکم]] [[الهی]] اقتضا کند در میان آنها خواهد بود. در [[حدیث]] دیگری [[رسول خدا]] {{صل}} فرمودند: انسانهای شریفی از [[شام]] ([[سوریه]]) و نیز افرادی از قبیلهها و سرزمینهای اطراف آن به [[حضرت مهدی]] {{ع}} میپیوندند که در شب چون مردان پارسا به [[عبادت]] و در روز چون شیر غران هستند<ref>بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۰۴.</ref>.
| |
| # [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: زمانی که [[حضرت قائم]] {{ع}} [[ظهور]] کند و به [[کوفه]] بیاید، [[خداوند]] از [[پشت کوفه]] هفتاد هزار مرد [[صدیق]] را بر میانگیزد که آنها همه از [[یاران]] و [[اصحاب]] آن جناب خواهند بود<ref>ملاحم، ص ۴۲.</ref>. در ظاهر این [[روایات]] را مخالف یکدیگر میبینیم، اما اگر کمی دقت کنم میبینیم که حضرت میفرماید مردمانی از [[مصر]] و [[شام]] و [[عراق]] با حضرت [[بیعت]] میکنند و در دنیای امروز میدانیم که [[تابعین]] و ساکنین یک [[کشور]] میتوانند از ملیتهای مختلف باشند. شاید بتوان گفت [[اصحاب]] حضرت از این کشورهای [[عربی]] باشند، اما نژاد آنها غیرعرب باشد و [[حدیثی]] که میفرماید هیچ [[عربی]] با حضرت [[قیام]] نمیکند را به این معنا گرفت که در [[سیصد و سیزده]] نفر، [[عرب]] وجود ندارد اما در [[لشکر]] حضرت که هزاران نفر خواهند بود و بعد از گسترش [[قیام]] به آن حضرت ملحق خواهند شد، عربهای زیادی وجود خواهند داشت. (والله العالم)
| |
| # [[حارث اعور]] [[همدانی]] از [[امیرمؤمنان]] {{ع}} [[روایت]] میکند که بر فراز [[منبر]] فرمود:... زمانی که [[صاحب الزمان]] [[پنهان]] شود و دلهای آشفته و زیر و زبر شده (ی [[مردم]]) باقی ماند، در این زمان بعضی از [[دلها]] پر خیر و بعضی بدون خیر خواهند بود. آرزومندان هلاک میشوند و [[سست]] عنصران از بین میروند و [[مؤمنین]] باقی میمانند که بسیار اندکند، سیصد و اندی هستند، ملائکهای که در [[جنگ بدر]] به [[یاری پیامبر]] آمدند آنها را نیز [[یاری]] میدهند که این [[ملائکه]]) نه کشته میشوند و نه میمیرند<ref>یأتی، ص ۱۸۸ غیبت نعمانی ص ۱۹۵.</ref>.
| |
| # در روایتی [[امام باقر]] {{ع}} از برخی [[یاران حضرت قائم]] {{ع}} یاد مینماید که در منطقه "[[ذی طوی]]" جمع میشوند. حضرت به سوی این [[ناحیه]] اشاره کرد و فرمود: [[صاحب]] الأمر [[حضرت مهدی]] {{ع}} در این درهها غیبتی خواهد نمود تا زمان ظهورش فرا رسد. سپس [[غلام]] آن حضرت نزد گروهی از یارن حضرت میآید که در آنجا جمع شدهاند و از آنها میپرسد، شما چند نفر هستید؟ پاسخ میدهند ما [[چهل]] نفر هستیم. سپس از آنان سؤال میکند: اگر [[صاحب]] خود [[حضرت مهدی]] {{ع}} را ببینید چه میکنید؟ میگویند: به [[خدا]] [[سوگند]]: اگر او [[دستور]] دهد که کوهها را از جای برکنیم، انجام میدهیم و همراه او خواهیم بود. این [[دیدار]] به پایان میرسد و یک سال بعد دوباره آن [[غلام]] آمده و به آن گروه میگوید: ده نفر از میان خود معرفی کنید و با آنان نزد حضرت میآید و [[امام]] {{ع}} به آنان [[وعده]] میدهد که فردا شب [[قیام]] نماید. سپس [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: به [[خدا]] قسم گویا میبینم که او چگونه پشت خویش را به حجر نموده و [[خداوند]] را به [[حق]] خودش [[سوگند]] میدهد (تا ظهورش را محقق نماید) سپس رو به [[مردم]] کرده و میگوید: ای [[مردم]] هر کسی که درباره [[خدا]]، [[حضرت آدم]]، [[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]] و یا [[محمد]] و [[قرآن کریم]] سؤالی دارد، من سزاوارترین فردی هستم که میتواند پاسخ آن را بدهد. [[حضرت مهدی]] {{ع}} سپس از این صحبت به سوی [[رکن و مقام]] رفته و دو رکعت [[نماز]] میخواند و دوباره [[خداوند]] را به [[حق]] خویش قسم میدهد. آنگاه [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: به [[خدا]] قسم او همان مضطری است که [[خداوند]] در [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ"}}<ref>«یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ میدهد و بلا را (از او) میگرداند؟ و شما را جانشینان زمین میگرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند میپذیرید» سوره نمل، آیه 62.</ref> یاد نموده است و این [[آیه]] درباره او و برای [[حضرت مهدی]] {{ع}} نازل شده است<ref>غیبت نعمانی، ص ۱۸۲. </ref>. در بعضی [[روایات]] صحبت از ده هزار نفر [[یاران]] حضرت شده است. این گروه غیر از سیصد و سیزده نفر هستند و آنان در رکاب حضرت [[جهاد]] خواهند نمود و سیصد و سیزده نفر [[کارگزاران]] حضرت خواهند بود. از این گروه به "[[عقد]]" نام برده شده است.
| |
| # در روایتی [[امام جواد]] {{ع}} فرمود: [[قائم]] ما [[اهل بیت]] کسی خواهد بود که... به تعداد [[اصحاب رسول خدا]] در [[جنگ بدر]]، سیصد و سیزده نفر از نقاط مختلف [[زمین]] گرد او جمع خواهند شد و این سخن خداست که میفرماید "هر کجا باشید [[خداوند]] شما را جمع خواهد نمود، همانا [[خداوند]] بر هر کاری تواناست"<ref>بقره / ۱۴۸.</ref>. زمانی که این گروه [[پاکیزه]] [[سرشت]] نزد او جمع شوند، [[خداوند]] [[ظهور]] او را محقق خواهد نمود. اما زمانی که تعداد "[[عقد]]" برای او گرد آمدند ـ و [[عقد]] به حداقل ده هزار نفر گفته میشود ـ به إذن [[خدا]] [[قیام]] خواهد نمود، سپس پیاپی [[دشمنان]] [[خدا]] را خواهد کشت تا اینکه [[خداوند]] [[راضی]] شود. [[راوی]] سؤال نمود: از کجا میفهمد که [[خداوند]] [[راضی]] شده است؟ فرمود: در [[قلب]] او شفقت و [[مهربانی]] ویژهای قرار میگیرد...<ref>تفسیر کنز الدقائق، ج ۱، ص ۳۷۰.</ref>.
| |
| # [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: زمانی که [[حضرت قائم]] {{ع}} [[قیام]] نماید به منطقه [[رحبه]] (در ۱۸ کیلومتری [[کوفه]]) میآید و با پای خود به جایی اشاره مینماید میفرماید این مکان را حفر کنید. وقتی آنجا را حفر میکنند [[دوازده]] هزار [[زره]] و [[دوازده]] هزار [[شمشیر]] و [[دوازده]] هزار کلاه خود را بیرون میآورند. آنگاه حضرت [[دوازده]] هزار نفر از موالیان و مردان [[عجم]] را فرا میخواند و آن لباسهای رزم را بر آنان میپوشاند و بدانها میفرماید: هر کسی که (در [[عقیده]] و مرام) چون شما نبود به [[قتل]] برسانید<ref>بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۳۳۷ و نجم الثاقب: باب سوم بخش سی و نهم:</ref>.
| |
| # [[امام صادق]] {{ع}} فرمود [[حضرت قائم]] {{ع}} [[قیام]] نمیکند مگر به "فئه" و "فئه" به گروهی میگویند که از ده هزار نفر بیشتر باشند<ref>. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۳۴، تفسیر کنز الدقائق، ج ۱، ص ۵۹۳.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} در [[حدیثی]] فرمود:... گروهی از یارن حضرت وارد [[شهر]] [[قسطنطنیه]] میشوند اما با [[شمشیر]] و تیر و کمان نمیجنگند، آنان [[سلاح]] را کنار میگذارند و با گفتن جمله {{متن حدیث|لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، اللَّهُ اکبر}} [[شهر]] را ویران مینمایند و بار دیگر این جمله را میگویند و طرف دیگر [[شهر]] خراب میشود و در مرتبه سوم که این جمله را میگویند شکافی در میان [[شهر]] ایجاد میشود<ref>یأتی، ص ۵۷۲.</ref> و در روایتی دیگر میفرماید که گروهی از [[اولیای خدا]] [[قسطنطنیه]] را [[فتح]] میکنند، [[خداوند]] درد و مریضی و [[مرگ]] را از آنها دور ساخته است. وقتی [[حضرت عیسی]] {{ع}} از [[آسمان]] نازل شود به او خواهند پیوست و با [[دجال]] [[نبرد]] خواهند نمود<ref>ملاحم، ص ۸۲.</ref>.
| |
| # [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: اکنون [[خداوند]] [[ترس]] را در دلهای [[شیعیان]] ما انداخته است (تا خود را بیجهت به مهلکه نیاندازند اما زمانی که [[حضرت قائم]] {{ع}} [[ظهور]] نماید هر کدام از [[شیعیان]] ما از شیر ژیان بیباکتر و از نیزه و تیر برندهتر خواهند بود<ref>یأتی، ص ۱۵۷.</ref>. [[حذیفه]] از [[رسول خدا]] {{صل}} [[روایت]] میکند که فرمود: زمانی که [[ظهور]] [[حضرت قائم]] {{ع}} فرا رسد، [[صدایی از آسمان]] به گوش میرسد که میگوید: "ای [[مردم]]! دیگر [[ستمکاران]] بر شما [[حکومتی]] نخواهند کرد، اکنون زمان [[رهبری]] [[بهترین]] فرد از [[امت محمد]] {{صل}} است، پس به سوی [[مکه]] بشتابید". آنگاه [[نجبا]] از [[مصر]] و [[ابدال]] از [[شام]] و مردانی نیرومند از [[عراق]] خواهند آمد. مردانی که در شب به [[عبادت]] [[خدا]] مشغولند و در روز مانند شیر غران هستند، دلهای آنان چون [[پارههای آهن]] است. آنان در میان [[رکن و مقام]] در [[مسجد الحرام]] گرد آمده و با حضرت [[بیعت]] خواهند نمود<ref>بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۴.</ref>. یکی از خصوصیات [[زمان ظهور]] این است که [[کارگزاران]] حضرت در هر نقطهای ارتباط عینی با حضرت دارند در [[روایات]] متعددی فرمودهاند که حضرت در مناطق مختلفی که [[فتح]] مینماید، افرادی را میگمارد و بدانها میفرماید ارتباط میان من و شما در کف دستتان میباشد، هرگاه که در مسئلهای به مشکل برخوردید به [[کف دست]] خود نگاه کنید و آنچه در آن مییابید بدان عمل کنید. در برخی [[روایات]] وارد شده است که در [[شرق]] و [[غرب]] عالم [[مردم]] بدون هیچ حجابی همدیگر را میبینند و با هم سخن میگویند<ref>بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۹۱ و نجم الثاقب، ص ۱۶۵.</ref>.
| |
| # در روایتی [[امام صادق]] {{ع}} به [[مفضل]] از آزمایشی سخت برای [[یاران امام زمان]] {{ع}} خبر میدهد. این [[آزمون]] توسط خود [[حضرت قائم]] {{ع}} در [[کوفه]] انجام میشود. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: گویا [[حضرت صاحب الامر]] {{ع}} را میبینم که در کوفه بر [[منبر]] جلوس فرموده است و [[یاران]] او که [[سیصد و سیزده]] نفر میباشند گرد او حلقه زدهاند. حضرت از میان جامه خود نامهای را بیرون میآورد که مهری زرین بر آن نهادهاند. در آن [[نامه]] پیمانی نوشته شده است که [[رسول خدا]] ستانده است. با [[خواندن]] آن نامه همه از اطراف او میگریزند، مانند رمه گان! و جز [[وزیر]] او و یازده تن [[نقباء]]، کسی با او نخواهد ماند، آنگونه که با [[حضرت موسی]] نیز ۱۲ نفر بیشتر باقی نماندند. سپس افرادی که فرار نمودهاند در تمام [[زمین]] میگردند و راهی به سوی [[حق]] جز آن حضرت نمییابند، آنگاه بر میگردند. سپس [[امام صادق]] {{ع}} فرمود به [[خدا]] [[سوگند]] من آن سخنی را که به آنان میگوید و باعث میشود که نسبت به او [[کافر]] شده و بگریزند، میدانم؟<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۶.</ref>
| |
| # در روایتی دیگر [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: [[حضرت لوط]] {{ع}} (زمانی که از [[رفتار]] [[قوم]] خو به ستوه آمد، [[آرزو]] کرد) گفت: {{متن قرآن|قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ}}<ref>«گفت: کاش برای رویارویی با شما توانی داشتم یا به گوشهای استوار پناه میجستم» سوره هود، آیه 80.</ref> (ای کاش من نیرویی برای مقابله با شما داشتم و یا به تکیه گاهی [[قوی]] و [[استوار]] پناهنده میشدم) منظور [[حضرت لوط]] {{ع}} از آرزویی که کرد این بود: ای کاش نیروبی چون نیروی [[حضرت قائم]] {{ع}} میداشتم و بارانی به [[قدرت]] و [[پایداری]] [[یاران]] او برای من وجود اشت. زیرا به هر کدام از [[یاران حضرت مهدی]] {{ع}} نیروی [[چهل]] مرد داده میشود و دلهای آنان چنان [[قوی]] و [[بیباک]] است که چون [[پارههای آهن]] خواهند بود. اگر بر کوههایی از آهن بگذرند، آن را متلاشی خواهند کرد. آنان تا زمانی که [[خداوند]] [[راضی]] نشود [[شمشیر]] بر [[زمین]] نمینهند. و در روایتی دیگر حضرت [[امام باقر]] {{ع}} فرمود [[اصحاب حضرت قائم]] {{ع}} در سرتاسر عالم پراکنده خواهند شد و همه چیز، حتی درندگان و پرندگان نیز از آنها [[فرمانبری]] خواهند نمود و همه چیز در پی انجام [[دستورات]] آنان است، حتی زمینی که بر آن قدم مینهند به گذر [[اصحاب]] حضرت بر خود میبالند<ref>بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۳۲۷.</ref>.
| |
| # [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: زمانی که [[حضرت قائم]] {{ع}} [[قیام]] نماید: گروهی از [[یاران حضرت مهدی]] {{ع}} که همه [[گمان]] میکردند جزو [[یاران]] آن حضرت هستند، دست از یاری حضرت برداشته و نسبت به ایشان [[کافر]] میشوند و بسیاری از [[کفار]] و [[مشرکین]] به حضرت [[ایمان]] آورده و به یاری او میشتابند!<ref>غیبت نعمانی، ص ۱۷۱، بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۳۶۴.</ref> [[امام صادق]] {{ع}} فرمود، [[خداوند]] در [[شرق]] [[زمین]] شهری بنا نموده که نام آن "[[جابلقا]]" است. این [[شهر]] [[دوازده]] هزار دروازه طلایی دارد که هر دروازهای از دروازه دیگر یک فرسنگ فاصله دارد. بر هر کدام از این دربها برجی وجود دارد که یک، [[لشکر]] [[دوازده]] هزار نفری را در خود جای میدهد. این لشکرها تجهیزات [[جنگی]] و [[سلاح]] و [[شمشیر]] خود را آماده کردهاند و [[منتظر ظهور]] [[حضرت قائم]] {{ع}} میباشند. [[خداوند]] در [[غرب]] [[زمین]] نیز شهری بنا نموده که همچون "[[جابلقا]]" دارای [[دوازده]] هزار در است و همان تعداد [[لشکر]] در آنها جای دارد. نام این [[شهر]] "[[جابلسا]]" است. این [[لشکریان]] نیز آماده حضور در [[قیام حضرت مهدی]] {{ع}} هستند. سپس [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: من [[حجت الهی]] بر تمام آن افراد هستم<ref>بحار الأنوار، ج ۵۴، ص ۳۳۴ و ج ۲۶، ص ۴۷. ر. ک: جابلسا جابلقا.</ref>. در [[روایات رجعت]] از افراد بسیاری نام برده شده است که در [[زمان ظهور]] حضرت دوباره به [[دنیا]] باز خواهند گشت و در [[لشکر]] حضرت با [[دشمنان]] به [[جنگ]] خواهند پرداخت. یکی از این افراد شخصی است به نام "[[جبیر بن خابور]]" او گنجینه دار [[معاویه]] بوده برای دیدن مادرش به [[کوفه]] آمد و به [[امیر]] المؤمین {{ع}} پیوست. [[حضرت علی]] {{ع}} درباره او فرمود: "این شخص در کوههای منطقهی [[اهواز]] به همراه چهار هزار نفر در حالی که شمشیرهای خود از نیام کشیدهاند در [[انتظار]] [[قیام]] حضرت [[قائم اهل بیت]] {{ع}} هستند، و زمانی که حضرت [[قیام]] کند، او در رکابش خواهد جنگید<ref>بحار الانوار، ج ۴۱، ص ۲۹۶. ر. ک: رجعت.</ref>.
| |
| # [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: [[یاران حضرت مهدی]] {{ع}} شمشیرهایی آهنین دارند. اما گویا از آهن نیست، اگر یکی از آنان با [[شمشیر]] خود بر کوهی ضربه بزند، آن را دو نیم خواهد ساخت! در [[حدیث]] دیگری حضرت میفرماید: [[یاران حضرت مهدی]] {{ع}} اگر با سپاهیانی که بین [[شرق]] و [[غرب]] را فرا گرفته است درگیر شوند، همه آنها را در لحظهای نابود خواهند کرد و [[سلاح]] [[دشمن]] در آنها کارگر نخواهد بود<ref>موعود نامه، ص ۴۰۶، بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۴۱ و ج ۵۴، ص ۲۳۴، اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۲۲.</ref>.یکی از خصوصیات [[یاران حضرت مهدی]] {{ع}} [[دوستی]] و [[همدلی]] و همرازی آنان با همدیگر است. [[دوستی]] آنان چنان محکم و [[استوار]] است که گویا همه از یک [[پدر]] و مادرند. [[امام باقر]] {{ع}} در این باره میفرماید: [[زمان قیام]] [[حضرت قائم]] {{ع}} دوران رفاقت فرا میرسد<ref>چشم به راه مهدی، ص ۳۸۱ و بحار الانوار، ج ۵۲ ص ۳۷۲ و موعودنامه، ص ۶۴۱.</ref>.<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]. ص ۶۱۱.</ref>
| |
|
| |
|
| == ویژگیهای یاران حضرت مهدی {{ع}} == | | == ویژگیهای یاران حضرت مهدی {{ع}} == |