جز
جایگزینی متن - '﴿{{متن قرآن| ' به '﴿{{متن قرآن|'
جز (جایگزینی متن - ':{{عربی|﴿' به ': {{عربی|﴿') |
جز (جایگزینی متن - '﴿{{متن قرآن| ' به '﴿{{متن قرآن|') |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
==اسلام در قرآن کریم== | ==اسلام در قرآن کریم== | ||
*واژه اسلام در قرآن کریم افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است: یکی خصوص شریعت [[پیامبر خاتم]]{{صل}}<ref>کشف الاسرار، ج۲، ص۵۲، ۱۹۶؛ منهج الصادقین، ج۲، ص۱۹۴؛ روحالمعانی، مج۳، ج۳، ص۲۸۸.</ref> و دیگری دین و سیره همه انبیای الهی و به عبارت دیگر "دین الله"<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۴۲۶؛ الملل و النحل، ج۱، ص۳۹؛ المیزان، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | *واژه اسلام در قرآن کریم افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است: یکی خصوص شریعت [[پیامبر خاتم]]{{صل}}<ref>کشف الاسرار، ج۲، ص۵۲، ۱۹۶؛ منهج الصادقین، ج۲، ص۱۹۴؛ روحالمعانی، مج۳، ج۳، ص۲۸۸.</ref> و دیگری دین و سیره همه انبیای الهی و به عبارت دیگر "دین الله"<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۴۲۶؛ الملل و النحل، ج۱، ص۳۹؛ المیزان، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*بسیاری از مفسران به رغم التفات به وجود دو معنا برای "اسلام"، به تعیین معنای آن در قرآن نپرداختهاند و در مواردی که آن را بر شریعت [[پیامبر خاتم]]{{صل}} تطبیق کردهاند روشن نشده که این تطبیق به لحاظ استعمال "اسلام" به معنای عام خود در کاملترین مصداق است یا مراد از اسلام معنای خاص و اصطلاحی آن است. برخی استعمال این واژه را در خصوص شریعت [[پیامبر اسلام]]{{صل}}امری مسلم و بدیهی دانسته و کاربردهای دیگر را در غیر معنای اصلی خود دانستهاند<ref>الفرقان، ج۳، ص۲۳۶ـ۲۳۷؛ التحریر و التنویر، ج۳، ص۱۸۹ـ۱۹۰.</ref>؛ ولی برخی دیگر بر این باورند که کلمه اسلام به معنای شریعت قرآن، اصطلاحی است که پس از دوران نزول قرآن و گسترش آوازه دین محمّدی پیدا شده است<ref>المیزان، ج۳، ص۲۵۳.</ref>. برخی نیز به صورت قاعدهای کلی گفتهاند: هرجا در آیات قرآن کلمه اسلام به همراه واژه "احسان" آمده منظور شریعت [[نبی اکرم]]{{صل}} است<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۴۱.</ref>؛ اما در مورد معنای دوم "دین و سیره همه پیامبران الهی" باید گفت با وجود تعدد پیامبران، در سراسر قرآن تأکید و اصرار فراوانی بر وحدت دین الهی دیده میشود و در فرهنگ قرآن این حقیقت و روش واحد، اسلام نام دارد. دعوت به اسلام و ترغیب انسانها به پیروی از آن بهصورت اصلی کلی در بسیاری از آیات، با صراحت و وضوح تمام آمده است. در بعضی از آیات، انبیای الهی خود و پیروان خود را "مُسْلِم" نامیدهاند و حتی برخی پژوهشهای لغتشناسانه حاکی از آن است که کلمه اسلام با معنای پیشگفته، در سایر شرایع، به زبانهای عبری، سریانی و آکادی نیز یافت میشود. برخی بر این عقیدهاند که این واژه بهصورت یک اصطلاح از شرایع کهنتر گرفته شده است<ref>واژههای دخیل، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>. این تحقیقات با مضمون بسیاری از آیات که در آنها انبیای پیشین و پیروان ایشان مسلمان خوانده شدهاند سازگار است<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۴۲۶؛ دقائق التفسیر، ج۱، ص۲۱۵.</ref>{{عربی|﴿{{متن قرآن| وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُواْ أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَيَّ وَلاَ تُنظِرُونِ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کردهام بنابراین با شریکهایتان همداستان شوید به گونهای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام کنید و مهلتم ندهید.و اگر رو بگردانید (میدانید که) من از شما پاداشی نخواستهام، پاداش من جز با خداوند نیست و فرمان یافتهام که از گردن نهادگان (به خداوند) باشم؛ سوره یونس، آیه: ۷۱- ۷۲.</ref>؛ {{عربی|﴿{{متن قرآن| إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ}}﴾}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم.و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۱- ۱۳۲.</ref>؛ {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref>؛ {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}﴾}}<ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه:۱۱۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | *بسیاری از مفسران به رغم التفات به وجود دو معنا برای "اسلام"، به تعیین معنای آن در قرآن نپرداختهاند و در مواردی که آن را بر شریعت [[پیامبر خاتم]]{{صل}} تطبیق کردهاند روشن نشده که این تطبیق به لحاظ استعمال "اسلام" به معنای عام خود در کاملترین مصداق است یا مراد از اسلام معنای خاص و اصطلاحی آن است. برخی استعمال این واژه را در خصوص شریعت [[پیامبر اسلام]]{{صل}}امری مسلم و بدیهی دانسته و کاربردهای دیگر را در غیر معنای اصلی خود دانستهاند<ref>الفرقان، ج۳، ص۲۳۶ـ۲۳۷؛ التحریر و التنویر، ج۳، ص۱۸۹ـ۱۹۰.</ref>؛ ولی برخی دیگر بر این باورند که کلمه اسلام به معنای شریعت قرآن، اصطلاحی است که پس از دوران نزول قرآن و گسترش آوازه دین محمّدی پیدا شده است<ref>المیزان، ج۳، ص۲۵۳.</ref>. برخی نیز به صورت قاعدهای کلی گفتهاند: هرجا در آیات قرآن کلمه اسلام به همراه واژه "احسان" آمده منظور شریعت [[نبی اکرم]]{{صل}} است<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۴۱.</ref>؛ اما در مورد معنای دوم "دین و سیره همه پیامبران الهی" باید گفت با وجود تعدد پیامبران، در سراسر قرآن تأکید و اصرار فراوانی بر وحدت دین الهی دیده میشود و در فرهنگ قرآن این حقیقت و روش واحد، اسلام نام دارد. دعوت به اسلام و ترغیب انسانها به پیروی از آن بهصورت اصلی کلی در بسیاری از آیات، با صراحت و وضوح تمام آمده است. در بعضی از آیات، انبیای الهی خود و پیروان خود را "مُسْلِم" نامیدهاند و حتی برخی پژوهشهای لغتشناسانه حاکی از آن است که کلمه اسلام با معنای پیشگفته، در سایر شرایع، به زبانهای عبری، سریانی و آکادی نیز یافت میشود. برخی بر این عقیدهاند که این واژه بهصورت یک اصطلاح از شرایع کهنتر گرفته شده است<ref>واژههای دخیل، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>. این تحقیقات با مضمون بسیاری از آیات که در آنها انبیای پیشین و پیروان ایشان مسلمان خوانده شدهاند سازگار است<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۴۲۶؛ دقائق التفسیر، ج۱، ص۲۱۵.</ref>{{عربی|﴿{{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُواْ أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَيَّ وَلاَ تُنظِرُونِ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کردهام بنابراین با شریکهایتان همداستان شوید به گونهای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام کنید و مهلتم ندهید.و اگر رو بگردانید (میدانید که) من از شما پاداشی نخواستهام، پاداش من جز با خداوند نیست و فرمان یافتهام که از گردن نهادگان (به خداوند) باشم؛ سوره یونس، آیه: ۷۱- ۷۲.</ref>؛ {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ}}﴾}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم.و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۱- ۱۳۲.</ref>؛ {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref>؛ {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}﴾}}<ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه:۱۱۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*حقیقت اسلام به معنای انقیاد و گردن نهادن در برابر خداوند به عنوان حقیقتی مستمر در طول تاریخ شرایع همواره وجود داشته است و پیامبرانالهی همگی دارای دین واحدی به نام اسلام بودهاند<ref>من وحی القرآن، ج۵، ص۲۷۶؛ تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱؛ المیزان، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>. این حقیقت بهصورت یک اصل حاکم در تعالیم همه رسولان الهی وجود داشته و به شریعت خاص و تنها انبیای اولواالعزم اختصاص ندارد، زیرا گرچه نخستین شریعت الهی چنان که برخی مفسران از آیه ۱۳ سوره شوری استظهار کردهاند، از زمان [[حضرت نوح]]{{ع}} آغاز گردیده<ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۹.</ref>؛ لکن تعالیم پیامبران الهی از زمان [[حضرت نوح]]{{ع}} و [[حضرت شیث]]{{ع}} و [[حضرت ادریس]]{{ع}} نیز وجود داشته<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۳۹.</ref> و اسلام به منزله رکن اساسی همه آنها بوده است<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶.</ref>. البته باید توجه داشت که اسلام در معنای مذکور طیف وسیعی از عقاید، احکام و اخلاق را شامل میگردد که مصداق آن به اقتضای هر مرحله زمانی ویژگیهای خاص همان مرحله را دارد. به عبارت دیگر اسلام به معنای انقیاد و تسلیم و فروتنی، صفت کلی شرایع است که در هر مرحله به شکلی خاص و به تناسب همان دوره تجلی یافته است<ref>من وحی القرآن، ج۵، ص۲۷۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | *حقیقت اسلام به معنای انقیاد و گردن نهادن در برابر خداوند به عنوان حقیقتی مستمر در طول تاریخ شرایع همواره وجود داشته است و پیامبرانالهی همگی دارای دین واحدی به نام اسلام بودهاند<ref>من وحی القرآن، ج۵، ص۲۷۶؛ تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱؛ المیزان، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>. این حقیقت بهصورت یک اصل حاکم در تعالیم همه رسولان الهی وجود داشته و به شریعت خاص و تنها انبیای اولواالعزم اختصاص ندارد، زیرا گرچه نخستین شریعت الهی چنان که برخی مفسران از آیه ۱۳ سوره شوری استظهار کردهاند، از زمان [[حضرت نوح]]{{ع}} آغاز گردیده<ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۹.</ref>؛ لکن تعالیم پیامبران الهی از زمان [[حضرت نوح]]{{ع}} و [[حضرت شیث]]{{ع}} و [[حضرت ادریس]]{{ع}} نیز وجود داشته<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۳۹.</ref> و اسلام به منزله رکن اساسی همه آنها بوده است<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶.</ref>. البته باید توجه داشت که اسلام در معنای مذکور طیف وسیعی از عقاید، احکام و اخلاق را شامل میگردد که مصداق آن به اقتضای هر مرحله زمانی ویژگیهای خاص همان مرحله را دارد. به عبارت دیگر اسلام به معنای انقیاد و تسلیم و فروتنی، صفت کلی شرایع است که در هر مرحله به شکلی خاص و به تناسب همان دوره تجلی یافته است<ref>من وحی القرآن، ج۵، ص۲۷۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*برخی مفسران با اذعان به اینکه اسلام همان دین الهی است که همه [[انبیا]] بر اساس آن مشی کردهاند اختلاف شرایع را در فروع میدانند<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱.</ref> برخی دیگر میگویند: گرچه ماهیت اسلام به معنای عام آن تسلیم شدن در برابر اوامر الهی در زمینه عقاید و اعمال یا معارف و احکام است که این حقیقت در همه شرایع یکی است؛ اما به لحاظ کمیت و کیفیت و نیز کمال و نقص در شرایع گوناگون متغیر است و در حقیقت اسلام دین واحدی است در همه شرایع که درجات آن به سبب استعداد قومهای گوناگون متفاوت میگردد<ref>المیزان، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>، بر این اساس میتوان تفاوت دین و شریعت را هنگامی که درتقابل با یکدیگر بهکار رود این گونه بیان کرد که دین همان خطوط کلی اسلام و ثابت است<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶؛ الملل و النحل، ج۱، ص۳۸ـ۳۹؛ تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱.</ref>: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}﴾}}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref>، چون این دین {{عربی|﴿{{متن قرآن|عِندَ اللَّهِ}}﴾}} است و هرچه {{عربی|﴿{{متن قرآن|عِندَ اللَّهِ}}﴾}} باشد از دگرگونی و زوال مصون است{{عربی|﴿{{متن قرآن|مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ }}﴾}}<ref> آنچه نزد شماست پایان مییابد و آنچه نزد خداوند است پایاست و البته ما پاداش شکیبایان را نیکوتر از آنچه انجام میدادند خواهیم داد؛ سوره نحل، آیه:۹۶.</ref> و دینی غیر از آن از کسی پذیرفته نمیشود: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}﴾}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه:۸۵.</ref>؛ ولی شریعت، همان فروع و جزئیاتی است که برای هر پیامبر بهطور مشخص بیان شده و نسبت به امتهای مختلف متفاوت است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱؛ تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶؛ مجموعه آثار، ج۳، ص۱۵۶، «ختم نبوت».</ref>، بنابراین، خطوط کلی دین ثابت و لایتغیر است و به همین سبب تعددناپذیر بوده، جمع و تثنیه در آن روا نیست<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶.</ref>، بنابراین، میتوان گفت دین الهی واحد و دارای مراتبی است که در هر زمانی به تناسب همان زمان، مرتبهای از آن ظهور پیدا کرده است<ref>من وحی القرآن، ج۵، ص۲۷۴ـ۲۷۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | *برخی مفسران با اذعان به اینکه اسلام همان دین الهی است که همه [[انبیا]] بر اساس آن مشی کردهاند اختلاف شرایع را در فروع میدانند<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱.</ref> برخی دیگر میگویند: گرچه ماهیت اسلام به معنای عام آن تسلیم شدن در برابر اوامر الهی در زمینه عقاید و اعمال یا معارف و احکام است که این حقیقت در همه شرایع یکی است؛ اما به لحاظ کمیت و کیفیت و نیز کمال و نقص در شرایع گوناگون متغیر است و در حقیقت اسلام دین واحدی است در همه شرایع که درجات آن به سبب استعداد قومهای گوناگون متفاوت میگردد<ref>المیزان، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>، بر این اساس میتوان تفاوت دین و شریعت را هنگامی که درتقابل با یکدیگر بهکار رود این گونه بیان کرد که دین همان خطوط کلی اسلام و ثابت است<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶؛ الملل و النحل، ج۱، ص۳۸ـ۳۹؛ تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱.</ref>: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}﴾}}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref>، چون این دین {{عربی|﴿{{متن قرآن|عِندَ اللَّهِ}}﴾}} است و هرچه {{عربی|﴿{{متن قرآن|عِندَ اللَّهِ}}﴾}} باشد از دگرگونی و زوال مصون است{{عربی|﴿{{متن قرآن|مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ }}﴾}}<ref> آنچه نزد شماست پایان مییابد و آنچه نزد خداوند است پایاست و البته ما پاداش شکیبایان را نیکوتر از آنچه انجام میدادند خواهیم داد؛ سوره نحل، آیه:۹۶.</ref> و دینی غیر از آن از کسی پذیرفته نمیشود: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}﴾}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه:۸۵.</ref>؛ ولی شریعت، همان فروع و جزئیاتی است که برای هر پیامبر بهطور مشخص بیان شده و نسبت به امتهای مختلف متفاوت است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱؛ تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶؛ مجموعه آثار، ج۳، ص۱۵۶، «ختم نبوت».</ref>، بنابراین، خطوط کلی دین ثابت و لایتغیر است و به همین سبب تعددناپذیر بوده، جمع و تثنیه در آن روا نیست<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶.</ref>، بنابراین، میتوان گفت دین الهی واحد و دارای مراتبی است که در هر زمانی به تناسب همان زمان، مرتبهای از آن ظهور پیدا کرده است<ref>من وحی القرآن، ج۵، ص۲۷۴ـ۲۷۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
*بر این اساس برخی مفسران اصولا اطلاق اسلام را پس از نسخ سایر شرایع بر آنها صحیح ندانسته<ref>الفرقان، ج۳، ص۲۳۶ـ۲۳۷.</ref>، آنها را مرضی خداوند نمیدانند؛ ولی برخی دیگر با توجه به سیاق آیات، مراد از اسلام را در این آیات تسلیم شدن در برابر حق و همان دین واحد و مشترک همه انبیا دانستهاند<ref>المیزان، ج۳، ص۳۳۸ـ۳۳۹.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | *بر این اساس برخی مفسران اصولا اطلاق اسلام را پس از نسخ سایر شرایع بر آنها صحیح ندانسته<ref>الفرقان، ج۳، ص۲۳۶ـ۲۳۷.</ref>، آنها را مرضی خداوند نمیدانند؛ ولی برخی دیگر با توجه به سیاق آیات، مراد از اسلام را در این آیات تسلیم شدن در برابر حق و همان دین واحد و مشترک همه انبیا دانستهاند<ref>المیزان، ج۳، ص۳۳۸ـ۳۳۹.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*با فرض پذیرش این قول نیز میتوان گفت که کاملترین مصداق چنین تسلیم و انقیادی در شریعت [[پیامبر|محمد]]{{صل}} وجود دارد. با استفاده از [[آیهولایت]] میتوان گفت کاملترین مصداق این انقیاد و تسلیم هنگامی محقق میشود که مسلمان پس از ولایت [[رسول خدا]]{{صل}}، [[ولایت]] [[اولواالامر]] را پذیرفته باشد: {{عربی|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}﴾}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref> با [[ولایت]]، دین تمام و نعمت کامل میگردد: {{عربی|﴿{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا }}﴾}}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref><ref>المیزان، ج۵، ص۱۸۱ـ۱۸۲؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۳ـ۲۶۹.</ref> و شاید ازهمینروست که در برخی روایات نیز اسلام در آیات گذشته بر خصوص مذهب شیعه تطبیق شده است<ref>التبیان، ج۲، ص۵۲۱؛ بحارالانوار، ج۶۶، ص۱۲۸.</ref>.<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | *با فرض پذیرش این قول نیز میتوان گفت که کاملترین مصداق چنین تسلیم و انقیادی در شریعت [[پیامبر|محمد]]{{صل}} وجود دارد. با استفاده از [[آیهولایت]] میتوان گفت کاملترین مصداق این انقیاد و تسلیم هنگامی محقق میشود که مسلمان پس از ولایت [[رسول خدا]]{{صل}}، [[ولایت]] [[اولواالامر]] را پذیرفته باشد: {{عربی|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}﴾}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref> با [[ولایت]]، دین تمام و نعمت کامل میگردد: {{عربی|﴿{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا }}﴾}}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref><ref>المیزان، ج۵، ص۱۸۱ـ۱۸۲؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۳ـ۲۶۹.</ref> و شاید ازهمینروست که در برخی روایات نیز اسلام در آیات گذشته بر خصوص مذهب شیعه تطبیق شده است<ref>التبیان، ج۲، ص۵۲۱؛ بحارالانوار، ج۶۶، ص۱۲۸.</ref>.<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*در آیات قرآن سبقت جستن در اتصاف به اسلام، فضیلت و ارزشی مهم برای [[پیامبر اسلام]]{{صل}} شمرده شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}﴾}}<ref> بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمانها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) میخوراند و به او نمیخورانند؟ بگو فرمان یافتهام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) میشود و (به من گفتهاند) هرگز از مشرکان مباش!؛ سوره انعام، آیه: ۱۴.</ref> و نیز {{عربی|﴿{{متن قرآن| لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> که او را شریکی نیست و به این فرمان یافتهام و من نخستین مسلمانم؛ سوره انعام، آیه:۱۶۳.</ref>؛ {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و فرمان یافتهام که نخستین فرمانبردار باشم؛ سوره زمر، آیه:۱۲.</ref>. برخی مفسران سبقت و تقدم [[رسول خدا]]{{صل}} را در اسلام دلیلی بر شرافت اسلام دانستهاند<ref>التبیان، ج۴، ص۳۳۶.</ref> و بعضی بر این عقیدهاند که اگر این سبقت و تقدم در میان امت [[نبی اکرم]]{{صل}} باشد زمانی و رتبی است؛ ولی اگر بهطور مطلق و در میان همه انسانها باشد اول بودن فقط به لحاظ رتبه خواهد بود<ref>المیزان، ج۷، ص۳۳.</ref>؛ همچنین افزون بر فضیلت و ارزش سبقت جستن و تقدم در اسلام، حفظ و استمرار این وصف تا هنگام مرگ نیز در آیاتی چند مورد تأکید قرار گرفته است. نمونه آن خطاب قرآن به امت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ }}﴾}}<ref> ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید؛ سوره آل عمران، آیه:۱۰۲.</ref> برخی مفسران در ذیل این آیه تأکید کردهاند که مراد ازاین امر، وجوب حفظ و استمرار بخشیدن به وصف اسلام است؛ نه تنها تحصیل آن در هنگام مرگ<ref>تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۴۳؛ تفسیر ابیالسعود، ج۱، ص۳۹۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | *در آیات قرآن سبقت جستن در اتصاف به اسلام، فضیلت و ارزشی مهم برای [[پیامبر اسلام]]{{صل}} شمرده شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}﴾}}<ref> بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمانها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) میخوراند و به او نمیخورانند؟ بگو فرمان یافتهام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) میشود و (به من گفتهاند) هرگز از مشرکان مباش!؛ سوره انعام، آیه: ۱۴.</ref> و نیز {{عربی|﴿{{متن قرآن|لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> که او را شریکی نیست و به این فرمان یافتهام و من نخستین مسلمانم؛ سوره انعام، آیه:۱۶۳.</ref>؛ {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و فرمان یافتهام که نخستین فرمانبردار باشم؛ سوره زمر، آیه:۱۲.</ref>. برخی مفسران سبقت و تقدم [[رسول خدا]]{{صل}} را در اسلام دلیلی بر شرافت اسلام دانستهاند<ref>التبیان، ج۴، ص۳۳۶.</ref> و بعضی بر این عقیدهاند که اگر این سبقت و تقدم در میان امت [[نبی اکرم]]{{صل}} باشد زمانی و رتبی است؛ ولی اگر بهطور مطلق و در میان همه انسانها باشد اول بودن فقط به لحاظ رتبه خواهد بود<ref>المیزان، ج۷، ص۳۳.</ref>؛ همچنین افزون بر فضیلت و ارزش سبقت جستن و تقدم در اسلام، حفظ و استمرار این وصف تا هنگام مرگ نیز در آیاتی چند مورد تأکید قرار گرفته است. نمونه آن خطاب قرآن به امت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ }}﴾}}<ref> ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید؛ سوره آل عمران، آیه:۱۰۲.</ref> برخی مفسران در ذیل این آیه تأکید کردهاند که مراد ازاین امر، وجوب حفظ و استمرار بخشیدن به وصف اسلام است؛ نه تنها تحصیل آن در هنگام مرگ<ref>تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۴۳؛ تفسیر ابیالسعود، ج۱، ص۳۹۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
==رابطه اسلام با [[ایمان]]== | ==رابطه اسلام با [[ایمان]]== | ||
* بسیاری از محققان، مفسران و متکلمان به بررسی رابطه اسلام با [[ایمان]] پرداختهاند. در این میان متکلمان به لحاظ تناسب قسمتی از این مباحث با بحثهای کلامی در فصلی با عنوان "اسماء و احکام" دو اسم [[ایمان]] و اسلام را بررسی کردهاند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۵، ۲۰۶ـ۲۱۰.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * بسیاری از محققان، مفسران و متکلمان به بررسی رابطه اسلام با [[ایمان]] پرداختهاند. در این میان متکلمان به لحاظ تناسب قسمتی از این مباحث با بحثهای کلامی در فصلی با عنوان "اسماء و احکام" دو اسم [[ایمان]] و اسلام را بررسی کردهاند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۵، ۲۰۶ـ۲۱۰.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#بسیاری از متفکران امامیه و گروهی فراوان از مفسران و متکلمان [[اهل سنت]] با استناد به آیه ۱۴ سوره حجرات و ادله دیگری مفهوم اسلام را با مفهوم ایمان مغایر و نسبت آندو را عموم و خصوص دانسته، اسلام را نسبت به [[ایمان]] عام میدانند<ref>نور الثقلین، ج۵، ص۱۰۱ـ۱۰۳؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸؛ المنیر، ج۱، ص۳۱۸.</ref>. در روایاتی در قالب تمثیل نسبت اسلام و ایمان به موقعیت کعبه در مسجدالحرام<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۱۰۲.</ref> یا به نسبت دو دایره که یکی در درون دیگری است تشبیه شده، که در هر دو مثال، اسلام عامتر و شاملتر نسبت به ایمان فرض شده است<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۳۲۳؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۲.</ref> عمومیت اسلام نسبت به [[ایمان]] از آنروست که اسلام مرحله ابتدایی و ظاهری در پذیرش شریعت خاتم با اظهار شهادتین است؛ اما ایمان افزون بر این، اعتقاد باطنی را نیز به همراه دارد<ref>مجمعالبیان، ج۹، ص۲۰۷؛ نورالثقلین، ج۵، ص۱۰۲ـ۱۰۳؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.</ref>. در روایات نیز اسلام قبل از [[ایمان]] و دارای آثار دنیوی مطرح شده است؛ مانند اینکه به وسیله آن ارث برده میشود و نکاح جایز میگردد، در حالی که ایمان حقیقتی است که بر اساس آن ثواب و اجر داده میشود<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۳۰.</ref>. برخی گفتهاند: اسلام اظهار خضوع و قبول است؛ اما [[ایمان]] تصدیق باطنی است<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۷.</ref>. بهعبارت دیگر اسلام متابعت زبانی و جوارحی است؛ خواه همراه با اعتقاد باشد یا نه؛ اما [[ایمان]] انقیاد توأم با اعتقاد قلبی است<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.</ref>: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref>. [[باقلانی]] از این آیات چنین نتیجه میگیرد که اسلام نسبت به [[ایمان]] عام و جایگاه [[ایمان]] قلب و محل اسلام جوارح است<ref>الانصاف، ص۸۹ـ۹۰.</ref>. از دیگر آیاتی که برای عام بودن مفهوم اسلام به آن استدلال شده آیه ۳۵ سوره احزاب است که وصف مؤمن در آن پس از مسلم ذکر شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}﴾}}<ref>بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه:۳۵.</ref>. [[ابن کثیر]] از قرار گرفتن وصف ایمان پس از اسلام چنین نتیجه میگیرد که اسلام نسبت به [[ایمان]] عام است. او افزون بر این، به روایاتی استشهاد میکند که بر اساس آن شخص گناهکار از دایره [[ایمان]] خارج شمرده شده و چنین استدلال میکند که این شخص به اجماع مسلمانان کافر نیست و هنوز مسلمان است، پس اسلام میتواند بدون [[ایمان]] تحقق یابد؛ اما قطعاً هرجا [[ایمان]] باشد اسلام هم خواهد بود<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۴۹۶.</ref>. [[ابن تیمیه]] با استناد به روایتی از [[رسول اکرم]]{{صل}} نسبت میان مفهوم اسلام، [[ایمان]] و احسان را چنین بیان میکند که هرکس دارای مقام احسان باشد [[ایمان]] نیز دارد و هرکه [[ایمان]] داشته باشد اسلام را هم داراست؛ ولی عکس این نسبتها صادق نیست<ref>الایمان، ص۸.</ref>. [[شهرستانی]] نیز اسلام را نقطه شروع حرکت انسان برای کسب کمالات دانسته، میگوید: پس از این مرحله انسان به وسیله اخلاص و تصدیق قلبی به قضا و قدر الهی به مقام ایمان رسیده، پس از آن با مجاهده و مشاهده، مقام احسان را درمییابد<ref>الملل و النحل، ص۴۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #بسیاری از متفکران امامیه و گروهی فراوان از مفسران و متکلمان [[اهل سنت]] با استناد به آیه ۱۴ سوره حجرات و ادله دیگری مفهوم اسلام را با مفهوم ایمان مغایر و نسبت آندو را عموم و خصوص دانسته، اسلام را نسبت به [[ایمان]] عام میدانند<ref>نور الثقلین، ج۵، ص۱۰۱ـ۱۰۳؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸؛ المنیر، ج۱، ص۳۱۸.</ref>. در روایاتی در قالب تمثیل نسبت اسلام و ایمان به موقعیت کعبه در مسجدالحرام<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۱۰۲.</ref> یا به نسبت دو دایره که یکی در درون دیگری است تشبیه شده، که در هر دو مثال، اسلام عامتر و شاملتر نسبت به ایمان فرض شده است<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۳۲۳؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۲.</ref> عمومیت اسلام نسبت به [[ایمان]] از آنروست که اسلام مرحله ابتدایی و ظاهری در پذیرش شریعت خاتم با اظهار شهادتین است؛ اما ایمان افزون بر این، اعتقاد باطنی را نیز به همراه دارد<ref>مجمعالبیان، ج۹، ص۲۰۷؛ نورالثقلین، ج۵، ص۱۰۲ـ۱۰۳؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.</ref>. در روایات نیز اسلام قبل از [[ایمان]] و دارای آثار دنیوی مطرح شده است؛ مانند اینکه به وسیله آن ارث برده میشود و نکاح جایز میگردد، در حالی که ایمان حقیقتی است که بر اساس آن ثواب و اجر داده میشود<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۳۰.</ref>. برخی گفتهاند: اسلام اظهار خضوع و قبول است؛ اما [[ایمان]] تصدیق باطنی است<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۷.</ref>. بهعبارت دیگر اسلام متابعت زبانی و جوارحی است؛ خواه همراه با اعتقاد باشد یا نه؛ اما [[ایمان]] انقیاد توأم با اعتقاد قلبی است<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.</ref>: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref>. [[باقلانی]] از این آیات چنین نتیجه میگیرد که اسلام نسبت به [[ایمان]] عام و جایگاه [[ایمان]] قلب و محل اسلام جوارح است<ref>الانصاف، ص۸۹ـ۹۰.</ref>. از دیگر آیاتی که برای عام بودن مفهوم اسلام به آن استدلال شده آیه ۳۵ سوره احزاب است که وصف مؤمن در آن پس از مسلم ذکر شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}﴾}}<ref>بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه:۳۵.</ref>. [[ابن کثیر]] از قرار گرفتن وصف ایمان پس از اسلام چنین نتیجه میگیرد که اسلام نسبت به [[ایمان]] عام است. او افزون بر این، به روایاتی استشهاد میکند که بر اساس آن شخص گناهکار از دایره [[ایمان]] خارج شمرده شده و چنین استدلال میکند که این شخص به اجماع مسلمانان کافر نیست و هنوز مسلمان است، پس اسلام میتواند بدون [[ایمان]] تحقق یابد؛ اما قطعاً هرجا [[ایمان]] باشد اسلام هم خواهد بود<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۴۹۶.</ref>. [[ابن تیمیه]] با استناد به روایتی از [[رسول اکرم]]{{صل}} نسبت میان مفهوم اسلام، [[ایمان]] و احسان را چنین بیان میکند که هرکس دارای مقام احسان باشد [[ایمان]] نیز دارد و هرکه [[ایمان]] داشته باشد اسلام را هم داراست؛ ولی عکس این نسبتها صادق نیست<ref>الایمان، ص۸.</ref>. [[شهرستانی]] نیز اسلام را نقطه شروع حرکت انسان برای کسب کمالات دانسته، میگوید: پس از این مرحله انسان به وسیله اخلاص و تصدیق قلبی به قضا و قدر الهی به مقام ایمان رسیده، پس از آن با مجاهده و مشاهده، مقام احسان را درمییابد<ref>الملل و النحل، ص۴۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#ابتدا در میان خوارج و بعدها بین معتزله نیز چنین شهرت یافت که [[ایمان]] و اسلام تساوی و وحدت مفهومی دارد. این قول را به قدریه نیز نسبت دادهاند<ref>المنیر، ج۱، ص۳۱۸؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۴.</ref>. میتوان گفت انگیزه اصلی خوارج در انتخاب این عقیده رنگ و صبغهای سیاسی داشته و هدف نهایی آنان تکفیر دشمنانشان و خارج کردن آنها از جرگه مسلمانان و در مواردی مهدورالدم دانستن آنان بوده است. آنان چنین استدلال میکردند که انجام تکالیف شرعی در تحقق حقیقت [[ایمان]] نقش دارد و حقیقت ایمان هم با اسلام یکی است، از اینرو هرکس واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود کافر شده، از دایره مسلمانان خارج میشود<ref>مجموعه آثار، ج۱۶، ص۶۰۴ـ۶۰۵، «مشکلات علی{{ع}}».</ref> آنان برای اثبات عقیده خود به آیاتی از جمله ۸۵ سوره آلعمران استدلال کردهاند. [[شهید ثانی]] استدلال ایشان را به شکل قیاسی منطقی چنین نقل میکند: بر اساس آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}﴾}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref> میتوان گفت که [[ایمان]]، دیناست؛ چون [[ایمان]] نزد خداوند متعالی امری مقبول است. از سوی دیگر بر اساس آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}﴾}}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> دین نیز اسلام است. حال با ضمیمه کردن این دومقدمه بر هم که [[ایمان]] دین است و دین هم اسلام است میتوان نتیجه گرفت که [[ایمان]] همان اسلام است<ref>حقائق الایمان، ص۱۲۲.</ref>. این استدلال دارای اشکالاتی فراوان است؛ از جمله اینکه صحت حمل اسلام بر ایمان (نتیجه قیاس) لزوماً به این معنا نیست که این دو حقیقتاً یکی باشند، زیرا در قضایای منطقی، حمل اعم بر اخص نیز جایز است؛ همچنین اگر مراد از صغرای قیاس "[[ایمان]]، دین است" آن باشد که [[ایمان]] خود دین است پذیرفته نیست، زیرا [[ایمان]] تنها میتواند جزئی از دین یا شرط دین باشد<ref>حقائق الایمان، ص۱۲۲ـ۱۲۳.</ref>. این گروه برای اثبات مدعای خود به آیاتی دیگر استدلال کردهاند که در آنها دو وصف ایمان و اسلام بهگونهای آمده است که گویا هیچ تفاوت معنایی میان آن دو نیست؛ مانند آیات<ref>تفسیر نسفی، ج۴، ص۱۸۰.</ref>{{عربی|﴿{{متن قرآن| فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم. و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵- ۳۶.</ref>. گرچه در برخی آیات قرآن، اسلام و [[ایمان]] بهگونهای آمده که بیانگر نوعی یگانگی میان آن دو است؛ اما چنان که برخی متکلمان اشعری گفتهاند مضمون این آیات میتواند تنها ناظر به وحدت مصداقی اسلام و [[ایمان]] باشد و لزوماً تساوی مفهومی را نمیرساند<ref>شرح مقاصد، ج۵، ص۲۰۷.</ref>، گذشته از این، پذیرش این عقیده بهطور مطلق با توجه به ظاهر بسیاری از آیات، نظیر آیه ۱۴ سوره حجرات مشکل است، زیرا در این آیه گروهی خود را "مؤمن" خواندهاند و خداوند با ردّ این ادعا آنان را "مسلمان" دانسته و روشن است که خداوند در این مقام در پی بیان حدود مفهومی اسلام و [[ایمان]] بوده؛ نه استعمال لفظ اسلام تنها به معنای لغوی. [[علامه طباطبایی]] افزون بر آیه مذکور، آیه ۳۵ سوره احزاب را که وصف "مؤمنین و مؤمنات" را از عنوان "مسلمین و مسلمات" تفکیک کرده دلیل محکمی بر تغایر این دو وصف قلمداد میکند<ref>المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳ـ۳۱۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #ابتدا در میان خوارج و بعدها بین معتزله نیز چنین شهرت یافت که [[ایمان]] و اسلام تساوی و وحدت مفهومی دارد. این قول را به قدریه نیز نسبت دادهاند<ref>المنیر، ج۱، ص۳۱۸؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۴.</ref>. میتوان گفت انگیزه اصلی خوارج در انتخاب این عقیده رنگ و صبغهای سیاسی داشته و هدف نهایی آنان تکفیر دشمنانشان و خارج کردن آنها از جرگه مسلمانان و در مواردی مهدورالدم دانستن آنان بوده است. آنان چنین استدلال میکردند که انجام تکالیف شرعی در تحقق حقیقت [[ایمان]] نقش دارد و حقیقت ایمان هم با اسلام یکی است، از اینرو هرکس واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود کافر شده، از دایره مسلمانان خارج میشود<ref>مجموعه آثار، ج۱۶، ص۶۰۴ـ۶۰۵، «مشکلات علی{{ع}}».</ref> آنان برای اثبات عقیده خود به آیاتی از جمله ۸۵ سوره آلعمران استدلال کردهاند. [[شهید ثانی]] استدلال ایشان را به شکل قیاسی منطقی چنین نقل میکند: بر اساس آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}﴾}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref> میتوان گفت که [[ایمان]]، دیناست؛ چون [[ایمان]] نزد خداوند متعالی امری مقبول است. از سوی دیگر بر اساس آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}﴾}}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> دین نیز اسلام است. حال با ضمیمه کردن این دومقدمه بر هم که [[ایمان]] دین است و دین هم اسلام است میتوان نتیجه گرفت که [[ایمان]] همان اسلام است<ref>حقائق الایمان، ص۱۲۲.</ref>. این استدلال دارای اشکالاتی فراوان است؛ از جمله اینکه صحت حمل اسلام بر ایمان (نتیجه قیاس) لزوماً به این معنا نیست که این دو حقیقتاً یکی باشند، زیرا در قضایای منطقی، حمل اعم بر اخص نیز جایز است؛ همچنین اگر مراد از صغرای قیاس "[[ایمان]]، دین است" آن باشد که [[ایمان]] خود دین است پذیرفته نیست، زیرا [[ایمان]] تنها میتواند جزئی از دین یا شرط دین باشد<ref>حقائق الایمان، ص۱۲۲ـ۱۲۳.</ref>. این گروه برای اثبات مدعای خود به آیاتی دیگر استدلال کردهاند که در آنها دو وصف ایمان و اسلام بهگونهای آمده است که گویا هیچ تفاوت معنایی میان آن دو نیست؛ مانند آیات<ref>تفسیر نسفی، ج۴، ص۱۸۰.</ref>{{عربی|﴿{{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم. و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵- ۳۶.</ref>. گرچه در برخی آیات قرآن، اسلام و [[ایمان]] بهگونهای آمده که بیانگر نوعی یگانگی میان آن دو است؛ اما چنان که برخی متکلمان اشعری گفتهاند مضمون این آیات میتواند تنها ناظر به وحدت مصداقی اسلام و [[ایمان]] باشد و لزوماً تساوی مفهومی را نمیرساند<ref>شرح مقاصد، ج۵، ص۲۰۷.</ref>، گذشته از این، پذیرش این عقیده بهطور مطلق با توجه به ظاهر بسیاری از آیات، نظیر آیه ۱۴ سوره حجرات مشکل است، زیرا در این آیه گروهی خود را "مؤمن" خواندهاند و خداوند با ردّ این ادعا آنان را "مسلمان" دانسته و روشن است که خداوند در این مقام در پی بیان حدود مفهومی اسلام و [[ایمان]] بوده؛ نه استعمال لفظ اسلام تنها به معنای لغوی. [[علامه طباطبایی]] افزون بر آیه مذکور، آیه ۳۵ سوره احزاب را که وصف "مؤمنین و مؤمنات" را از عنوان "مسلمین و مسلمات" تفکیک کرده دلیل محکمی بر تغایر این دو وصف قلمداد میکند<ref>المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳ـ۳۱۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#گروهی از مفسران با توجه به اختلاف معنای اسلام در موارد گوناگون یا به سبب نقل لغوی و اشتراک معنوی یا لفظی یا به سبب مرتبهدار بودن آن، نسبت واحدی را در بیان رابطه اسلام و [[ایمان]] تصویر نکردهاند، بلکه در موارد گوناگون کاربرد اسلام، نسبتهایی متفاوت را برای آن در رابطه با ایمان طرح کردهاند. این گروه دودستهاند: '''دسته نخست''' بدون توجه به تفاوت مراتب، رابطه اسلام و [[ایمان]] را بیان کردهاند. [[غزالی]] میگوید: اسلام و [[ایمان]] گاهی مترادف است؛ مانند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref> و گاهی متغایر؛ مانند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref> و گاهی با هم تداخل دارد؛ نظیر روایتی که در آن از [[نبی اکرم]]{{صل}} پرسیده شد: برترین عمل کدام است؟ پاسخ دادند: "الاسلام" و باز سؤال شد: چه اسلامی برتر است؟ پاسخ دادند: "الایمان"<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۵.</ref>. [[قرطبی]] نیز میگوید: اسلام گاهی به لحاظ مفهومی بر معنایی بیش از [[ایمان]] یعنی [[ایمان]] توأم با طاعت دلالت دارد و گاهی مترادفاند و گاهی تداخل معنایی دارند<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۳.</ref>. بعضی دیگر از مفسران بین معنای لغوی و اصطلاحی اسلام فرق گذاشته و سپس به بیان نسبت بین آن دو پرداختهاند. در تفسیر المنار آمده است: اسلام در معنای اصطلاحی به معنای اخلاص در توحید و عبادت است که این همان دین [[انبیا]] و مرسلین است و [[ایمان]] نیز تصدیق یقینی به وحدانیت خدا و حقانیت [[رسول]]{{صل}} است و بر این اساس، [[ایمان]] و اسلام حقیقتی واحد هستند؛ چنانکه در آیات ۱۶ـ۱۷ سوره حجرات همین گونه است؛ یعنی اسلام و [[ایمان]] به یک معنا بهکار رفته است؛ امّا این دو به لحاظ معنای لغوی متغایر است و در مواردی که در قرآن بین اسلام و [[ایمان]] تغایر معنایی وجود دارد ناظر به معنای لغوی اسلام است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۵۸ـ۳۵۹.</ref>. '''دسته دوم''' از این گروه اختلاف معنایی اسلام را نتیجه آن میدانند که اسلام مراتبی دارد و به لحاظ هر مرتبه از آن، نسبتی خاص با ایمان پیدا میشود. راغب اصفهانی میگوید: اسلام به لحاظ اختلاف رتبه دو معنا دارد که مرتبه اول آن همان امر صوری و ظاهری است که در آیه ۱۴ سوره حجرات طرح گردیده و این معنا پایینتر از رتبه [[ایمان]] است و مرتبه بالای اسلام آن است که در آیات {{عربی|﴿{{متن قرآن| إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.</ref> و {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}﴾}}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> آمده و این مرتبه فوق [[ایمان]] است<ref>مفردات، ص۴۲۳.</ref>؛ به عبارت دیگر، اسلام دو گونه است: یکی اقرار زبانی که نسبت به [[ایمان]] عام است، چون [[ایمان]]، معرفت قلبی توأم با اقرار زبانی و عمل به ارکان است و دومی اسلام [[انبیا]] و اصفیاست و این اخص از [[ایمان]] و برتر از آن است<ref>الفرقان، ج۲۶ـ۲۷، ص۲۶۰.</ref>. البته همیشه همراه چنین اسلامی، [[ایمان]] نیز هست. بعضی برای اسلام مراتب بیشتری ذکر کردهاند و [[ایمان]] را هم مانند آن دارای مراتبی مشابه میدانند. در مناهجالمعارف آمده است که حقیقت اسلام و [[ایمان]] یکی است؛ ولی همواره مرتبه اسلام از [[ایمان]] پایینتر است و به عبارت دیگر هر حقیقت نسبت به مرتبه بالاتر اسلام و نسبت به مرتبه پایینتر از خود [[ایمان]] است<ref>مناهج المعارف، ص۸۶۹ـ۸۷۰.</ref>. [[علامه طباطبایی]] هر یک از اسلام و [[ایمان]] را به ۴ مرتبه تقسیم کرده و هر مرتبه از اسلام را با مرتبهای از [[ایمان]] ملازم میداند<ref>المیزان، ج۳، ص۲۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #گروهی از مفسران با توجه به اختلاف معنای اسلام در موارد گوناگون یا به سبب نقل لغوی و اشتراک معنوی یا لفظی یا به سبب مرتبهدار بودن آن، نسبت واحدی را در بیان رابطه اسلام و [[ایمان]] تصویر نکردهاند، بلکه در موارد گوناگون کاربرد اسلام، نسبتهایی متفاوت را برای آن در رابطه با ایمان طرح کردهاند. این گروه دودستهاند: '''دسته نخست''' بدون توجه به تفاوت مراتب، رابطه اسلام و [[ایمان]] را بیان کردهاند. [[غزالی]] میگوید: اسلام و [[ایمان]] گاهی مترادف است؛ مانند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref> و گاهی متغایر؛ مانند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref> و گاهی با هم تداخل دارد؛ نظیر روایتی که در آن از [[نبی اکرم]]{{صل}} پرسیده شد: برترین عمل کدام است؟ پاسخ دادند: "الاسلام" و باز سؤال شد: چه اسلامی برتر است؟ پاسخ دادند: "الایمان"<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۵.</ref>. [[قرطبی]] نیز میگوید: اسلام گاهی به لحاظ مفهومی بر معنایی بیش از [[ایمان]] یعنی [[ایمان]] توأم با طاعت دلالت دارد و گاهی مترادفاند و گاهی تداخل معنایی دارند<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۳.</ref>. بعضی دیگر از مفسران بین معنای لغوی و اصطلاحی اسلام فرق گذاشته و سپس به بیان نسبت بین آن دو پرداختهاند. در تفسیر المنار آمده است: اسلام در معنای اصطلاحی به معنای اخلاص در توحید و عبادت است که این همان دین [[انبیا]] و مرسلین است و [[ایمان]] نیز تصدیق یقینی به وحدانیت خدا و حقانیت [[رسول]]{{صل}} است و بر این اساس، [[ایمان]] و اسلام حقیقتی واحد هستند؛ چنانکه در آیات ۱۶ـ۱۷ سوره حجرات همین گونه است؛ یعنی اسلام و [[ایمان]] به یک معنا بهکار رفته است؛ امّا این دو به لحاظ معنای لغوی متغایر است و در مواردی که در قرآن بین اسلام و [[ایمان]] تغایر معنایی وجود دارد ناظر به معنای لغوی اسلام است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۵۸ـ۳۵۹.</ref>. '''دسته دوم''' از این گروه اختلاف معنایی اسلام را نتیجه آن میدانند که اسلام مراتبی دارد و به لحاظ هر مرتبه از آن، نسبتی خاص با ایمان پیدا میشود. راغب اصفهانی میگوید: اسلام به لحاظ اختلاف رتبه دو معنا دارد که مرتبه اول آن همان امر صوری و ظاهری است که در آیه ۱۴ سوره حجرات طرح گردیده و این معنا پایینتر از رتبه [[ایمان]] است و مرتبه بالای اسلام آن است که در آیات {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.</ref> و {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}﴾}}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> آمده و این مرتبه فوق [[ایمان]] است<ref>مفردات، ص۴۲۳.</ref>؛ به عبارت دیگر، اسلام دو گونه است: یکی اقرار زبانی که نسبت به [[ایمان]] عام است، چون [[ایمان]]، معرفت قلبی توأم با اقرار زبانی و عمل به ارکان است و دومی اسلام [[انبیا]] و اصفیاست و این اخص از [[ایمان]] و برتر از آن است<ref>الفرقان، ج۲۶ـ۲۷، ص۲۶۰.</ref>. البته همیشه همراه چنین اسلامی، [[ایمان]] نیز هست. بعضی برای اسلام مراتب بیشتری ذکر کردهاند و [[ایمان]] را هم مانند آن دارای مراتبی مشابه میدانند. در مناهجالمعارف آمده است که حقیقت اسلام و [[ایمان]] یکی است؛ ولی همواره مرتبه اسلام از [[ایمان]] پایینتر است و به عبارت دیگر هر حقیقت نسبت به مرتبه بالاتر اسلام و نسبت به مرتبه پایینتر از خود [[ایمان]] است<ref>مناهج المعارف، ص۸۶۹ـ۸۷۰.</ref>. [[علامه طباطبایی]] هر یک از اسلام و [[ایمان]] را به ۴ مرتبه تقسیم کرده و هر مرتبه از اسلام را با مرتبهای از [[ایمان]] ملازم میداند<ref>المیزان، ج۳، ص۲۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
==[[مشخصات اسلام]]== | ==[[مشخصات اسلام]]== | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
#'''[[قیم|قیم بودن]]: '''{{عربی|﴿{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ}}﴾}}<ref> پس، روی (دل) برای این دین استوار راست بدار پیش از آنکه روزی فرا رسد که از سوی خداوند بازگشتی ندارد؛ در آن روز (مردم) پراکنده میشوند؛ سوره روم، آیه: ۴۳.</ref>، {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}﴾}}<ref> بگو: بیگمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درستآیین و (او) از مشرکان نبود؛ سوره انعام، آیه: ۱۶۱.</ref> قیام در لغت به معنای ایستاده و بر پا بودن بدن است که در این حالت با تسلط و قوتی بیشتر میتوان بهکار پرداخت. اسلام نیز از آن رو که با قوت به اصلاح امور دینی و اخروی انسانها قیام کرده و با احاطه کامل و با قوت به همه شئون فردی و اجتماعی انسان پرداخته و هیچ جهتی را مبهم رها نکرده دین قیم است<ref>المیزان، ج۱۳، ص۴۶ـ۴۷.</ref>{{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا }}﴾}}<ref> بیگمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون میگردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام میدهند مژده میدهد که پاداشی بزرگ دارند؛ سوره اسراء، آیه: ۹.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #'''[[قیم|قیم بودن]]: '''{{عربی|﴿{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ}}﴾}}<ref> پس، روی (دل) برای این دین استوار راست بدار پیش از آنکه روزی فرا رسد که از سوی خداوند بازگشتی ندارد؛ در آن روز (مردم) پراکنده میشوند؛ سوره روم، آیه: ۴۳.</ref>، {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}﴾}}<ref> بگو: بیگمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درستآیین و (او) از مشرکان نبود؛ سوره انعام، آیه: ۱۶۱.</ref> قیام در لغت به معنای ایستاده و بر پا بودن بدن است که در این حالت با تسلط و قوتی بیشتر میتوان بهکار پرداخت. اسلام نیز از آن رو که با قوت به اصلاح امور دینی و اخروی انسانها قیام کرده و با احاطه کامل و با قوت به همه شئون فردی و اجتماعی انسان پرداخته و هیچ جهتی را مبهم رها نکرده دین قیم است<ref>المیزان، ج۱۳، ص۴۶ـ۴۷.</ref>{{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا }}﴾}}<ref> بیگمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون میگردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام میدهند مژده میدهد که پاداشی بزرگ دارند؛ سوره اسراء، آیه: ۹.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#'''[[جامعیت اسلام|جامعیت]] و [[کمال اسلام|کمال]]: '''اسلام جامعترین و کاملترین شریعت آسمانی است؛ معارف و احکام شریعت اسلام در همه حوزههای هدایتی که قلمرو نقش آفرینی و کارکرد دین است، عالیترین معارف و احکام ممکن است، بهگونهای که کاملتر از آن قابل فرض نیست<ref>جامعیت و کمال دین، ص۵۵.</ref>، بر این اساس قرآن میفرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا }}﴾}}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref>، در نتیجه اسلام جامع همه معارف و احکامی است که انسان در پیمودن مسیر زندگی و راه کمال به آنها نیاز دارد و هیچ شأنی از شئون گوناگون زندگی بشر بدون برنامه رها نشده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref> روایات فراوانی نیز به همین معنا اشاره دارد، از جمله حدیث [[پیامبر]]{{صل}} که فرمود: هیچ چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک و از دوزخ دور میکند، مگر اینکه شما را به آن فرمان دادم و هیچ چیزی نیست که شما را از بهشت دور و به دوزخ نزدیک میکند، مگر اینکه شما را از آن نهی کردم<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۴۵.</ref>. این در حالی است که در برخی شرایع، مانند مسیحیت دو محدوده جداگانه در شئون زندگی انسان ترسیم میشود که در یک بخش دین و کلیسا حضور دارد و در بخش دیگر دولت و قوانین بشری حکومت میکند<ref>ویژگیهای کلی اسلام، ص۱۷۴.</ref>. با مروری اجمالی بر تعالیم قرآن و تنوع مباحث مطرح شده برای دورههای گوناگون زندگی انسان و امور مختلف آن فراگیر بودن این تعالیم واضح میگردد. این تعالیم و قوانین از نخستین روزهای زندگی، یعنی دوران شیرخوارگی شروع و تا آخرین لحظات حیات دنیوی ادامه دارد<ref>ویژگیهای کلی اسلام، ص۱۷۱.</ref>. قرآن همه اصولی را که بشر در زمینه عقاید، اخلاق و احکام عملی به آنها نیاز دارد فراروی او قرار داده است<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۶؛ تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۶۰۳.</ref>، زیرا دین حق و آخرین دینی است که بشریت با داشتن آن نیازی به هدایتی دیگر ندارد<ref>تفسیر المنار، ج۱۰، ص۳۹۰.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #'''[[جامعیت اسلام|جامعیت]] و [[کمال اسلام|کمال]]: '''اسلام جامعترین و کاملترین شریعت آسمانی است؛ معارف و احکام شریعت اسلام در همه حوزههای هدایتی که قلمرو نقش آفرینی و کارکرد دین است، عالیترین معارف و احکام ممکن است، بهگونهای که کاملتر از آن قابل فرض نیست<ref>جامعیت و کمال دین، ص۵۵.</ref>، بر این اساس قرآن میفرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا }}﴾}}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref>، در نتیجه اسلام جامع همه معارف و احکامی است که انسان در پیمودن مسیر زندگی و راه کمال به آنها نیاز دارد و هیچ شأنی از شئون گوناگون زندگی بشر بدون برنامه رها نشده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref> روایات فراوانی نیز به همین معنا اشاره دارد، از جمله حدیث [[پیامبر]]{{صل}} که فرمود: هیچ چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک و از دوزخ دور میکند، مگر اینکه شما را به آن فرمان دادم و هیچ چیزی نیست که شما را از بهشت دور و به دوزخ نزدیک میکند، مگر اینکه شما را از آن نهی کردم<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۴۵.</ref>. این در حالی است که در برخی شرایع، مانند مسیحیت دو محدوده جداگانه در شئون زندگی انسان ترسیم میشود که در یک بخش دین و کلیسا حضور دارد و در بخش دیگر دولت و قوانین بشری حکومت میکند<ref>ویژگیهای کلی اسلام، ص۱۷۴.</ref>. با مروری اجمالی بر تعالیم قرآن و تنوع مباحث مطرح شده برای دورههای گوناگون زندگی انسان و امور مختلف آن فراگیر بودن این تعالیم واضح میگردد. این تعالیم و قوانین از نخستین روزهای زندگی، یعنی دوران شیرخوارگی شروع و تا آخرین لحظات حیات دنیوی ادامه دارد<ref>ویژگیهای کلی اسلام، ص۱۷۱.</ref>. قرآن همه اصولی را که بشر در زمینه عقاید، اخلاق و احکام عملی به آنها نیاز دارد فراروی او قرار داده است<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۶؛ تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۶۰۳.</ref>، زیرا دین حق و آخرین دینی است که بشریت با داشتن آن نیازی به هدایتی دیگر ندارد<ref>تفسیر المنار، ج۱۰، ص۳۹۰.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#'''[[دعوت اسلامی|عمومیت دعوت اسلامی]]: '''یکی از مهمترین مشخصات اسلام فرازمانی و فرامکانیبودن آن است؛ دعوت اسلام همه انسانها را از عصر بعثت [[نبی اکرم]]{{صل}} تا قیامت در برمیگیرد و در محدوده جغرافیایی خاصی نیز محصور نمیگردد. این ویژگی در آیات متعددی آمده است: در آیه ۱۹ سوره انعام شمول دعوت قرآنی به هرکس که تا قیامت پیام قرآن به او برسد طرح شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ}}﴾}}<ref> بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم؛ سوره انعام، آیه: ۱۹.</ref>. [[شیخ طبرسی]] میگوید: از این آیه چنین استفاده میشود که هرکس، قرآن به او رسیده باشد بهمنزله آن است که پیام اسلام را از [[نبی اکرم]]{{صل}} مستقیماً دریافت کرده است<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۴۳۶ـ۴۳۷.</ref>. در آیات دیگر نیز اسلام دین همه بشر معرفی شده است؛ در آیه ۱۵۸ سوره اعراف با توجه به واژه {{عربی|﴿{{متن قرآن|جَمِيعًا}}﴾}} [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مأمور شده تا عمومیت دعوت خویش را به مردم اطلاع دهد: {{عربی|﴿{{متن قرآن| قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}}﴾}}<ref> بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده میدارد و میمیراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید؛ سوره اعراف، آیه: ۱۵۸.</ref> از آیاتی دیگر برمیآید که [[پیامبر]]{{صل}} برای همه جهانیان مبعوث شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره سبأ، آیه: ۲۸.</ref> و نیز {{عربی|﴿{{متن قرآن|نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ }}﴾}}<ref> بیمدهندهای است برای آدمیان؛ سوره مدثر، آیه: ۳۶.</ref><ref>جامعالبیان، مج۱۲، ج۲۲، ص۱۱۷؛ مج۱۴، ج۲۹، ص۲۰۵.</ref>. آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا }}﴾}}<ref> بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد؛ سوره فرقان، آیه: ۱.</ref> و نیز {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ }}﴾}}<ref> و پندارتان درباره پروردگار جهانیان چیست؟؛ سوره ص، آیه: ۸۷.</ref> قرآن را کتابی برای همه جهانیان معرفی میکند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا }}﴾}} ، {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ }}﴾}} [[علامه طباطبایی]] افزون بر آیات فوق به تاریخ حیات نبوی و فعالیتهای تبلیغی آنحضرت استناد کرده است. به عقیده ایشان دعوت [[پیامبر]]{{صل}} از روم و عجم و حبشه و مصر که هیچ یک عرب نبودند و نیز [[ایمان]] آوردن صهیب رومی و سلمان ایرانی و بلال حبشی بهترین دلیل بر جهانی بودن دعوت اسلام است<ref>المیزان، ج۴، ص۱۵۹ـ۱۶۰.</ref>، افزون بر این، از آیات قرآن عمومیت دعوت اسلامی نسبت به جنّ نیز استفاده میشود؛ مانند {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ}}﴾}}<ref> بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم؛ سوره انعام، آیه: ۱۹.</ref><ref>روح المعانی، مج۵، ج۷، ص۱۷۲.</ref> و آیات نخستین و {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}﴾}}<ref> و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره جن، آیه: ۱۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #'''[[دعوت اسلامی|عمومیت دعوت اسلامی]]: '''یکی از مهمترین مشخصات اسلام فرازمانی و فرامکانیبودن آن است؛ دعوت اسلام همه انسانها را از عصر بعثت [[نبی اکرم]]{{صل}} تا قیامت در برمیگیرد و در محدوده جغرافیایی خاصی نیز محصور نمیگردد. این ویژگی در آیات متعددی آمده است: در آیه ۱۹ سوره انعام شمول دعوت قرآنی به هرکس که تا قیامت پیام قرآن به او برسد طرح شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ}}﴾}}<ref> بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم؛ سوره انعام، آیه: ۱۹.</ref>. [[شیخ طبرسی]] میگوید: از این آیه چنین استفاده میشود که هرکس، قرآن به او رسیده باشد بهمنزله آن است که پیام اسلام را از [[نبی اکرم]]{{صل}} مستقیماً دریافت کرده است<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۴۳۶ـ۴۳۷.</ref>. در آیات دیگر نیز اسلام دین همه بشر معرفی شده است؛ در آیه ۱۵۸ سوره اعراف با توجه به واژه {{عربی|﴿{{متن قرآن|جَمِيعًا}}﴾}} [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مأمور شده تا عمومیت دعوت خویش را به مردم اطلاع دهد: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}}﴾}}<ref> بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده میدارد و میمیراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید؛ سوره اعراف، آیه: ۱۵۸.</ref> از آیاتی دیگر برمیآید که [[پیامبر]]{{صل}} برای همه جهانیان مبعوث شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره سبأ، آیه: ۲۸.</ref> و نیز {{عربی|﴿{{متن قرآن|نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ }}﴾}}<ref> بیمدهندهای است برای آدمیان؛ سوره مدثر، آیه: ۳۶.</ref><ref>جامعالبیان، مج۱۲، ج۲۲، ص۱۱۷؛ مج۱۴، ج۲۹، ص۲۰۵.</ref>. آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا }}﴾}}<ref> بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد؛ سوره فرقان، آیه: ۱.</ref> و نیز {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ }}﴾}}<ref> و پندارتان درباره پروردگار جهانیان چیست؟؛ سوره ص، آیه: ۸۷.</ref> قرآن را کتابی برای همه جهانیان معرفی میکند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا }}﴾}} ، {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ }}﴾}} [[علامه طباطبایی]] افزون بر آیات فوق به تاریخ حیات نبوی و فعالیتهای تبلیغی آنحضرت استناد کرده است. به عقیده ایشان دعوت [[پیامبر]]{{صل}} از روم و عجم و حبشه و مصر که هیچ یک عرب نبودند و نیز [[ایمان]] آوردن صهیب رومی و سلمان ایرانی و بلال حبشی بهترین دلیل بر جهانی بودن دعوت اسلام است<ref>المیزان، ج۴، ص۱۵۹ـ۱۶۰.</ref>، افزون بر این، از آیات قرآن عمومیت دعوت اسلامی نسبت به جنّ نیز استفاده میشود؛ مانند {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ}}﴾}}<ref> بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم؛ سوره انعام، آیه: ۱۹.</ref><ref>روح المعانی، مج۵، ج۷، ص۱۷۲.</ref> و آیات نخستین و {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}﴾}}<ref> و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره جن، آیه: ۱۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#'''[[خاتمیت]]: '''یکی دیگر از ویژگیهای اسلام که در ارتباط با دو ویژگی پیشین نیز هست خاتمیت دین اسلام و پیامبری [[نبی اکرم]]{{صل}} است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}﴾}}<ref> و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره احزاب، آیه: ۴۰.</ref>. عموم مفسران با استفاده از کلمه {{عربی|﴿{{متن قرآن|خَاتَمَ}}﴾}} بر این عقیدهاند که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آخرین [[پیامبر]] الهی است و لازمه [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} آن است که پس از اسلام دینی نخواهد آمد، زیرا با توجه به اینکه [[نبوت]] اعم از رسالت است با پایان یافتن [[نبوت]]، رسالت نیز پایان میپذیرد<ref>المیزان، ج۱۶، ص۳۲۵.</ref>. عارفان ملاک ختم [[نبوت]] را آن دانستهاند که همه مراحل و منازل فردی و اجتماعی انسان و راهی که باید بپیماید، یکجا برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} کشف شد و پس از آن هر بشری هر چه دریافت کند بیشتر از آن نخواهد بود: {{عربی|" الخاتمُ مَن خَتَم المَراتِبَ بأَسرها"}}<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۱۹۳، «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی»؛ اصطلاحات الصوفیه، ص۳۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #'''[[خاتمیت]]: '''یکی دیگر از ویژگیهای اسلام که در ارتباط با دو ویژگی پیشین نیز هست خاتمیت دین اسلام و پیامبری [[نبی اکرم]]{{صل}} است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}﴾}}<ref> و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره احزاب، آیه: ۴۰.</ref>. عموم مفسران با استفاده از کلمه {{عربی|﴿{{متن قرآن|خَاتَمَ}}﴾}} بر این عقیدهاند که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آخرین [[پیامبر]] الهی است و لازمه [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} آن است که پس از اسلام دینی نخواهد آمد، زیرا با توجه به اینکه [[نبوت]] اعم از رسالت است با پایان یافتن [[نبوت]]، رسالت نیز پایان میپذیرد<ref>المیزان، ج۱۶، ص۳۲۵.</ref>. عارفان ملاک ختم [[نبوت]] را آن دانستهاند که همه مراحل و منازل فردی و اجتماعی انسان و راهی که باید بپیماید، یکجا برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} کشف شد و پس از آن هر بشری هر چه دریافت کند بیشتر از آن نخواهد بود: {{عربی|" الخاتمُ مَن خَتَم المَراتِبَ بأَسرها"}}<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۱۹۳، «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی»؛ اصطلاحات الصوفیه، ص۳۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#'''برخورداری از [[معجزه جاوید]]: '''[[قرآن]] [[معجزه]] [[اسلام]] است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا }}﴾}}<ref> بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد؛ سوره اسراء، آیه: ۸۸.</ref> و این معجزه جاودانه است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ }}﴾}}<ref> بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.</ref> قرآن کریم سند شریعت جاودان اسلام است<ref>علوم قرآنی، ص۲۰۴.</ref> که با شیواترین سبک و رساترین بیان و استوارترین محتوا نازل شده<ref>علوم قرآنی، ص۲۱۱.</ref>، و همه اصولی را که بشر در زمینه عقاید، اخلاق و احکام به آن نیاز دارد فراروی او قرار داده است<ref>جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۲۱۱.</ref>: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref> این بلندای شیوه قرآنی ـ چه از لحاظ نظم و چه از لحاظ محتوا ـ همچنان پابرجاست<ref>علوم قرآنی، ص۲۱۱.</ref>. [[علامه طباطبایی]] میگوید: الفاظ قرآن همه آنچه را که به هدایت انسانها مربوط است، بیان کرده است؛ اما با استفاده از روایات میتوان گفت قرآن بیان کننده هر چیزی است و علمِ آنچه بوده و هست و تا روز قیامت خواهد بود در قرآن وجوددارد<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۲۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #'''برخورداری از [[معجزه جاوید]]: '''[[قرآن]] [[معجزه]] [[اسلام]] است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا }}﴾}}<ref> بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد؛ سوره اسراء، آیه: ۸۸.</ref> و این معجزه جاودانه است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ }}﴾}}<ref> بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.</ref> قرآن کریم سند شریعت جاودان اسلام است<ref>علوم قرآنی، ص۲۰۴.</ref> که با شیواترین سبک و رساترین بیان و استوارترین محتوا نازل شده<ref>علوم قرآنی، ص۲۱۱.</ref>، و همه اصولی را که بشر در زمینه عقاید، اخلاق و احکام به آن نیاز دارد فراروی او قرار داده است<ref>جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۲۱۱.</ref>: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref> این بلندای شیوه قرآنی ـ چه از لحاظ نظم و چه از لحاظ محتوا ـ همچنان پابرجاست<ref>علوم قرآنی، ص۲۱۱.</ref>. [[علامه طباطبایی]] میگوید: الفاظ قرآن همه آنچه را که به هدایت انسانها مربوط است، بیان کرده است؛ اما با استفاده از روایات میتوان گفت قرآن بیان کننده هر چیزی است و علمِ آنچه بوده و هست و تا روز قیامت خواهد بود در قرآن وجوددارد<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۲۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#'''[[دعوت به تعقل]] و [[دعوت به تفکر|تفکر]]: '''در متون اسلامی، اعم از قرآن و روایات به تعقل و تفکر اهمیت فراوانی داده شده است. در قرآن واژههای "عقل"، "فکر" و "نظر" و مشتقات آنها در مواردی متعدد مورد استفاده قرار گرفته است. در بسیاری از موارد پس از طرح معارف اسلام انسانها به تفکر و تعقل فرا خوانده شدهاند و قرآن افزون بر آنکه بر ادعاهای خویش دلیل عقلی میآورد و به روشنی استدلال میکند از منکران و دشمنان نیز برهان طلب کرده: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}﴾}}<ref> و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید؛ سوره بقره، آیه: ۱۱۱.</ref>، بدترین موجودات را جنبندهای میداند که تعقل نمیکند: {{عربی|﴿{{متن قرآن| إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ}}﴾}}<ref> بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند؛ سوره انفال، آیه: ۲۲.</ref> در کتب روایی نیز احادیث فراوانی در اهمیت جایگاه عقل دیده میشود و در جوامع حدیثی شیعه، اولین فصل به همین امر اختصاص یافته است، درحالیکه بسیاری از مکاتب و ادیان در قلمرو ایمان، برای عقل حق مداخله قائل نیستند<ref>انسان کامل، ص۸۵ـ۹۲.</ref>. بر اثر این ویژگی هرجا معارف اسلامی بهصورت روشن و دقیق برای قلبهای پاک و عقلهای غیر آلوده به شبهات طرح گردیده پذیرفته شده و همین، از عوامل پیشرفت سریع اسلام در جهان است. اسلام هیچ گاه برای گشودن قلبها نیازمند زور و اجبار نبوده است؛ اما متأسفانه برخی مستشرقان بدون توجه به این واقعیت ونیز بدون تتبع و بررسی کافی در تاریخ اسلام ادعا کردهاند که گسترش اسلام با جنگ و خونریزی بوده و اسلام دین شمشیر است. علامه طباطبایی با طرح این مسئله که جنگ در اسلام تنها هنگام اضطرار روا دانسته شده، به تبیین حکمت تشریع آن پرداخته است. به عقیده ایشان چون برنامههای توحیدی اسلام و قرآن متضمن سعادت بشر است، هر انسانی حق دارد از سعادت خویش دفاع کند و ازاینرو اگر در زمانی حفظ اسلام بر دفاع مسلحانه متوقف باشد این امر رواست. البته اسلام با حفظ اعتدال و مرحله به مرحله، اجازه دفاع از حدود اسلام و حفظ عقاید و اعراض و جانها و اموال را میدهد و چنین دفاعی در میان همه ملل و اقوام پذیرفته شده است و ادعای نبودن جنگ در سایر شرایع خلاف آیه ۱۴۶ سوره آلعمران است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ }}﴾}}<ref> و بسا پیامبرانی که همراه آنان تودههای انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست میدارد؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۴۶.</ref> و جای شگفتی است که کسانی که اسلام را به سبب دفاع از توحید و سعادت انسانها و تطهیر جهان از فساد، به خشونت متهم میکنند خود برای دفاع از خرافات و هیئت بطلمیوس "بطلیموس" و فلسفه اسکولاستیک بسیاری از دانشمندان را مجازات کرده و کشتهاند و خود بیجهت جنگهای صلیبی را به راه انداختهاند<ref>المیزان، ج۲، ص۶۷ـ۶۸؛ ج۴، ص۱۶۲ـ۱۶۳.</ref>. برخی مفسران نیز با استدلال به آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}﴾}}<ref> در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۶.</ref> بر این عقیدهاند که پیش از نزول این آیه مسلمانان چنان نیرومند نبودند که با جنگ اسلام را ترویج کنند و پس از آن هم به حکم این آیه اجازه چنین کاری را نداشتند<ref>المنیر، ج۳، ص۲۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #'''[[دعوت به تعقل]] و [[دعوت به تفکر|تفکر]]: '''در متون اسلامی، اعم از قرآن و روایات به تعقل و تفکر اهمیت فراوانی داده شده است. در قرآن واژههای "عقل"، "فکر" و "نظر" و مشتقات آنها در مواردی متعدد مورد استفاده قرار گرفته است. در بسیاری از موارد پس از طرح معارف اسلام انسانها به تفکر و تعقل فرا خوانده شدهاند و قرآن افزون بر آنکه بر ادعاهای خویش دلیل عقلی میآورد و به روشنی استدلال میکند از منکران و دشمنان نیز برهان طلب کرده: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}﴾}}<ref> و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید؛ سوره بقره، آیه: ۱۱۱.</ref>، بدترین موجودات را جنبندهای میداند که تعقل نمیکند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ}}﴾}}<ref> بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند؛ سوره انفال، آیه: ۲۲.</ref> در کتب روایی نیز احادیث فراوانی در اهمیت جایگاه عقل دیده میشود و در جوامع حدیثی شیعه، اولین فصل به همین امر اختصاص یافته است، درحالیکه بسیاری از مکاتب و ادیان در قلمرو ایمان، برای عقل حق مداخله قائل نیستند<ref>انسان کامل، ص۸۵ـ۹۲.</ref>. بر اثر این ویژگی هرجا معارف اسلامی بهصورت روشن و دقیق برای قلبهای پاک و عقلهای غیر آلوده به شبهات طرح گردیده پذیرفته شده و همین، از عوامل پیشرفت سریع اسلام در جهان است. اسلام هیچ گاه برای گشودن قلبها نیازمند زور و اجبار نبوده است؛ اما متأسفانه برخی مستشرقان بدون توجه به این واقعیت ونیز بدون تتبع و بررسی کافی در تاریخ اسلام ادعا کردهاند که گسترش اسلام با جنگ و خونریزی بوده و اسلام دین شمشیر است. علامه طباطبایی با طرح این مسئله که جنگ در اسلام تنها هنگام اضطرار روا دانسته شده، به تبیین حکمت تشریع آن پرداخته است. به عقیده ایشان چون برنامههای توحیدی اسلام و قرآن متضمن سعادت بشر است، هر انسانی حق دارد از سعادت خویش دفاع کند و ازاینرو اگر در زمانی حفظ اسلام بر دفاع مسلحانه متوقف باشد این امر رواست. البته اسلام با حفظ اعتدال و مرحله به مرحله، اجازه دفاع از حدود اسلام و حفظ عقاید و اعراض و جانها و اموال را میدهد و چنین دفاعی در میان همه ملل و اقوام پذیرفته شده است و ادعای نبودن جنگ در سایر شرایع خلاف آیه ۱۴۶ سوره آلعمران است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ }}﴾}}<ref> و بسا پیامبرانی که همراه آنان تودههای انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست میدارد؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۴۶.</ref> و جای شگفتی است که کسانی که اسلام را به سبب دفاع از توحید و سعادت انسانها و تطهیر جهان از فساد، به خشونت متهم میکنند خود برای دفاع از خرافات و هیئت بطلمیوس "بطلیموس" و فلسفه اسکولاستیک بسیاری از دانشمندان را مجازات کرده و کشتهاند و خود بیجهت جنگهای صلیبی را به راه انداختهاند<ref>المیزان، ج۲، ص۶۷ـ۶۸؛ ج۴، ص۱۶۲ـ۱۶۳.</ref>. برخی مفسران نیز با استدلال به آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}﴾}}<ref> در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۶.</ref> بر این عقیدهاند که پیش از نزول این آیه مسلمانان چنان نیرومند نبودند که با جنگ اسلام را ترویج کنند و پس از آن هم به حکم این آیه اجازه چنین کاری را نداشتند<ref>المنیر، ج۳، ص۲۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#'''[[ترغیب به علم]] و [[ترغیب به معرفت|معرفت]]: '''در دین اسلام توجه ویژهای به علم و معرفت شده است. برخی مفسران بر این باورند که تجلیل و احترامی که اسلام از علم و معرفت کرده و تحریص و ترغیبی که در تحصیل آن بهکار بسته در هیچ آیینی اعم از آیینهای آسمانی و غیر آسمانی یافت نمیشود. قرآن هیچگاه دانایان و غیر دانایان را یکسان نمیداند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}﴾}}<ref> آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش میپردازد از جهان واپسین میهراسد و به بخشایش پروردگارش امید میبرد؟ بگو: آیا آنان که میدانند با آنها که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند؛ سوره زمر، آیه: ۹.</ref> و پیروان خویش را از پیروی ظن و گمان باز میدارد: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً}}﴾}}<ref> و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید؛ سوره اسراء، آیه: ۳۶.</ref><ref>محمد در آینه اسلام، ص۲۷ـ۲۸؛ تفسیر مراغی، ج۱۵، ص۴۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #'''[[ترغیب به علم]] و [[ترغیب به معرفت|معرفت]]: '''در دین اسلام توجه ویژهای به علم و معرفت شده است. برخی مفسران بر این باورند که تجلیل و احترامی که اسلام از علم و معرفت کرده و تحریص و ترغیبی که در تحصیل آن بهکار بسته در هیچ آیینی اعم از آیینهای آسمانی و غیر آسمانی یافت نمیشود. قرآن هیچگاه دانایان و غیر دانایان را یکسان نمیداند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}﴾}}<ref> آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش میپردازد از جهان واپسین میهراسد و به بخشایش پروردگارش امید میبرد؟ بگو: آیا آنان که میدانند با آنها که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند؛ سوره زمر، آیه: ۹.</ref> و پیروان خویش را از پیروی ظن و گمان باز میدارد: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً}}﴾}}<ref> و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید؛ سوره اسراء، آیه: ۳۶.</ref><ref>محمد در آینه اسلام، ص۲۷ـ۲۸؛ تفسیر مراغی، ج۱۵، ص۴۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#'''[[جمع بین زندگی دنیوی و اخروی]]: '''اسلام اصالت را به زندگی اخروی میدهد؛ ولی زندگی دنیوی را نیز مقدمه حیات اخروی و جایگاه کسب کمالات انسانی دانسته، برای آن اهمیت قائل است. دنیا و آخرت آن گونه که در اسلام باهم جمع شده، در هیچ شریعت و آیینی جمع نشده است <ref>محمد در آینه اسلام، ص۲۰ـ۲۵؛ المنیر، ج۳، ص۱۶۸ـ۱۶۹؛ ج۸، ص۱۸۸ـ۱۸۹.</ref>. از دیدگاه قرآن، جهان هستی برای انسان مسخر شده است. این مطلب در برخی آیات بهصورت کلی آمده: {{عربی|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}﴾}}<ref> خداوند، همان است که دریا را برای شما رام کرد تا کشتیها در آن به فرمان وی روان گردند و تا شما از بخشش وی (روزی) به دست آورید و باشد که سپاس گزارید.و آنچه را در آسمانها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بیگمان در این نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند؛ سوره جاثیه، آیه: ۱۲- ۱۳.</ref> و در برخی آیات بر موارد جزئی تأکید شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهَارَ وَسَخَّر لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنَ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ }}﴾}}<ref> خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید.و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد؛ سوره ابراهیم، آیه: ۳۲- ۳۳.</ref>. در آیاتی از قرآن بر مال واژه "خیر" اطلاق شده<ref>المیزان، ج۱، ص۴۳۹.</ref>{{عربی|﴿{{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}﴾}}<ref> بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۰.</ref>، {{عربی|﴿{{متن قرآن|لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ}}﴾}}<ref> رهنمود آنان با تو نیست بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد راهنمایی میکند و هر دارایی که ببخشید به سود خود شماست و جز برای خشنودی خداوند، نمیبخشید؛ سوره بقره، آیه: ۲۷۲.</ref> و آیاتی خرید و فروش را طلب "فضل" الهی دانسته است{{عربی|﴿{{متن قرآن|لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ}}﴾}}<ref> بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید پس چون از عرفات رهسپار شدید در مشعر الحرام خداوند را یاد کنید و او را همانگونه که رهنمودتان داده است فرا یاد آورید و بیگمان پیش از آن از گمراهان بودید؛ سوره بقره، آیه: ۱۹۸.</ref><ref>المیزان، ج۲، ص۷۹.</ref> در آیهای نیز آمده است که چه کسی زینت الهی و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟{{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آوردهاند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن میداریم؛ سوره اعراف، آیه: ۳۲.</ref>. قرآن به مسلمانان توصیه میکند: هم در پی صلاح اخروی خویش باشند و هم سعادت دنیوی را بطلبند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}﴾}}<ref> پس چون آیینهای ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر؛ از مردم کسانی هستند که میگویند: پروردگارا! (هر چه میخواهی) در این جهان به ما ببخش و آنان را در جهان واپسین بهرهای نیست.و از ایشان کسانی هستند که میگویند: پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار؛ سوره بقره، آیه: ۲۰۰- ۲۰۱.</ref>. برخی مفسران در ذیل آیه ۳۲ سوره اعراف، پس از بیان برنامه اسلام در زندگی دنیوی، عامل اصلی مجد و شکوه تمدن اسلامی را در برههای از تاریخ، تشویق اسلام به بهرهگیری از نیروی عقل در جهت توسعه مصالح دنیوی و عمل مسلمانان به این توصیهها و نیز فتاوای عالمان به وجوب تعلیم و تعلّم فنون و صناعات مورد نیاز جامعه میدانند و به عقیده ایشان آنچه که باعث توقف و رجوع این تمدن به قهقهرا گردیده نفوذ افکار افراطی گروهی بوده که زهد و توکل را به اهمال مصالح دنیوی تفسیر کردهاند<ref>المنیر، ج۳، ص۱۶۵ـ۱۶۹؛ ج۸، ص۱۸۸ـ۱۸۹.</ref>. این فکر در زمان [[پیامبر]]{{صل}} نیز با عنوان "رهبانیت" مطرح شد و [[نبی اکرم]]{{صل}} در مواردی متعدد با آن مخالفت کرد<ref>النهایه، ج۲، ص۲۸۰ـ۲۸۱؛ بحار الانوار، ج۱، ص۲۰۶؛ الفصول المهمه، ج۱، ص۶۹۲.</ref>. مفسران در ذیل بعضی از آیات به ذکر این موارد پرداختهاند<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۷۱ـ۱۷۲.</ref>. در روایات [[اهل بیت]]{{عم}} نیز این مخالفت به چشم میخورد<ref>الکافی، ج۵، ص۴۹۴ـ۴۹۶.</ref> مذمت قرآن کریم از دنیا نیز در مواردی است که انسان بهگونهای مجذوب زندگی دنیوی شود که از خدا و آخرت غافل شده، آن را بر معنویات و زندگی اخروی ترجیح دهد<ref>المیزان، ج۳، ص۱۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #'''[[جمع بین زندگی دنیوی و اخروی]]: '''اسلام اصالت را به زندگی اخروی میدهد؛ ولی زندگی دنیوی را نیز مقدمه حیات اخروی و جایگاه کسب کمالات انسانی دانسته، برای آن اهمیت قائل است. دنیا و آخرت آن گونه که در اسلام باهم جمع شده، در هیچ شریعت و آیینی جمع نشده است <ref>محمد در آینه اسلام، ص۲۰ـ۲۵؛ المنیر، ج۳، ص۱۶۸ـ۱۶۹؛ ج۸، ص۱۸۸ـ۱۸۹.</ref>. از دیدگاه قرآن، جهان هستی برای انسان مسخر شده است. این مطلب در برخی آیات بهصورت کلی آمده: {{عربی|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}﴾}}<ref> خداوند، همان است که دریا را برای شما رام کرد تا کشتیها در آن به فرمان وی روان گردند و تا شما از بخشش وی (روزی) به دست آورید و باشد که سپاس گزارید.و آنچه را در آسمانها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بیگمان در این نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند؛ سوره جاثیه، آیه: ۱۲- ۱۳.</ref> و در برخی آیات بر موارد جزئی تأکید شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهَارَ وَسَخَّر لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنَ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ }}﴾}}<ref> خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید.و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد؛ سوره ابراهیم، آیه: ۳۲- ۳۳.</ref>. در آیاتی از قرآن بر مال واژه "خیر" اطلاق شده<ref>المیزان، ج۱، ص۴۳۹.</ref>{{عربی|﴿{{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}﴾}}<ref> بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۰.</ref>، {{عربی|﴿{{متن قرآن|لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ}}﴾}}<ref> رهنمود آنان با تو نیست بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد راهنمایی میکند و هر دارایی که ببخشید به سود خود شماست و جز برای خشنودی خداوند، نمیبخشید؛ سوره بقره، آیه: ۲۷۲.</ref> و آیاتی خرید و فروش را طلب "فضل" الهی دانسته است{{عربی|﴿{{متن قرآن|لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ}}﴾}}<ref> بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید پس چون از عرفات رهسپار شدید در مشعر الحرام خداوند را یاد کنید و او را همانگونه که رهنمودتان داده است فرا یاد آورید و بیگمان پیش از آن از گمراهان بودید؛ سوره بقره، آیه: ۱۹۸.</ref><ref>المیزان، ج۲، ص۷۹.</ref> در آیهای نیز آمده است که چه کسی زینت الهی و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟{{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آوردهاند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن میداریم؛ سوره اعراف، آیه: ۳۲.</ref>. قرآن به مسلمانان توصیه میکند: هم در پی صلاح اخروی خویش باشند و هم سعادت دنیوی را بطلبند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}﴾}}<ref> پس چون آیینهای ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر؛ از مردم کسانی هستند که میگویند: پروردگارا! (هر چه میخواهی) در این جهان به ما ببخش و آنان را در جهان واپسین بهرهای نیست.و از ایشان کسانی هستند که میگویند: پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار؛ سوره بقره، آیه: ۲۰۰- ۲۰۱.</ref>. برخی مفسران در ذیل آیه ۳۲ سوره اعراف، پس از بیان برنامه اسلام در زندگی دنیوی، عامل اصلی مجد و شکوه تمدن اسلامی را در برههای از تاریخ، تشویق اسلام به بهرهگیری از نیروی عقل در جهت توسعه مصالح دنیوی و عمل مسلمانان به این توصیهها و نیز فتاوای عالمان به وجوب تعلیم و تعلّم فنون و صناعات مورد نیاز جامعه میدانند و به عقیده ایشان آنچه که باعث توقف و رجوع این تمدن به قهقهرا گردیده نفوذ افکار افراطی گروهی بوده که زهد و توکل را به اهمال مصالح دنیوی تفسیر کردهاند<ref>المنیر، ج۳، ص۱۶۵ـ۱۶۹؛ ج۸، ص۱۸۸ـ۱۸۹.</ref>. این فکر در زمان [[پیامبر]]{{صل}} نیز با عنوان "رهبانیت" مطرح شد و [[نبی اکرم]]{{صل}} در مواردی متعدد با آن مخالفت کرد<ref>النهایه، ج۲، ص۲۸۰ـ۲۸۱؛ بحار الانوار، ج۱، ص۲۰۶؛ الفصول المهمه، ج۱، ص۶۹۲.</ref>. مفسران در ذیل بعضی از آیات به ذکر این موارد پرداختهاند<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۷۱ـ۱۷۲.</ref>. در روایات [[اهل بیت]]{{عم}} نیز این مخالفت به چشم میخورد<ref>الکافی، ج۵، ص۴۹۴ـ۴۹۶.</ref> مذمت قرآن کریم از دنیا نیز در مواردی است که انسان بهگونهای مجذوب زندگی دنیوی شود که از خدا و آخرت غافل شده، آن را بر معنویات و زندگی اخروی ترجیح دهد<ref>المیزان، ج۳، ص۱۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
#'''[[سماحت اسلام|سماحت]] و [[سهولت اسلام|سهولت]]: '''هیچ دشواری خارج از طاقت انسانها در احکام و تعالیم اسلام نیست: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ}}﴾}}<ref> و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است؛ سوره حج، آیه: ۷۸.</ref> و در آیاتی متعدد هرگونه سختی در احکام نفی شده است؛ برای مثال در آیه ۱۸۵ سوره بقره وجوب روزه ماه رمضان از بیمار و مسافر برداشته و سپس به این نکته اشاره شده که خداوند راحتی مؤمنان را میخواهد؛ نه زحمت آنان را: {{عربی|﴿{{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref> روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم و برهانهایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی میخواهد و برایتان دشواری نمیخواهد و (میخواهد) تا شمار (روزهها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنماییتان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۵.</ref>. و در آیه ۶ سوره مائده پس از بیان احکام غسل و وضو به این مطلب اشاره شده که خدا نمیخواهد برای مؤمنان سختی قرار دهد، بلکه میخواهد آنان را پاکیزه کند{{عربی|﴿{{متن قرآن|مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ}}﴾}}<ref> خداوند نمیخواهد شما را در تنگنا افکند ولی میخواهد شما را پاکیزه گرداند؛ سوره مائده، آیه: ۶.</ref>. در احادیث نبوی نیز به این معنا تصریح شده است؛ [[نبی اکرم]]{{صل}} در گفتوگو با مردی که تصمیم گرفته بود با غارنشینی به خود سختی دهد فرمود: {{عربی|" أنّی لمأُبعث بالیهودیة و لاالنصرانیة و لکنّی بعثت بالحنیفیة السمحة"}}<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۷۲؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۱۴۳ـ۱۴۶.</ref> مشابه این جمله را [[اهل بیت]]{{عم}} از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کردهاند<ref>الکافی، ج۵، ص۴۹۴.</ref> بسیاری از مفسران این ویژگی اسلام را به سبب واقعنگری و منطقی بودن اسلام دانسته و بر این باورند که اسلام دین واقعیت و عقل است و ازاینرو در موارد عذر و دشواری، تکلیف برداشته میشود<ref>المنیر، ج۱۱، ص۶.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #'''[[سماحت اسلام|سماحت]] و [[سهولت اسلام|سهولت]]: '''هیچ دشواری خارج از طاقت انسانها در احکام و تعالیم اسلام نیست: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ}}﴾}}<ref> و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است؛ سوره حج، آیه: ۷۸.</ref> و در آیاتی متعدد هرگونه سختی در احکام نفی شده است؛ برای مثال در آیه ۱۸۵ سوره بقره وجوب روزه ماه رمضان از بیمار و مسافر برداشته و سپس به این نکته اشاره شده که خداوند راحتی مؤمنان را میخواهد؛ نه زحمت آنان را: {{عربی|﴿{{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref> روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم و برهانهایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی میخواهد و برایتان دشواری نمیخواهد و (میخواهد) تا شمار (روزهها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنماییتان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۵.</ref>. و در آیه ۶ سوره مائده پس از بیان احکام غسل و وضو به این مطلب اشاره شده که خدا نمیخواهد برای مؤمنان سختی قرار دهد، بلکه میخواهد آنان را پاکیزه کند{{عربی|﴿{{متن قرآن|مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ}}﴾}}<ref> خداوند نمیخواهد شما را در تنگنا افکند ولی میخواهد شما را پاکیزه گرداند؛ سوره مائده، آیه: ۶.</ref>. در احادیث نبوی نیز به این معنا تصریح شده است؛ [[نبی اکرم]]{{صل}} در گفتوگو با مردی که تصمیم گرفته بود با غارنشینی به خود سختی دهد فرمود: {{عربی|" أنّی لمأُبعث بالیهودیة و لاالنصرانیة و لکنّی بعثت بالحنیفیة السمحة"}}<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۷۲؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۱۴۳ـ۱۴۶.</ref> مشابه این جمله را [[اهل بیت]]{{عم}} از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کردهاند<ref>الکافی، ج۵، ص۴۹۴.</ref> بسیاری از مفسران این ویژگی اسلام را به سبب واقعنگری و منطقی بودن اسلام دانسته و بر این باورند که اسلام دین واقعیت و عقل است و ازاینرو در موارد عذر و دشواری، تکلیف برداشته میشود<ref>المنیر، ج۱۱، ص۶.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#'''[[تدریجی بودن دعوت]]: '''از آیات قرآن و نقلهای تاریخی بر میآید که دعوت اسلام و پیشرفت آن به شکل تدریجی بوده است؛ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در ابتدای بعثت مأمور شد تا دعوت خویش را از نزدیکان خود آغاز کند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ }}﴾}}<ref> و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!؛ سوره شعراء، آیه: ۲۱۴.</ref>. بر اساس روایات صحیح [[پیامبر]] نزدیکان خود را به اسلام فراخواند و فرمود: اولین کسی که دعوت مرا اجابت کند خلیفه من نیز خواهد بود. در این میان [[امام علی]]{{ع}} دعوت اسلام را پذیرفت و مورد استهزای برخی قرار گرفت. پس از ایشان [[حضرت خدیجه]] و [[حمزه]] و [[عبید]] و [[ابوطالب]] به اسلام گرویدند<ref>بحارالانوار، ج۱۸، ص۴۴، ۱۶۳ـ۱۶۴.</ref> پس از این مرحله قلمرو دعوت، گسترش یافت و محدوده آن مکه و اطراف آن را شامل شد: {{عربی|﴿{{متن قرآن|كَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ}}﴾}}<ref> و بدینگونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی و (نیز) از روز گرد آمدن (همگان در رستخیز) که تردیدی در آن نیست بیم دهی؛ سوره شوری، آیه: ۷.</ref>؛ امّا پس از این، محدوده دعوت اسلامی حدّ و مرز جغرافیایی و زمانی ندارد و همه انسانها را در هر جا و هر وقت شامل میگردد<ref>المیزان، ج۴، ص۱۶۰ـ۱۶۱.</ref>، {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ}}﴾}}<ref> بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم؛ سوره انعام، آیه: ۱۹.</ref> بعضی از مفسران آیاتی را که بر نامحدود بودن محدوده دعوت [[پیامبر]]{{صل}} دلالت دارد بر ابتدای زمان بعثت نیز تطبیق کردهاند<ref>تفسیر ابیالسعود، ج۴، ص۵۴.</ref>؛ امّا نقلهای تاریخی و عقل سلیم تأیید میکند که پیامبر همانند هر اصلاحگر سیاستمداری دعوت خویش را به تدریج گسترش داده است. پس از فراگیر شدن اسلام در شبه جزیره عربستان [[نبی اکرم]]{{صل}} به مقتضای رسالت جهانی خود مناطق و کشورهای مجاور را به اسلام فراخواند که بخشی از این مناطق در زمان حیات و بخشهایی پس از رحلت آن حضرت به سرزمینهای اسلامی ملحق گردید. در این دورهها اسلام در آسیا و سواحل بحرالروم و هندوستان تا کنار اقیانوس اطلس گسترش یافت<ref>لغت نامه، ج۲، ص۲۰۹۲.</ref>. حکومت و ولایت پس از [[نبی اکرم]]{{صل}} از مسیر طبیعی خود که در آیه اکمال آمده [[ولایت]] [[امام علی]]{{ع}} و اولاد آن حضرت خارج گردید و در دوره امویان و عباسیان کاملا بهصورت حکومتی دنیوی درآمد؛ اما به رغم این مشکلات اسلام به پیشرفت و گسترش خود ادامه داد و امروز جهان اسلام از ساحل دریای آتلانتیک در غرب آفریقا آغاز میشود و تا مرزهای ناحیه سینکیانگ یعنی ترکستان چین در شرق امتداد مییابد و در شمال، مرزهای آن از شمال ترکستان شوروی آغازو به سومالی یعنی خط استوا در آفریقا منتهی میگردد<ref>اسلام از دیدگاه ژول لابوم، ص۱۴۴.</ref>. به عقیده [[علامه طباطبایی]] تدریجی بودن دعوت اسلام افزون بر محدوده مخاطبان در دو زمینه دیگر نیز بوده است: نخست در ارائه و تعلیم معارف اسلامی و تکالیف شرعی که در این زمینه با مراجعه به آیات قرآن میتوان تدریجی بودن این تعالیم را به خوبی دریافت. در این خصوص با مقایسه آیات مکی و مدنی معلوم میشود که در آیات مکی تنها توحید و معاد، آنهم بهصورت اجمالی در زمینه اعتقادات و معدودی از اعمال عبادی در زمینه احکام طرح گردیده، در حالی که در آیات مدنی مسائل اعتقادی و احکام با تفصیل و گستردگی بیشتری مطرح شده است. به عقیده برخی مفسران، اسلام در ابتدای عصر بعثت با توجّه به واقعیتهای اجتماعی و محیطی و آداب انسانها در آن دوره احکام خود را به شکل مرحلهای طرح کرد، تا تشریع دفعی آنها موجب عسر و حرج نگردد. نگاهی به نحوه تشریع حرمت خمر یا احکام نماز و احکام ارث به خوبی مسیر تدریجی بودن تشریع احکام را در قرآن و روایات ثابت میکند<ref>المیزان، ج۴، ص۱۵۷ـ۱۶۱؛ ویژگیهای کلی اسلام، ص۲۵۲ـ۲۹۱.</ref>. دومین زمینه، شیوه ارشاد است که ابتدا تنها بادعوت زبانی و در صورت عدم تأثیر، با کنارهگرفتن از معاشرت و در صورت عناد و لجاجت با مبارزه مستقیم بوده است. این مراحل و شیوههای تبلیغ به شکل روشنی در آیات {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صَالِحًا وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا}}﴾}}<ref> بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد؛ سوره کهف، آیه: ۱۱۰.</ref>، {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ}}﴾}}<ref> نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان میگردد؛ سوره فصلت، آیه: ۳۴.</ref>، {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ}}﴾}}<ref> و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد؛ سوره هود، آیه: ۱۳.</ref> و {{عربی|﴿{{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ }}﴾}}<ref> دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه: ۶.</ref> طرح گردیده است<ref>المیزان، ج۴، ص۱۶۱.</ref>. درباره تدریجی بودن اسلام میتوان به تدریجی بودن نزول قرآن اشاره کرد. به تصریح قرآن و تأیید سنت و تاریخ، آیات قرآن بهصورت تدریجی نازل شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً }}﴾}}<ref> و آن را قرآنی بخشبخش کردهایم تا بر مردم با درنگ بخوانی و آن را خردهخرده فرو فرستادهایم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۰۶.</ref><ref>تاریخ قرآن، ص۱۸۵، ۲۰۰.</ref> آیهای در پاسخ به این اعتراض کافران که چرا قرآن به یکباره نازل نشده، نزول تدریجی قرآن را برای تقویت قلب [[پیامبر]]{{صل}} و در نتیجه فزونی بصیرت ایشان دانسته است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلا }}﴾}}<ref> و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستادهایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم؛ سوره فرقان، آیه: ۳۲.</ref><ref>مجمع البیان، ج۷، ص۲۶۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #'''[[تدریجی بودن دعوت]]: '''از آیات قرآن و نقلهای تاریخی بر میآید که دعوت اسلام و پیشرفت آن به شکل تدریجی بوده است؛ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در ابتدای بعثت مأمور شد تا دعوت خویش را از نزدیکان خود آغاز کند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ }}﴾}}<ref> و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!؛ سوره شعراء، آیه: ۲۱۴.</ref>. بر اساس روایات صحیح [[پیامبر]] نزدیکان خود را به اسلام فراخواند و فرمود: اولین کسی که دعوت مرا اجابت کند خلیفه من نیز خواهد بود. در این میان [[امام علی]]{{ع}} دعوت اسلام را پذیرفت و مورد استهزای برخی قرار گرفت. پس از ایشان [[حضرت خدیجه]] و [[حمزه]] و [[عبید]] و [[ابوطالب]] به اسلام گرویدند<ref>بحارالانوار، ج۱۸، ص۴۴، ۱۶۳ـ۱۶۴.</ref> پس از این مرحله قلمرو دعوت، گسترش یافت و محدوده آن مکه و اطراف آن را شامل شد: {{عربی|﴿{{متن قرآن|كَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ}}﴾}}<ref> و بدینگونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی و (نیز) از روز گرد آمدن (همگان در رستخیز) که تردیدی در آن نیست بیم دهی؛ سوره شوری، آیه: ۷.</ref>؛ امّا پس از این، محدوده دعوت اسلامی حدّ و مرز جغرافیایی و زمانی ندارد و همه انسانها را در هر جا و هر وقت شامل میگردد<ref>المیزان، ج۴، ص۱۶۰ـ۱۶۱.</ref>، {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ}}﴾}}<ref> بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم؛ سوره انعام، آیه: ۱۹.</ref> بعضی از مفسران آیاتی را که بر نامحدود بودن محدوده دعوت [[پیامبر]]{{صل}} دلالت دارد بر ابتدای زمان بعثت نیز تطبیق کردهاند<ref>تفسیر ابیالسعود، ج۴، ص۵۴.</ref>؛ امّا نقلهای تاریخی و عقل سلیم تأیید میکند که پیامبر همانند هر اصلاحگر سیاستمداری دعوت خویش را به تدریج گسترش داده است. پس از فراگیر شدن اسلام در شبه جزیره عربستان [[نبی اکرم]]{{صل}} به مقتضای رسالت جهانی خود مناطق و کشورهای مجاور را به اسلام فراخواند که بخشی از این مناطق در زمان حیات و بخشهایی پس از رحلت آن حضرت به سرزمینهای اسلامی ملحق گردید. در این دورهها اسلام در آسیا و سواحل بحرالروم و هندوستان تا کنار اقیانوس اطلس گسترش یافت<ref>لغت نامه، ج۲، ص۲۰۹۲.</ref>. حکومت و ولایت پس از [[نبی اکرم]]{{صل}} از مسیر طبیعی خود که در آیه اکمال آمده [[ولایت]] [[امام علی]]{{ع}} و اولاد آن حضرت خارج گردید و در دوره امویان و عباسیان کاملا بهصورت حکومتی دنیوی درآمد؛ اما به رغم این مشکلات اسلام به پیشرفت و گسترش خود ادامه داد و امروز جهان اسلام از ساحل دریای آتلانتیک در غرب آفریقا آغاز میشود و تا مرزهای ناحیه سینکیانگ یعنی ترکستان چین در شرق امتداد مییابد و در شمال، مرزهای آن از شمال ترکستان شوروی آغازو به سومالی یعنی خط استوا در آفریقا منتهی میگردد<ref>اسلام از دیدگاه ژول لابوم، ص۱۴۴.</ref>. به عقیده [[علامه طباطبایی]] تدریجی بودن دعوت اسلام افزون بر محدوده مخاطبان در دو زمینه دیگر نیز بوده است: نخست در ارائه و تعلیم معارف اسلامی و تکالیف شرعی که در این زمینه با مراجعه به آیات قرآن میتوان تدریجی بودن این تعالیم را به خوبی دریافت. در این خصوص با مقایسه آیات مکی و مدنی معلوم میشود که در آیات مکی تنها توحید و معاد، آنهم بهصورت اجمالی در زمینه اعتقادات و معدودی از اعمال عبادی در زمینه احکام طرح گردیده، در حالی که در آیات مدنی مسائل اعتقادی و احکام با تفصیل و گستردگی بیشتری مطرح شده است. به عقیده برخی مفسران، اسلام در ابتدای عصر بعثت با توجّه به واقعیتهای اجتماعی و محیطی و آداب انسانها در آن دوره احکام خود را به شکل مرحلهای طرح کرد، تا تشریع دفعی آنها موجب عسر و حرج نگردد. نگاهی به نحوه تشریع حرمت خمر یا احکام نماز و احکام ارث به خوبی مسیر تدریجی بودن تشریع احکام را در قرآن و روایات ثابت میکند<ref>المیزان، ج۴، ص۱۵۷ـ۱۶۱؛ ویژگیهای کلی اسلام، ص۲۵۲ـ۲۹۱.</ref>. دومین زمینه، شیوه ارشاد است که ابتدا تنها بادعوت زبانی و در صورت عدم تأثیر، با کنارهگرفتن از معاشرت و در صورت عناد و لجاجت با مبارزه مستقیم بوده است. این مراحل و شیوههای تبلیغ به شکل روشنی در آیات {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صَالِحًا وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا}}﴾}}<ref> بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد؛ سوره کهف، آیه: ۱۱۰.</ref>، {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ}}﴾}}<ref> نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان میگردد؛ سوره فصلت، آیه: ۳۴.</ref>، {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ}}﴾}}<ref> و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد؛ سوره هود، آیه: ۱۳.</ref> و {{عربی|﴿{{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ }}﴾}}<ref> دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه: ۶.</ref> طرح گردیده است<ref>المیزان، ج۴، ص۱۶۱.</ref>. درباره تدریجی بودن اسلام میتوان به تدریجی بودن نزول قرآن اشاره کرد. به تصریح قرآن و تأیید سنت و تاریخ، آیات قرآن بهصورت تدریجی نازل شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً }}﴾}}<ref> و آن را قرآنی بخشبخش کردهایم تا بر مردم با درنگ بخوانی و آن را خردهخرده فرو فرستادهایم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۰۶.</ref><ref>تاریخ قرآن، ص۱۸۵، ۲۰۰.</ref> آیهای در پاسخ به این اعتراض کافران که چرا قرآن به یکباره نازل نشده، نزول تدریجی قرآن را برای تقویت قلب [[پیامبر]]{{صل}} و در نتیجه فزونی بصیرت ایشان دانسته است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلا }}﴾}}<ref> و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستادهایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم؛ سوره فرقان، آیه: ۳۲.</ref><ref>مجمع البیان، ج۷، ص۲۶۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#'''[[غلبه بر دیگر ادیان]]: '''در [[قرآن کریم]] افزون بر آنکه [[اسلام]]، [[خاتم ادیان]] معرفی شده چنین وعده داده شده که سرانجام بر سایر شرایع و مکاتب غالب شده، همه عالم را فرا خواهد گرفت. این مضمون با عبارت{{عربی|﴿{{متن قرآن| لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ }}﴾}}<ref> اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند؛ سوره توبه، آیه: ۳۳.</ref> آمده است. به عقیده بیضاوی مضمون این آیات با آیه ۳۲ سوره توبه: {{عربی|﴿{{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}﴾}}<ref> برآنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش گردانند و خداوند جز این نمیخواهد که نورش را کمال بخشد هر چند کافران نپسندند؛ سوره توبه، آیه: ۳۲.</ref> یکسان است<ref>تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۱۸۰.</ref>. این غلبه به خذلان پیروان سایر شرایع یا نسخ شرایع آنها تفسیر شده است<ref>روح المعانی، مج۶، ج۱۰، ص۱۲۵.</ref>. برخی گفتهاند: سیطره بر چیزی یا با حجت و دلیل است یا به واسطه کثرت یا بر اثر استیلا و غلبه. در مورد بشارت به سیطره اسلام بر دیگر شرایع احتمال نخست موجه نیست، زیرا این بشارت متوجه امری در آینده است و حجّت و دلیل اسلام از همان اول برتری و تفوّق داشته است. احتمال دوم و سوم نیز ممکن است ناموجّه معرفی شود، زیرا تاکنون اسلام در هند و چین و روم و سایر بلاد کفر غلبه نیافته؛ ولی در پاسخ میتوان گفت اولا اسلام هرجا با دیگر شرایع روبرو شده بر آنها غلبه کرده است؛ نظیر یهودیت در عربستان و مسیحیت در شام و مجوسیت در ایران. ثانیاً ممکن است زمان این وعده الهی هنوز فرا نرسیده باشد. حدیثی از [[نبی اکرم]]{{صل}} زمان این غلبه را هنگام قیام [[حضرت مهدی]]{{ع}} میداند<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۳۹ـ۴۰.</ref>. [[طبری]] با نقل کلامی از [[ابن عباس]] احتمال دیگری را نیز طرح کرده که مراد از این آیه، روشن شدن همه امور دین بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است، بهگونهای که هیچ چیزی از دین برایشان مخفی نماند<ref>جامع البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۵۱.</ref>؛ امّا این معنا برای آیه با توجه به سیاق آیات مذکور و روایات شأن نزول چندان موجّه به نظر نمیرسد. از میان مفسران امامیه [[شیخ طوسی]] آیه ۳۳ سوره توبه را دلیل حقانیت و صدق [[نبی اکرم]]{{صل}} میداند، زیرا به مقتضای عبارت {{عربی|﴿{{متن قرآن|لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ}}﴾}} خداوند پیروزی اسلام را بر همه شرایع بشارت داده است. ایشان همچنین روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} نقل میکند که زمان این غلبه و پیروزی نهایی اسلام هنگام خروج [[قائم آل محمد]]{{ع}} است<ref>التبیان، ج۵، ص۲۰۹.</ref>. اسلام ویژگیهای دیگری نیز دارد؛ در آیه ۱۵۷ سوره اعراف خصوصیاتی برای اسلام و [[نبی اکرم]]{{صل}} ذکر شده که این اوصاف قبل از قرآن در تورات و انجیل به عنوان نشانههای دین خاتم ذکر شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}﴾}}<ref> همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند؛ سوره اعراف، آیه: ۱۵۷.</ref> در این آیه افزون بر ویژگی "امّی بودن" برای [[پیامبر اسلام]]، خصوصیاتی نیز برای دین آن حضرت ذکر شده است. به عقیده [[علامه طباطبایی]] ۵ خصوصیت ویژه برای اسلام در این آیه آورده شده است: امر به معروف، نهی از منکر، حلال شدن طیبات، حرمت خبائث و آزاد سازی انسان از قید و بندهای مادی و معنوی. به اعتقاد ایشان بعضی از این ویژگیها به نوعی در برخی از شرایع دیگر هم بوده است؛ ولی در هیچ شریعتی جز اسلام به شکل کامل و جامع تحقق نیافته است<ref>المیزان، ج۸، ص۲۸۰، ۲۸۷.</ref>. برخی مفسران، یکی از ویژگیها و امتیازات اسلام را داشتن تاریخ روشن دانستهاند. در تاریخ اسلام بهروشنی، سابقه [[پیامبر]]{{صل}} پیش از بعثت و پس از آن با نقلهای متواتر و مستند وجود دارد. نحوه نزول [[وحی]]، آغاز و انجام آن، چگونگی جمع آوری قرآن، فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و مکاتبات [[پیامبر]]{{صل}} به شکل روشن و دقیق در تاریخ ثبتشده و این در حالی است که مستند بودن تاریخ سایر شرایع و کتابهای آنها از جهاتی گوناگون دچار اشکالاست<ref>تفسیر المنار، ج۱۰، ص۳۸۹.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #'''[[غلبه بر دیگر ادیان]]: '''در [[قرآن کریم]] افزون بر آنکه [[اسلام]]، [[خاتم ادیان]] معرفی شده چنین وعده داده شده که سرانجام بر سایر شرایع و مکاتب غالب شده، همه عالم را فرا خواهد گرفت. این مضمون با عبارت{{عربی|﴿{{متن قرآن|لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ }}﴾}}<ref> اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند؛ سوره توبه، آیه: ۳۳.</ref> آمده است. به عقیده بیضاوی مضمون این آیات با آیه ۳۲ سوره توبه: {{عربی|﴿{{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}﴾}}<ref> برآنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش گردانند و خداوند جز این نمیخواهد که نورش را کمال بخشد هر چند کافران نپسندند؛ سوره توبه، آیه: ۳۲.</ref> یکسان است<ref>تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۱۸۰.</ref>. این غلبه به خذلان پیروان سایر شرایع یا نسخ شرایع آنها تفسیر شده است<ref>روح المعانی، مج۶، ج۱۰، ص۱۲۵.</ref>. برخی گفتهاند: سیطره بر چیزی یا با حجت و دلیل است یا به واسطه کثرت یا بر اثر استیلا و غلبه. در مورد بشارت به سیطره اسلام بر دیگر شرایع احتمال نخست موجه نیست، زیرا این بشارت متوجه امری در آینده است و حجّت و دلیل اسلام از همان اول برتری و تفوّق داشته است. احتمال دوم و سوم نیز ممکن است ناموجّه معرفی شود، زیرا تاکنون اسلام در هند و چین و روم و سایر بلاد کفر غلبه نیافته؛ ولی در پاسخ میتوان گفت اولا اسلام هرجا با دیگر شرایع روبرو شده بر آنها غلبه کرده است؛ نظیر یهودیت در عربستان و مسیحیت در شام و مجوسیت در ایران. ثانیاً ممکن است زمان این وعده الهی هنوز فرا نرسیده باشد. حدیثی از [[نبی اکرم]]{{صل}} زمان این غلبه را هنگام قیام [[حضرت مهدی]]{{ع}} میداند<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۳۹ـ۴۰.</ref>. [[طبری]] با نقل کلامی از [[ابن عباس]] احتمال دیگری را نیز طرح کرده که مراد از این آیه، روشن شدن همه امور دین بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است، بهگونهای که هیچ چیزی از دین برایشان مخفی نماند<ref>جامع البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۵۱.</ref>؛ امّا این معنا برای آیه با توجه به سیاق آیات مذکور و روایات شأن نزول چندان موجّه به نظر نمیرسد. از میان مفسران امامیه [[شیخ طوسی]] آیه ۳۳ سوره توبه را دلیل حقانیت و صدق [[نبی اکرم]]{{صل}} میداند، زیرا به مقتضای عبارت {{عربی|﴿{{متن قرآن|لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ}}﴾}} خداوند پیروزی اسلام را بر همه شرایع بشارت داده است. ایشان همچنین روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} نقل میکند که زمان این غلبه و پیروزی نهایی اسلام هنگام خروج [[قائم آل محمد]]{{ع}} است<ref>التبیان، ج۵، ص۲۰۹.</ref>. اسلام ویژگیهای دیگری نیز دارد؛ در آیه ۱۵۷ سوره اعراف خصوصیاتی برای اسلام و [[نبی اکرم]]{{صل}} ذکر شده که این اوصاف قبل از قرآن در تورات و انجیل به عنوان نشانههای دین خاتم ذکر شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}﴾}}<ref> همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند؛ سوره اعراف، آیه: ۱۵۷.</ref> در این آیه افزون بر ویژگی "امّی بودن" برای [[پیامبر اسلام]]، خصوصیاتی نیز برای دین آن حضرت ذکر شده است. به عقیده [[علامه طباطبایی]] ۵ خصوصیت ویژه برای اسلام در این آیه آورده شده است: امر به معروف، نهی از منکر، حلال شدن طیبات، حرمت خبائث و آزاد سازی انسان از قید و بندهای مادی و معنوی. به اعتقاد ایشان بعضی از این ویژگیها به نوعی در برخی از شرایع دیگر هم بوده است؛ ولی در هیچ شریعتی جز اسلام به شکل کامل و جامع تحقق نیافته است<ref>المیزان، ج۸، ص۲۸۰، ۲۸۷.</ref>. برخی مفسران، یکی از ویژگیها و امتیازات اسلام را داشتن تاریخ روشن دانستهاند. در تاریخ اسلام بهروشنی، سابقه [[پیامبر]]{{صل}} پیش از بعثت و پس از آن با نقلهای متواتر و مستند وجود دارد. نحوه نزول [[وحی]]، آغاز و انجام آن، چگونگی جمع آوری قرآن، فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و مکاتبات [[پیامبر]]{{صل}} به شکل روشن و دقیق در تاریخ ثبتشده و این در حالی است که مستند بودن تاریخ سایر شرایع و کتابهای آنها از جهاتی گوناگون دچار اشکالاست<ref>تفسیر المنار، ج۱۰، ص۳۸۹.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
==نقش [[ولایت]] در اسلام== | ==نقش [[ولایت]] در اسلام== |