جز
جایگزینی متن - 'نبرد أحد' به 'نبرد احد'
جز (جایگزینی متن - 'خانه پیامبر' به 'خانه پیامبر') |
|||
خط ۲۶۲: | خط ۲۶۲: | ||
وی به [[فرمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} و به روایتی برای [[اداره امور]] جاری خود، تا [[زمان]] دریافت فرمان ایشان، به قبیلهاش بازگشت و به [[تبلیغ اسلام]] پرداخت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۷-۱۷۰.</ref>. نوع عملکرد و شیوه [[تبلیغی]] [[ابوذر]] مشخص نیست، ولی به استناد برخی [[روایات]]، کاروانهای [[قریش]] را متوقف و آنان را به اسلام [[دعوت]] میکرد و در صورت [[مخالفت]]، اموالشان را میگرفت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۸.</ref>. نتیجه فعالیت تبلیغی او، موجب مسلمانی [[برادر]] بزرگترش آنیس، مادرش [[رمله]] و به قولی همسرش أمذر و نیمی از [[قبیله غفار]] شد<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۸۴ و ۳۱۵ و ج۸، ص۳۸۷.</ref>. بر پایه [[روایت]] [[عبدالله بن صامت]]، ایماء بن رحضه، [[رئیس]] قبیله غفار نیز از [[ایمان]] آوردگان بود، ولی طبق روایاتی، ایماء، [[تشویق]] کننده مشرکان در [[جنگ بدر]] بود و اندکی پیش از [[حدیبیه]] اسلام آورد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۷۳؛ بلاذری، أنساب، ج۱۱، ص۱۲۸.</ref>. به احتمال، خُفاف فرزند ایماء در آن زمان [[مسلمان]] بوده است. | وی به [[فرمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} و به روایتی برای [[اداره امور]] جاری خود، تا [[زمان]] دریافت فرمان ایشان، به قبیلهاش بازگشت و به [[تبلیغ اسلام]] پرداخت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۷-۱۷۰.</ref>. نوع عملکرد و شیوه [[تبلیغی]] [[ابوذر]] مشخص نیست، ولی به استناد برخی [[روایات]]، کاروانهای [[قریش]] را متوقف و آنان را به اسلام [[دعوت]] میکرد و در صورت [[مخالفت]]، اموالشان را میگرفت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۸.</ref>. نتیجه فعالیت تبلیغی او، موجب مسلمانی [[برادر]] بزرگترش آنیس، مادرش [[رمله]] و به قولی همسرش أمذر و نیمی از [[قبیله غفار]] شد<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۸۴ و ۳۱۵ و ج۸، ص۳۸۷.</ref>. بر پایه [[روایت]] [[عبدالله بن صامت]]، ایماء بن رحضه، [[رئیس]] قبیله غفار نیز از [[ایمان]] آوردگان بود، ولی طبق روایاتی، ایماء، [[تشویق]] کننده مشرکان در [[جنگ بدر]] بود و اندکی پیش از [[حدیبیه]] اسلام آورد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۷۳؛ بلاذری، أنساب، ج۱۱، ص۱۲۸.</ref>. به احتمال، خُفاف فرزند ایماء در آن زمان [[مسلمان]] بوده است. | ||
===[[هجرت]] ابوذر=== | ===[[هجرت]] ابوذر=== | ||
درباره هجرت ابوذر به [[مدینه]]، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. بیشتر تاریخنگاران، هجرت وی را پس از غزوہ [[خندق]] و برخی پس از [[نبرد | درباره هجرت ابوذر به [[مدینه]]، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. بیشتر تاریخنگاران، هجرت وی را پس از غزوہ [[خندق]] و برخی پس از [[نبرد احد]] دانستهاند<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۸ و ۱۷۰.</ref>. بنا بر خبر [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۶۶، ص۱۷۴.</ref>، ابوذر تا پس از جنگ بدر همچنان در [[قبیله]] خود بود. او پس از هجرت، در شمار صفهنشینان قرار گرفت<ref>ابونعیم، حلیه، ج۱، ص۵۳.</ref>. براساس نقل [[اسماء]]، وی [[خادم]] [[رسول خدا]]{{صل}} بود و در [[مسجد]] [[مسکن]] گزید<ref>طبرانی، ج۲، ص۱۴۸.</ref>. رسول خدا{{صل}} او و [[سلمان فارسی]]، را به شرط [[عصیان]] نکردن بر [[سلمان]]<ref>کلینی، ج۸، ص۲۹۹-۲۹۷.</ref> و به قولی با [[منذر بن عمرو]]<ref>واقدی، ج۳، ص۴۱۹.</ref> یا [[بلال]] [[مولی]] [[مغیرة بن شعبه]]<ref>طبرانی، ج۶، ص۶۰.</ref> یا [[عبدالله بن مسعود]]<ref>ابن شهرآشوب، ج۲، ص۳۲.</ref> [[پیمان برادری]] بست. نقش وی در تحولات عصر [[نبوی]] در چند محور قابل بررسی است: | ||
#'''[[جانشینی پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} در [[مدینه]]:''' او در سال چهارم در [[جنگ ذات الرقاع]] و در سال ششم در [[جنگ]] بنو مصطعلق، [[جانشین]] [[حضرت]] در مدینه بود<ref>ابن هشام، ج۳، ص۲۱۳ و ۳۰۲.</ref>. واقدی<ref>واقدی، ج۲، ص۶۳۷.</ref> به [[جانشینی]] [[سباع بن عرفطه غفاری]] در [[جنگ خیبر]] [[معتقد]] است، ولی [[روایت]] دیگری هم درباره جانشینی [[ابوذر]] آورده است. بنا بر روایتی، او در عمرةالقضا نیز جانشین حضرت بود<ref>ابن حجر، ج۴، ص۶۱۹.</ref>. [[ابن شهرآشوب]]<ref>ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۴۱.</ref> فقط جانشینی عمرة القضا و [[حدیبیه]] را پذیرفته است. | #'''[[جانشینی پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} در [[مدینه]]:''' او در سال چهارم در [[جنگ ذات الرقاع]] و در سال ششم در [[جنگ]] بنو مصطعلق، [[جانشین]] [[حضرت]] در مدینه بود<ref>ابن هشام، ج۳، ص۲۱۳ و ۳۰۲.</ref>. واقدی<ref>واقدی، ج۲، ص۶۳۷.</ref> به [[جانشینی]] [[سباع بن عرفطه غفاری]] در [[جنگ خیبر]] [[معتقد]] است، ولی [[روایت]] دیگری هم درباره جانشینی [[ابوذر]] آورده است. بنا بر روایتی، او در عمرةالقضا نیز جانشین حضرت بود<ref>ابن حجر، ج۴، ص۶۱۹.</ref>. [[ابن شهرآشوب]]<ref>ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۴۱.</ref> فقط جانشینی عمرة القضا و [[حدیبیه]] را پذیرفته است. | ||
#'''نگهداری شتران رسول خدا{{صل}}:''' شتران ماده [[پیامبر خدا]]{{صل}} در صحرای [[غابه]]، واقع در دو کیلومتری مدینه، نگهداری میشد. ابوذر در سال ششم از رسول خدا{{صل}} تقاضا کرد [[سرپرستی]] شتران را بر عهده داشته باشد. این پیشنهاد با [[چوپانی]] وی در بلن مز همخوانی دارد<ref>صدوق، امالی، ص۴۲۶.</ref>. احتمالا [[دامداری]]، [[شغل]] وی و شغل رایج غفاریها بوده است<ref>ر.ک: واقدی، ج۲، ص۵۷۱.</ref>. حضرت وی را از خطرات احتمالی [[آگاه]] کرد، ولی [[اصرار]] [[أبوذر]] موجب شد رسول خدا{{صل}} با خواسته او موافقت کند. آنگاه حضرت فرمود: گویی پسرت را کشته و همسرت را [[اسیر]] میبینم و تو نیز در حالی که به عصایی تکیه زده باشی، بازخواهی گشت (و خبر [[غارت]] شتران را خواهی داد). [[عیینة بن حصن]] با چهل سوار به آنجا [[حمله]] کرد، فرزند ابوذر را کشت، همسرش را اسیر و شتران شیرده را غارت کرد. این غارت به [[غزوه ذی قرد]] انجامید. پس از این، [[همسر]] ابوذر، سوار بر [[ناقه]] قصوای [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] بازگشت و ایشان را از آنچه رخ داده بود، [[آگاه]] کرد و گفت: [[نذر]] کردهام این شتر را برای آزادیام بکشم. [[حضرت]]، نذر در [[مال]] دیگری را صحیح ندانست. [[ابوذر]] بعدها از این گفتار و پافشاری اظهار [[شگفتی]] میکرد و [[سوگند]] میخورد آنچه رسول خدا{{صل}} فرمود، همان شد<ref>ابن هشام، ج۳، ص۲۹۴ و ۲۹۷.</ref>. روایتی دیگر، شخص کشته شده را در این حادثه، برادرزاده ابوذر دانسته است<ref>کلینی، ج۸، ص۱۲۷.</ref>. | #'''نگهداری شتران رسول خدا{{صل}}:''' شتران ماده [[پیامبر خدا]]{{صل}} در صحرای [[غابه]]، واقع در دو کیلومتری مدینه، نگهداری میشد. ابوذر در سال ششم از رسول خدا{{صل}} تقاضا کرد [[سرپرستی]] شتران را بر عهده داشته باشد. این پیشنهاد با [[چوپانی]] وی در بلن مز همخوانی دارد<ref>صدوق، امالی، ص۴۲۶.</ref>. احتمالا [[دامداری]]، [[شغل]] وی و شغل رایج غفاریها بوده است<ref>ر.ک: واقدی، ج۲، ص۵۷۱.</ref>. حضرت وی را از خطرات احتمالی [[آگاه]] کرد، ولی [[اصرار]] [[أبوذر]] موجب شد رسول خدا{{صل}} با خواسته او موافقت کند. آنگاه حضرت فرمود: گویی پسرت را کشته و همسرت را [[اسیر]] میبینم و تو نیز در حالی که به عصایی تکیه زده باشی، بازخواهی گشت (و خبر [[غارت]] شتران را خواهی داد). [[عیینة بن حصن]] با چهل سوار به آنجا [[حمله]] کرد، فرزند ابوذر را کشت، همسرش را اسیر و شتران شیرده را غارت کرد. این غارت به [[غزوه ذی قرد]] انجامید. پس از این، [[همسر]] ابوذر، سوار بر [[ناقه]] قصوای [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] بازگشت و ایشان را از آنچه رخ داده بود، [[آگاه]] کرد و گفت: [[نذر]] کردهام این شتر را برای آزادیام بکشم. [[حضرت]]، نذر در [[مال]] دیگری را صحیح ندانست. [[ابوذر]] بعدها از این گفتار و پافشاری اظهار [[شگفتی]] میکرد و [[سوگند]] میخورد آنچه رسول خدا{{صل}} فرمود، همان شد<ref>ابن هشام، ج۳، ص۲۹۴ و ۲۹۷.</ref>. روایتی دیگر، شخص کشته شده را در این حادثه، برادرزاده ابوذر دانسته است<ref>کلینی، ج۸، ص۱۲۷.</ref>. |