مقدمه

معنای اصلی ﴿الرِّجْس یعنی هر چیزی که نامناسب و نالایق با شیء دیگر است. در امور مادی، این معنا هر آنچه طبیعت انسان از آن متنفر است را در بر می‌گیرد؛ مانند قاذورات، نجاسات، امور متعفن و چندش‌آور. به همین قرینه، در امور معنوی نیز هر آنچه که با فطرت حنیف انسانی ناسازگار باشد را رجس می‌نامند؛ از قبیل شرک، کفر، نفاق، گناه و همه زشتی‌های اخلاقی و اعتقادی. در یک کلام، خروج از عدم تناسب با امری در امور مادی و معنوی رجس نامیده می‌شود[۱]. نتیجه آنکه: اگر رجس درباره انسان و امور معنوی به کار رود، به معنای هر عملی است که انسان را از فطرت انسانی و صراط مستقیم هدایت الهی خارج کند و در نتیجه، ایمان و عمل شخص، مخلوط با شرک و کفر شود.

نکته دیگر آنکه: رجس، خواه در افکار و اعتقادات یا اخلاق و صفات باطنی باشد، یا در اعمال و افعال ظاهری، همگی مصداق خروج از اعتدال فطری است؛ که عناوین گوناگون به آن اطلاق شده[۲]. به بیان دیگر، رجس هیأتی در نفس انسان است که دل را به سوی اعتقادات و اعمال باطل سوق می‌دهد. در امور مادی نیز، رجس یعنی آن پلیدی ظاهری که انسان از آن نفرت دارد. بنابراین، رجس، خواه اعتقاد باطل باشد یا عمل زشت، در هر صورت، امری پلید است که صاحب خود را به سوی اعتقادات باطل و یا اعمال زشت سوق می‌دهد[۳].[۴]

از منظر لغت‌شناسان

لغت‌شناسان «رجس» را به معانی متعددی معنا کرده‌اند. «خلیل بن احمد» (م ۱۷۰ق) آن را به معنای شیئی پلید، عذاب و وسوسه شیطان دانسته است[۵]. «راغب» آن را به معنای شیئی پلید، شرک و نفاق دانسته است[۶]. «ابن منظور» آن را به معنای پلیدی، نجس، حرام، کار قبیح و پلید، لعنت و کفر دانسته است[۷]. طریحی با استناد به آیات و روایات، «رجس» را به معانی متعددی استعمال کرده است، مانند: لعنت، عذاب، کفر، نجس، اعمال زشت، گناه، وسوسه شیطان، حرام[۸] و «قرشی» آن را به معنای هر کار تنفرآمیز دانسته است[۹].[۱۰].

منابع

پانویس

  1. لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعة والنشر و التوزیع- دار صادر، ۱۴۱۴ ﻫ.ق)، ج۶، ص۹۵.
  2. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۴، ص۵۹.
  3. المیزان فی تفسیر القرآن (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ﻫ.ق)، ج۱۶، ص۳۳۰.
  4. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۸۹.
  5. خلیل بن احمد، العین، ج۶، ص۵۲.
  6. حسین بن محمد راغب، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۳۴۲.
  7. ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۹۵.
  8. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۷۳ - ۷۵.
  9. سید علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج۳، ص۵۵.
  10. زینلی، غلامحسین، آیه اولی الامر، ص ۱۳۸.