نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط HeydariBot(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
جان انسان همواره طالب رسیدن به مراحل کمال وجودی خویش است؛ بدین سبب همواره از حالی به حال دیگر درمیآید؛ امّا در هیچ مرحلهای به نهایت مطلوب خویش دست نیافته، باز خواهان دستیابی به مرحلهای دیگر است. قلبانسان در اثر این حالت، همواره از نگرانی و اضطراب آکنده است تا آنکه در سیر حرکت خویش به خداوند در نقش مبدأ و مقصد همه جهان هستی و جامع همه کمالات وجودی توجّه کند؛ آنگاه خود را در آرامشی بیکران مییابد: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ﴾[۱][۲]. این احساسآرامش مطلق فقط در این حالت پدید میآید: ﴿ِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[۳][۴].
انسانهای برخوردار از آرامشالهی، خود آرامش بخش دیگران نیز هستند؛ از این روی خداوند به پیامبر خویش فرمان میدهد که بر مؤمناندرود فرستد تا بدین وسیله، آنان را در راه ایمان، آرامش بخشد: ﴿ وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ ﴾[۵][۶]. انسانهایی که در پرتو ایمان، به آرامشالهی دست یافتهاند، در صورتی که از روی اجبار به کفر روی آورند، باز نزد خداوند، مردمی با ایمان شمرده شده، کفر ظاهریشان بر آنان ناشایست نخواهد بود: ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۷].
آرامش روانی در نگاه برخی مفسّران معاصر، در آرامشاعتقادی نیز تأثیرگذار است. آنکه نور ایمان به اعماق وجودش راه یافته باشد، دیگر نه معجزه میطلبد و نه در پی برهان و استدلال برمیخیزد؛ بلکه همه هستی خویش را در برابر حقیقتی که با تمام وجود تجربه کرده است، تسلیم میکند ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾[۱۱][۱۲] این تحلیل از تأثیر ایمانقلبی بر آرامشاعتقادی به موضوع رابطه عقل و ایمان پیوند خورده و تا اندازهای به نظریّه ایمان گرایان (Fideism) نزدیک است[۱۳]؛ در مقابل، برخی از عقلگرایان، آرامش روانی را نیز در پرتو آرامشاعتقادیتفسیر کردهاند[۱۴].
اهمّیّت آرامش روانی در بحرانهای روحی و اجتماعی دو چندان نمایان میشود. به نمونههای بارزی از این موارد در قرآن اشاره شده است. مادر موسی در سختترین حالات روانی که فرزند خود را از ترس کشته شدن در گهوارهای چوبی نهاده، به رود نیل سپرد، فقط یاد خدا آرام بخش او بود که به یاری آن توانست این آزمایش را تا سرانجام با کامیابی به پایان رساند: ﴿وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۵][۱۶]. بنی اسرائیل هنگام فرار از مصر در حالی که لشکریانفرعون را در پی خویش میدیدند، فقط با سخنان موسی که با اطمینان از یاریخدا سخن میگفت، آرامش یافتند: ﴿فَلَمَّا تَرَاءى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ قَالَ كَلاَّ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ﴾[۱۷][۱۸].
اصحاب کهف در میان مردممشرک و توحید ستیز شهرشان، در اثر برخورداری از آرامشالهی با شهامت تمام در برابر همه قدرتها و جاذبههای زندگیمادّیایستاده، شعارتوحید سر دادند: ﴿وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا﴾[۱۹][۲۰].
↑«برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
↑التحریر والتنویر، ج ۱۱، ص ۳۳؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۸۱.
↑«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
↑و کافران میگویند: چرا بر او از سوی پروردگارش نشانهای فرو فرستاده نمیشود؟! بگو: بیگمان خداوند هر که را بخواهد بیراه میدارد و آن کس را که (به سوی او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد. همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهای ایشان با یاد خداوند آرام میگیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد. کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند خوشا بر آنان و آنان را فرجام نیکوست؛ سوره رعد، آیه: ۲۷ ـ ۲۹.
↑«و دل مادر موسی خالی شد (چندان که) اگر دلش را استوار نمیداشتیم تا از باورکنندگان باشد به راستی نزدیک بود که آن (راز) را فاش کند» سوره قصص، آیه ۱۰.
↑قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۶۹ و ۱۷۰؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۲۲۹؛ فی ظلال، ج ۵، ص ۲۶۷۸ ـ ۲۶۸۰.
↑«و چون دو دسته یکدیگر را دیدند، همراهان موسی گفتند: بیگمان ما گرفتار شدهایم! (موسی) گفت: هرگز! به راستی پروردگارم با من است و مرا رهنمایی خواهد کرد» سوره شعراء، آیه ۶۱-۶۲.
↑«و دلهایشان را استوار داشتیم، هنگامی که برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است؛ جز او خدایی را (به پرستش) نمیخوانیم که در آن صورت بیگمان سخنی نادرست گفتهایم» سوره کهف، آیه ۱۴.