علم حضوری معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Shafipour (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۷ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۳۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث علم معصوم است. "علم حضوری معصوم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل علم حضوری معصوم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مراد از علم در مقام امامت

  • مراد از علم در این مقام، آگاهی از موضوعات خارجیِ جزئی محض است، نه آگاهی از موضوعات احکام کلی، زیرا جهل امام به آنها موجب کمبود در رتبۀ امامت و تنزّل از آن مقام می‌باشد، افزون بر آنکه بیان آنها از ویژگی‌های امام و وظائف اوست. همچنین مراد از علم امام در این بحث اطلاع وی از احکام نیست، زیرا علم امام به آنها باید حضوری باشد، چرا که روا نیست حکمی از او بپرسند و امام آن را نداند که در این صورت حجت بر بندگان نبوده بلکه امامتش، باطل می‌باشد. (...)

علم حضوری امام از راه‌های عقل

  • نافع‌تر بودن علم حضوری برای امت: ادلۀ روشن و براهین عقلیه‌ای اقامه شده بر اینکه باید رسول را جانشینی باشد که مردم را متحد کند تا پس از اجتماع بر حق، از آن متفرق نگردن و آیا کسی جز آن جانشین می‌تواند امت را یکپارچه کند؟ آن براهین همچنین دلالت دارند بر اینکه جانشین پیامبر باید به صفاتی آراسته باشد که صلاحیت نیابت از مقام صاحب رسالت را پدید می‌آورد، تا از تدبیر امور امت، عاجز نباشد و بتواند پندارهای پیروان مذاهب منحرف و عقاید باطل را با ادلۀ محکم و استدلالهای حق، ابطال گرداند؛ زیرا اگر او از انجام این مهم ناتوان باشد، امت به صورت دسته‌ها و گروه‌ها و مذاهب گوناگون در خواهد آمد. (...) خلاصه آنکه امامت برای امت امری اجتناب‌ناپذیر است و امام باید دارای آن علم سرشار و جوشیده از چشمۀ علم الهی باشد. اگر میان امت، امامی این چنین نباشد، حجت خداوند پس از رسول بر مردم تمام نخواهد بود چرا که جاهلان نمی‌توانند حجت الهی باشند. پس اگر اهل بیت(ع)، امامان بر حق و جانشینان راستینند باید علم حضوری به آنچه بوده و هست و خواهد بود، داشته و از هر فن و حکم و امری آگاه باشند. پس روا نیست پرسشی از امام شود –در مورد هر چه باشد- و امام پاسخ آن را نداند و یا حادثه‌ای رخ دهد و او بی‌اطلاع باشد، تا بتواند.
  • کامل‌تر بودن علم حضوری در رسالت و امامت: کامل‌تر بودن رسالت و امامت منوط به آن است که صفات رسول و امام، اتمّ صفات باشد و در صورتی چنین خواهد بود که علمش حضوری و بالفعل باشد نه مشروط بر اراده و خواست، زیرا علم مشروط به اراده گرچه کمال و فضیلت است اما بالاترین کمال و فضیلت نیست.
  • تمامتر بودن نعمت با علم حضوری: فرستادن رسولان و انبیاء و اقامه امامان و اوصیا از نعمت‌هایی است که خداوند متعال بر بندگان خویش تمام کرده است، نعمتی که مردم باید با اعتراف به عظمت و فضیلتش همیشه شکرگزار آن باشند. حال آیا بهتر نیست که این نعمت که خداوند سبحان با آن بر بندگان خویش منت نهاده است بر تمام‌ترین وجه کامل‌ترین شکل و نیکوترین نحوۀ ممکن باشد – با توجه به آنکه نه خداوند ناتوان از آن است و نه مانعی در راه ایجاد آن تحقق دارد- یا آنکه می‌تواند به صورت تمام و کمال باشد نه اتم و اکمل؟ عقل تردیدی ندارد در اینکه کمال احسان در آن است که نعمت، تمامتر و صفات، برتر باشد، همانطور که بی‌شک نعمت علم حضوری را تمام‌تر، کامل‌تر و برتر می‌داند و از طرفی محل نیز برای آن صلاحیت دارد و مردم هم بدان نیاز دارند.
  • تمام‌تر بودن تجلی قدرت در علم حضوری: عقل تردیدی ندارد که خداوند می‌تواند رسول برگزیده و اوصیای منتخبش را بر کاملترین شکل و پاکترین خرد و نیکوترین خصلت قرار دهد، چنانکه شکی ندارد در اینکه هیچ مانع و سدّی در برابر این مهم قرار ندارد. پس چرا خداوند سبحان قدرتش را دربارۀ برگزیدگانش اظهار نکند و آنان را بر آن نحوۀ کامل‌تر و شأن برتر قرار ندهد، در حالی که هیچ مانعی در راه اجرای آن قدرت برتر، تحقق ندارد.
  • کامل‌تر بودن لطف در علم حضوری: فرستادن پیامبران و قرار دادن حجت‌ها و اقامۀ معجزات، همگی لطفی است از جانب خداوند سبحان. حال آیا کاملتر بودن لطف به آن نیست که این امور بر زیباترین شکل و برترین نحوه و کاملترین ترکیب صورت گیرد؟ یا آنکه اگر بر این وجه اعلی و برتر هم نباشد محذوری ندارد؟ عقل تردیدی ندارد در اینکه خداوند که لطفش بر بندگان فراوان است، نعمت‌ها و الطاف و حجت‌ها و آیاتش را بر تمام‌ترین و بالاترین و زیباترین وجه جاری می‌گرداند. اگر چه عقل راهی به سوی ادراک همۀ مصالح و حکمت‌هایی که خداوند کارها و افعالش را بر آنها مبتنی نموده است، ندارد، امّا به خاطر حسن ظن به خداوند سبحان، یقین دارد که او همۀ اعمالش را بر حکمت و صلاح مبتنی کرده است. از طرفی آنچه با حکمت او مناسب‌تر است، با توجه به گسترۀ قدرت او، آن است که مخلوقات و افعالش، بر کامل‌ترین وجه و آیات و معجزاتش به نحوه اتمّ باشد و ساختمان خلقش بر متین‌ترین و محکم‌ترین صورت ایجاد شده باشد.
  • سزاوارتر بودن انتخاب افضل برای امام: نفس –به ویژه نفس درک‌کننده- که پاک از آلودگی‌ها و آراسته به فضائل است و می‌تواند با آن ملکۀ قدسی، هر فضیلتی را کسب کند، بی‌شک به بهترین خوبی‌ها و شریفترین خصلت‌ها نظر می‌افکند و چرا آن مقام والا و خصلت برتر را اختیار نکند با آنکه انتخاب با اوست و مانعی نیز سد راه نیست و اگر آن منزلت بلند را نمی‌گزید گمان می‌بردیم در ادراک و تشخیص، ضعفی هست و آن نفس، دارای آن برتری و تجرد و قدرت و اختیاری که دربارۀ او گمان رفته است، نمی‌باشد و شکی نیست که علم حضوری برتر از علم ارادی است و چون انتخاب علم حضوری با خود رسول یا امام است، چرا آن را انتخاب نکند و کامل‌تر را برنگزیند و کدامین نفس قدسی و ملکۀ بهشتی، مقام بالاتر و درجۀ برتر را بر نمی‌گزیند؟!
  1. رساتر بودن علم حضوری در شباهت: صفات رسول و اوصیای او مثال و نمونه ایست از صفات خداوند سبحان، و بی هیچ شبهه‌ای اگر صفات آنها کاملت‌رین صفات و خوی ایشان بهترین خوی باشد، مثالِ رساتر و نمونۀ کامل‌تری خواهند بود، پس علم حضوری سزاوارتر است زیرا نمونۀ کامل‌تری است.(...)
  2. رساتر بودن علم حضوری در دلالت: پیامبر امین و جانشینان امانت دارش، دلیل بر به وجود آورندۀ هستی‌اند که با نعمت‌های تام و بی شمارش بر مخلوقات تفضّل نموده است. به حکم عقل، دلیل باید برای انجام به عهده دارد، صلاحیت داشته باشد. حال آیا اگر دلیل بر نیکوترین وجه و برترین صفت باشد، دلالت رساتر و اشارت گویاتر نخواهد بود؟ و آیا این مقدار که دلیل آراسته به خصال نیکو باشد کافی است گر چه اتصاف به بالاتر و برتر از آن هم ممکن باشد؟ بی‌شک عقل، درجایی که دلیل دلالت بر ذاتی دارد که هیچ وصفی محیط بر او نمی‌گردد و هیچ درکی به عمقش نمی‌رسد، آن را سزاوار بالاترین منزلت می‌داند تا اشارتش در معرّفی او نزدیک‌تر و بیانش در وصف او تواناتر باشد.
  3. محفوظ‌تر بودن صاحب علم حضوری از فریب خوردن: اگر درون مردم برای امام آشکار نباشد و پنهانی‌ها را نداند، ممکن است مؤمن ر ازا منافق و سالم را از بیمار تمییز ندهد، چرا که همه ظاهری آراسته داشته و از خود شوق و رغبت به انجام کارهای بزرگ نشان می‌دهند. در چنین حالی چه چیز مانع از آن می‌شود که امام فریب آن حسن ظاهر را نخورد و به خاطر اعتماد بر آن زیبائی فریبنده خود را در خطر و دیگران را در مهلکه نیندازد؛ اما اگر علم او حضوری باشد آنچه درون دل‌ها و در گوشه‌ها پنهان است، بر او مخفی نخواهد بود و در این حال چگونه فریب ظاهر آراسته را خورده یا شیدای بیان سحرآمیز می‌گردد؟ پس صاحب علم حضوری از فریب، مصون‌تر و از فریفتگی، دورتر خواهد بود.
  4. ضروت حضوری بودن علم سفیر و شهید: پیامبر و امامانِ جانشین او، سفیران خداوند و امانتداران او در میان و شهدای بر ایشانند. حال می‌پرسم: چگونه کسی که چیزی از احوال مردم نمی‌داند و نسبت به اعمال آنها و آنچه در درونشان می‌گذرد، معرفتی ندارد، گواه مردم و سفیر در میان ایشان و امین برایشان باشد؟اما اگر علمش حضوری باشد به حق گواه بر امت و شاهد بر اعمال ایشان خواهد بود و نیز به حق امین بر همه عالم و خیر خواه و سفیر در میان آنها و واسطۀ بین خداوند و آنها خواهد بود که احکام الهی را به مردم برساند و طاعت و عصیان آنها را به محضر عرضه بدارد. این بود بخشی از آنچه برای نزدیک کردن عقل به علم حضوری و مقدم داشتن آن بر علم ارادی به ذهنم رسیده است و اگر در صدد بسط بحث باشیم ادلۀ بیشتری وجود دارد، اما در آنچه گذشت کفایت است»[۱]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع علم حضوری معصوم

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید: