آیا کلامی‌انگاری امامت بدعت‌آمیز است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۳۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

الگو:پرسش غیرنهایی

آیا کلامی‌انگاری امامت بدعت‌آمیز است؟
موضوع اصلیبانک جمع پرسش و پاسخ امامت
مدخل اصلیامامت

آیا کلامی‌انگاری امامت بدعت‌آمیز است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امامت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

پاسخ

محمد حسن قدردان قراملکی
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «امامت» در این‌باره گفته‌ است:
«اهل سنت مسئله امامت را یک مسئله فرعی فقهی تفسیر نموده که به ادله مختلف از جمله دلیل سمعی معتقدند که بر مردم واجب است که به امر حکومت و تعیین حاکم اقدام نمایند، چنان‌که مسلمانان صدر اسلام بعد از رحلت پیامبر(ص) چنین نمودند. اما شیعه امامت را از بحث فرعی فقهی خارج نموده و آن را داخل مباحث کلامی‌ و عقیدتی نموده‌اند و معتقدند اصل امامت از معارف اعتقادی و کلامی‌ است و این خود موجب بدعت می‌‌شود.
این شبهه را ابن خلدون ذکر کرده و متذکر شده اهل سنت امامت را در مباحث فقهی بحث نموده و نهایت آن را به مباحث اعتقادی الحاق کرده‌اند، یکی از دلایل توصیف شیعه به بدعت قول آنان در امامت است که آن را از عقاید اعتقادی و ایمانی دانستند " ظهر من بدعة الامامیة من قولهم انما من عقاید الأیمان...، و لا تحلق بالعقاید‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۱]
پاسخ این شبهه از تحلیل شبهه پیشین روشن می‌‌شود، اینجا به نکات دیگر اشاره می‌‌شود:
  1. بدعت در تعریف بدعت: در پاسخ شبهه پیشین تعریف بدعت ذکر و تحلیل شد، اما این سخن ابن خلدون که چون امامت بحث فرعی و فقهی است، اما امامیه آن را در ذیل بحث عقاید و کلام گنجانیده‌اند، و لذا مشمول بدعت می‌‌شود، یک تعریف و ملاک جدیدی از بدعت است که فاقد آن مبنا و توجیه است. اینکه یک مسئله کلامی‌، فقهی، اصولی، اخلاقی است؟ ممکن است دیدگاه‌های مختلفی مطرح باشد و هر دیدگاهی برای خود توجیه و مبنایی داشته باشد و صرف بردن مسئله‌ای به یک علم دیگر موجب بدعت نمی‌‌شود. به دیگر سخن ابن خلدون با این نگره خود در تعریف بدعت - که مورد اتفاق فریقین است - بدعت جدیدی احداث کرده است که فاقد مبنا و توجیه است.
  2. لازمه تعریف فوق جری بدعت بر بعض اهل سنت: اینکه اکثریت عالمان اهل سنت امامت را یک مسئله فرعی فقهی تفسیر نموده‌اند، جای شبهه نیست، اما برخی از آنان مانند بیضاوی در کتاب المنهاج و محشّین آن نه‌تنها امامت را از مباحث عقایدی بلکه آن را از اصول دین انگاشتند[۲]
لازمه تعریف جدید ابن خلدون شمول بدعت بر امثال بیضاوی است؛ چراکه وی نیز امامت را از مسئله فرعی فقهی به مسئله اصلی بلکه از اصول دین برده است»[۳].

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص ۵۸۸ و نیز: ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح الجنان با قرآن، ص ۱۶۹.
  2. ر.ک: بیضاوی، کتاب المنهاج، مبحث الأخبار، و نیز: ابجد العلوم، ج ۲، ص ۴۵۰.
  3. محمد حسن قدردان قراملکی، امامت، ص:۷۴ - ۷۶.