حدیث سلسلة الذهب
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حدیث سلسلة الذهب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
حدیث سلسلة الذهب: حدیثی که حضرت رضا(ع) در نیشابور در مراسم استقبال شورانگیز شیعیان از آن حضرت فرمود. چون خواست از آن شهر بکوچد و به خراسان پیش مأمون برود، راویان و اصحاب حدیث گرد آن حضرت بودند، گفتند ای پسر پیامبر از پیش ما میروی، آیا حدیثی نمیفرمایی که بهره ببریم؟ حضرت رضا(ع) در کجاوه نشسته بود، سرش را بیرون آورد و فرمود: از پدرم موسی بن جعفر(ع) شنیدم که از پدرش امام صادق، از پدرش امام باقر، از پدرش امام سجاد، از پدرش حسین بن علی، از پدرش امیر المؤمنین(ع) شنید که او از پیامبر خدا شنید که فرمود: از جبرئیل شنیدم که گفت: خداوند متعال میفرماید: لا إله إلاّ اللّه حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی[۱]، چون مرکب او حرکت کرد، دوباره فرمود: بشروطها و أنا من شروطها، با شرطهایش، من یکی از شرطهای آنم.[۲] از دلایلی است که نشان میدهد توحید و اسلام وقتی کامل است که رهبری معصوم و ولایت أئمه هدی (ع) در کنار آن باشد و توحید بیولایت کافی نیست. این مضمون در کلام دیگری از آن حضرت نقل شده است که: کمال الدّین ولایتنا و البرأئة من عدوّنا[۳] در روایات بیشماری نیز آمده است که شرط قبولی اعمال، ولایت اهل بیت(ع) و محبّت آنان است. آنچه در کلام حضرت رضا(ع) بیشتر جلوه میکند، نقش ولایت امام معصوم در به ثمر رساندن عقیدۀ توحیدی در جامعه و محوریت ولایت برای دینداری است. بدون این ولایتپذیری از أئمه، نه توحید درست میشود و نه خداپرستی صحیحی صورت میگیرد. امام باقر(ع) فرمود: کلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا إمام له من اللّه فسعیه غیر مقبول و هو ضالّ متحیّر...[۴] هرکس که با عبادتی پرزحمت و طاقت فرسا برای خداوند دینداری کند، امّا پیشوای الهی نداشته باشد، تلاش او پذیرفته نیست، خودش هم گمراه و سرگردان است. نیز آن حضرت فرمود: "خداوند را کسی میشناسد و میپرستد که خدا را و امام از ما خاندان را شناخته باشد و کسی که خدا را نشناسد و به ما معرفت نداشته باشد، غیر خدا را شناخته و غیر خدا را میپرستد و اینگونه گمراه میشود."[۵] حدیث سلسلة الذهب (زنجیرۀ طلایی) برای آن جهت به این نام مشهور شده است که همۀ سلسله سند آن تا به خداوند برسد، نورانی، محکم و نفیس است و نقل شده که این حدیث چون به یکی از امرای سامانی رسید، آن را به خطّ طلا نوشت و وصیّت کرد که همراهش دفن کنند. پس از مرگش او را در خواب دیدند که میگفت مرا به سبب همین حدیث و احترامی که به آن کردم آمرزیدند.[۶][۷]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ (لا اله الا اللّه، قلعه و دژ من است، هرکه در قلعۀ من وارد شود، از عذابم ایمن گردد)
- ↑ بحار الأنوار، ج ۴۹ ص ۱۲۳ به نقل از عیون اخبار الرضا علیه السّلام و امالی صدوق، ص ۳۰۶
- ↑ اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۳۷۸
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۱ ص ۹۰ و کافی، ج ۱ ص ۸۸
- ↑ کافی، ج ۱ ص ۱۸۱ ح ۴
- ↑ کشف الغمه، ج ۳ ص ۹۸
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۲۱۵.