قوم سبأ در علوم قرآنی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۰۵ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

کلمه "سبأ" دو بار در قرآن آمده است:

  1. در واقعه سیل بنیان‌کنی که سدّ مأرب را درهم شکست و قوم سبأ را در کشورهای اطراف پراکنده کرد؛
  2. در داستان ملکه سبأ که به دربار سلیمان آمد و فرمان پذیرفت.

قوم سبأ در جنوب عربستان به سر می‌بردند. آنها در آبیاری و سدسازی مهارت زیادی داشتند و بنای سد مأرب، بهترین نماینده هنری آنها است. مأرب در کشور یمن وجنوب شبه جزیره عربستان، پایتخت این قوم بوده است.

سد "مأرب" یا "عرم" دیواری قطور و کوه‌پیکر بود که در شمال و مشرق کشیده شده و دو طرف دیگر آن کوه بود. این سدّ در عرض رود "اذنه" قرار داشت. طول سدّ، حدود هشتصد قدم بود که تقریباً یک ثلث غربی آن هنوز پایدار است و دو ثلث دیگر را سیل ویران کرده است. مردم سبأ درباره تقسیم آب و املاک، قوانین و مقررات قابل‌ توجهی داشتند.

خداوند برای هدایت این قوم که غرق در نعمت‌های الهی بودند پیامبرانی فرستاد؛ اما آنان فرستادگان خدا را تکذیب کرده، بر انجام اعمال ناپسند خود اصرار ورزیدند تا اینکه خداوند سیل "عرم" را بر آن سدّ عظیم گماشت تا آن را ویران کند. آب، همه دشت و باغ‌ها و خانه‌ها را فراگرفت و همه را ویران کرد و پس از چندی آن وادی خرم را به صحرایی خشک و سوزان تبدیل کرد.

قرآن کریم به دو واقعه از سرزمین سبأ اشاره می‌کند:

  1. در آیات ۱۴ به بعد سوره سبأ آمده است: "برای قوم سبأ در مسکن‌هایشان پدیده شگرفی بود؛ از جمله دو بوستان در جانب راست و چپ. به ایشان گفته شده بود از روزی پروردگار بخورند و او را سپاس بگزارند؛ ولی رویگردان شدند و کفر ورزیدند و مستوجب قهر الهی شدند و جزایشان این بود که بر آنان سیل بنیان‌کن (سیل‌العرم) روانه شد و به جای آن دو بوستانشان، دو بوستان دارای میوه‌های ناگوار و درخت گز و اندک مایه‌ای از درخت سدر جانشین شد".
  2. واقعه دیگر در آیه  فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ [۱] آمده است که اشاره دارد به بلقیس، ملکه سبأ که بر آنان فرمانروایی می‌کرد و از همه چیز برخوردار بود و تختی شگرف داشت. او و قومش به جای خداوند، به خورشید سجده می‌کردند. تا اینکه سلیمان نامه‌ای با این مضمون برای او فرستاد: "از من سرکشی مکنید و با من از در تسلیم درآیید". بلقیس پس از دریافت نامه و نظرخواهی از بزرگان قومش سرانجام به نبوت و قدرت سلیمان ایمان آورد[۲].[۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «آنگاه (هدهد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافته‌ای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بی‌گمانی آورده‌ام» سوره نمل، آیه ۲۲.
  2. خزائلی، محمد، اعلام القرآن، صفحه (۳۶۲-۳۸۰)؛ قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، جلد۳، صفحه ۲۰۳؛ رسولی، هاشم، قصص قرآن، جلد۲، صفحه ۲۶۰؛ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، صفحه ۴۶۵.
  3. فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص۳۸۷۵.