قوم سبأ

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

درباره چگونگی ضبط واژه سبأ، ریشه و معنای لغوی آن و اینکه آیا نام شخص، قبیله، قوم، سرزمین یا همه آنهاست اختلاف است. از مجموع این مباحث می‌توان نتیجه گرفت که نسل پدیدآمده از مردی به نام سبأ به نام قوم سبأ و نیز زیستگاه، پادشاهان و سوره‌ای که به سرگذشت آنان پرداخته، با این نام اشتهار یافته‌اند.[۱]

تاریخ و تمدن قوم سبأ

در این جا اجمال سرگذشت مردم سبا را از نظر شما می‌گذرانیم. اما آن‌چه قرآن کریم درباره آنها فرموده چنین است: لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ * فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ * ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ[۲]. و اما وضع جغرافیایی سبا و اجمال داستان مردم آن: کشور یمن در جنوب غربی شبه جزیره عربستان قرار دارد و از زمان‌های قدیم بین کشورهای بزرگ آن زمان بر سر تصرف آن ناحیه جنگ و اختلاف بوده است و یک بار هم در زمان ساسانیان به دست ایرانیان افتاد. گاهی هم دولت‌های خود مختاری در آنجا تشکیل می‌شد، از آن جمله به گفته یکی از دانشمندان، در حدود سال ۸۵۰ قبل از میلاد، ملوک سبا در یمن دولتی تشکیل دادند که بیش از ششصد سال حکومتشان طول کشید و از آثار و اکتشافاتی که این اواخر به دست آمده و اکنون در موزه‌های اروپا نمونه‌های آن موجود است، معلوم شده که مردم سبا از عالی‌ترین تمدن‌ها برخوردار بوده‌اند و در ساختن ظروف طلا و نقره و بناهای باشکوه و آبادی و تزیین شهرها مهارتی کامل داشته‌اند. از کارهای مهم پادشاهان سبا که با نبودن وسایل امروزی انجام داده‌اند، ساختن سد مأرب است و مأرب پایتخت سلاطین سبا بود. این شهر در دامنه دره‌ای قرار داشت که بالای آن کوه‌های بزرگی وجود داشت. در آن دره، تنگه‌ای کوهستانی و در دو طرف آن تنگه، دو کوه معروف به کوه بلق است که فاصله آنها شش صد قدم است.

خاک یمن پهناور و حاصل‌خیز بود، ولی در آنجا هم مانند سایر نقاط عربستان، آب کمیاب بود و رودخانه‌های مهمی نداشت و گاه‌گاهی بر اثر باران‌های فصلی، سیلی برمی‌خاست و در دشت پهناور به هدر می‌رفت، از این رو مردم یمن به فکر ساختن سد افتادند تا زیادی آب باران را در پشت آن سدها ذخیره کنند و در فصل تابستان از آنها استفاده نمایند. طبق این فکر و چنان‌چه برخی گفته‌اند: سدهای بسیاری ساختند و مهم‌ترین آنها، سد مأرب در فاصله دو کوه بلق بود که طبق اصول هندسی، در دو طرف آن دریچه‌هایی برای استفاده از آب سد قرار دادند و در اوقات لازم می‌توانستند به وسیله آن دریچه‌ها آب را کم و زیاد کنند. طول این سد به گفته مورخان، در حدود هشت صد قدم و عرض آن حدود پنجاه قدم بود. بعد از ساختن این سد، دو طرف آن بیابان به شهرهای سرسبزی تبدیل شد که به گفته بعضی مجموعاً سیزده شهر بود و آن ریگ‌های سوزان، به باغ جنان مبدل گشت و درباره توصیف آن شهرها و فراوانی نعمت در آنجا سخن‌های اغراق آمیزی گفته‌اند: به گفته برخی، کسی که در آن باغ‌ها قدم می‌گذاشت، درختان میوه آن طوری بود که ده روز راه، رنگ آفتاب را نمی‌دید و این راه بسیار را در زیر سایه درختان خرم و پر میوه طی می‌کرد.

برخی گفته‌اند: زن‌ها زنبیل‌ها را روی سر می‌گذاشتند و چون چند قدم از زیر درختان می‌گذشتند، زنبیل‌هاشان پر از میوه می‌شد. به هر صورت بر اثر بستن آن سدها، از هوای لطیف و میوه‌های فراوان و آب‌های روان و سایر نعمت‌های بی‌حساب آنجا استفاده می‌کردند و البته شایسته بود که مردم سبا در برابر آن همه نعمت بی‌کران - که خداوند به ایشان بخشیده بود – سپاس‌گزاری کنند و خدایی را که از آن بی‌چارگی و گرسنگی نجاتشان داده بود شکر گویند، ولی اندک اندک غفلت بر آنها چیره گشت و به سرکشی و خود پرستی دچار شدند. خدای تعالی برای ارشاد و هدایتشان پیمبرانی فرستاد، ولی آن مردم به جای این که سخنان پیمبران الهی را بشنوند و به موعظه‌ها و نصیحت‌هاشان گوش دل فرا دهند، به تکذیب آنها پرداخته و در خوش‌گذرانی و شهوت رانی غرق گشتند و شاید مانند سایر ملت‌های سرکش و شهوت ران – که انبیا را سد راه لذت و شهوت خود می‌دیدند - به آزار آنها نیز کوشیدند و بدین ترتیب مستحق عذاب الهی گشتند. خدای تعالی سیل «عرم» را بر آن سد بزرگ گماشت تا آن را ویران ساخت و آب، تمام دشت و باغ‌ها و خانه‌ها را بگرفت و همه را ویران کرد و پس از چندی آن وادی خرم را به صحرایی خشک و سوزان تبدیل کرد و به جای آن همه درختان میوه و باغ‌های سرسبز، چند درخت اراک و درخت شوره‌گز و اندکی درخت سدر به جای ماند و آن بلبلان خوش الحان جای خود را به فغان بومان سپردند.[۳]

قوم سبأ در قرآن

قوم سبأ جمعیتی بودند که در جنوب جزیره عربستان می‌زیستند، دارای حکومتی عالی و تمدنی درخشان بودند. خاک یمن گسترده و حاصلخیز بود، اما علی‌رغم این آمادگی، چون رودخانه مهمی نداشت از آن بهره‌برداری نمی‌شد، باران‌های سیلابی در کوهستان‌ها می‌بارید، و آب‌های آن در دشت‌ها به هدر می‌رفت، مردم باهوش این سرزمین به فکر استفاده از این آب‌ها افتادند، و سدهای زیادی در نقاط حساس ساختند که از همه مهمتر و پرآب‌تر سد «مأرب» بود. مأرب[۴] شهری بود که در انتهای یکی از این دره‌ها قرار داشت، و سیل‌های عظیم کوه‌های «صراة» از کنار آن می‌گذشت، در دهانه این دره و دامنه دو کوه «بلق» سد عظیم و نیرومندی بنا کردند، و مجاری مختلف آب در آن ایجاد کرده بودند، به قدری ذخیره آب پشت سد زیاد شد که با استفاده از آن توانستند باغ‌های بسیار زیبا، و کشتزارهای پربرکت در دو طرف مسیر رودخانه‌ای که به سد منتهی می‌شد ایجاد کنند. قریه‌های آباد این سرزمین تقریباً به هم متصل بود، و سایه‌های گسترده درختان دست به دست هم داده بود، آنقدر میوه‌های فراوان بر شاخسار آن ظاهر شده بود که می‌گویند هرگاه کسی سیدی روی سر می‌گذاشت و از زیر آنها می‌گذشت پشت سر هم میوه در آن می‌افتاد و در مدت کوتاهی پر می‌شد.

وفور نعمت آمیخته با امنیت محیطی بسیار مرفه برای زندگی پاک آماده ساخته بود، محیطی مهیا برای اطاعت پروردگار، و تکامل در جنبه‌های معنوی. اما آنها قدر این همه نعمت را ندانستند، خدا را به دست فراموشی سپردند، و به کفران نعمت مشغول شدند، به فخرفروشی پرداختند، و به اختلافات طبقاتی دامن زدند. موش‌های صحرائی دور از چشم مردم مغرور و مست به دیواره این سد خاکی روی آوردند، و آن را از درون سست کردند، ناگهان باران شدیدی بارید و سیلاب عظیمی حرکت کرد، دیواره‌های سد که قادر به تحمل فشار سیلاب نبود یک مرتبه در هم شکست، و آب‌های بسیار زیادی که پشت سد متراکم بود ناگهان بیرون ریخت، و تمام آبادی‌ها، باغ‌ها، کشتزارها و زراعت‌ها، و چهارپایان را تباه کرد، و قصرها و خانه‌های مجلل و زیبا را یکباره ویران نمود، و آن سرزمین آباد را به صحرائی خشک و بی‌آب و علف مبدل ساخت، و از آن همه باغ‌های خرم و اشجار بارور تنها چند درخت تلخ «اراک» و «شورگز» و اندکی درختان «سدر» به جای ماند، مرغان غزلخوان از آنجا کوچ کردند و بوم‌ها و زاغان جای آنها را گرفتند. آری هنگامی که خداوند می‌خواهد قدرت‌نمائی کند تمدنی عظیم را با چند موش! بر باد می‌دهد، تابندگان به ضعف خود آشنا گردند و به هنگام قدرت مغرور نشوند! در اینکه «سبأ» نام کیست؟ و چیست؟ در میان مورخان گفتگوست ولی معروف این است که «سبأ» نام پدر اعراب «یمن» است، و طبق روایتی که از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده مردی بود بنام «سبأ» که ده فرزند از او متولد شد، و از هر کدام از آنها قبیله‌ای از قبائل عرب در آن سامان به وجود آمدند[۵].[۶]

تمدن درخشانی که بر اثر کفران بر باد رفت!

قرآن مجید سرگذشت عبرت‌انگیز آنها را بیان کرده و به قسمت مهمی از جزئیات و خصوصیات زندگی آنها اشاره کرده است: نخست می‌گوید: «برای قوم سبأ در محل سکونتشان نشانه‌ای از قدرت الهی بود»[۷]. به طوری که گفتیم این آیت بزرگ الهی از اینجا سرچشمه می‌گرفت که قوم سبأ با استفاده از شرائط خاص مکانی و چگونگی کوه‌های اطراف آن منطقه و هوش سرشار خدا داد، توانستند سیلاب‌هایی را که جز ویرانی نتیجه‌ای نداشت، در پشت سدی نیرومند متمرکز کنند، و به وسیله آن کشوری بسیار آباد بسازند، چه آیت بزرگی که عامل ویرانی تبدیل به مهمترین عامل عمران گردد؟ سپس قرآن به شرح این آیت الهی که در اختیار قوم سبأ قرار داشت پرداخته چنین می‌گوید: «دو باغ (بزرگ و گسترده) بود از طرف راست و چپ»[۸].

البته این دو باغ، ساده معمولی نبودند، بلکه یک رشته باغ‌های به هم پیوسته در دو طرف نهر عظیمی بود که از آن سد بزرگ آبیاری می‌شد. آنها توانستند با ساختن سدّ بزرگ سیلاب‌های ویرانگر را در پشت آن ذخیره کنند و سرزمین‌های وسیع و گسسترده‌ای را زیر کشت در آورند. آیا سیلابی که مایۀ خرابی است اینچنین مایۀ آبادانی شود عجیب نیست؟ آیا این آیت بزرگ خدای محسوب نمی‌شود؟ این از نظر آبادی، ولی از آنجا که تنها عمران کافی نیست، و شرط مهم و اساسی آن «امنیت» است اضافه می‌کند «ما در میان این آبادی‌ها فاصله‌های مناسب و نزدیک مقرر کردیم». و به آنها گفتیم: «در میان این قریه‌ها شب‌ها و روزها در این آبادی‌ها در امنیت کامل مسافرت کنید»[۹]. به این ترتیب آبادی‌ها فواصل متناسب و حساب شده‌ای داشت، و از نظر حمله وحوش و درندگان بیابان، یا سارقین نیز در نهایت امنیت بود، به گونه‌ای که مردم می‌توانستند بدون زاد و توشه و مرکب، بی‌آنکه احتیاج به حرکت دسته جمعی و استفاده از افراد مسلح داشته باشند، بدون هیچ خوف و ترس از جهت ناامنی راه یا کمبود آب و آذوقه به مسیر خود ادامه دهند. سپس می‌افزاید: ما به آنها گفتیم «از روزی فراوان پروردگارتان بخورید و شکر او را بجا آورید. شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده مهربان»[۱۰].

این جمله کوتاه مجموعه نعمت‌های مادی و معنوی را به زیباترین وجهی منعکس ساخته از نظر نعمت‌های مادی سرزمین پاک و پاکیزه داشتند، پاک از آلودگی‌های گوناگون، از دزدان و ظالمان، از آفات و بلاها، از خشکسالی و قحطی، از ناامنی و وحشت، و حتی گفته می‌شود از حشرات موذی نیز پاک بود. هوایی پاک و نسیمی فرح افزا داشت، و سرزمینی حاصلخیز و درختانی پربار و اما از نظر نعمت معنوی آمرزش الهی شامل حال آنها بود، از تقصیر و کوتاهی آنها صرف‌نظر می‌کرد، و آنها را مشمول عذاب و سرزمینشان را گرفتار بلا نمی‌ساخت. اما این ناسپاس مردم قدر این همه نعمت را ندانستند از بوته آزمایش سالم بیرون نیآمدند، راه کفران و اعراض را پیش گرفتند، و خداوند نیز آنها را سخت گوشمالی داد؛ لذا در ادامه می‌فرماید: «آنها از خدا روی گردان شدند»[۱۱] نعمت‌های خدا را ناچیز شمردند، عمران و آبادی و امنیت را ساده انگاشتند، از یاد حق غافل شدند، و مست نعمت گشتند، اغنیاء بر تهیدستان فخرفروشی کردند، و آنها را مزاحم حال خویش پنداشتند. اینجا بود که شلاق مجازات بر پیکر آنها نواخته شد، چنانکه قرآن می‌گوید: «ما سیل وحشتناک و بنیان کن را بر آنها فرستادیم»[۱۲] و سرزمین آباد آنها به ویرانه‌ای مبدل شد. سپس، قرآن وضع بازپسین این سرزمین را چنین توصیف می‌کند: «ما دو باغ وسیع و پرنعمت آنها را به دو باغ بی‌ارزش با میوه‌های تلخ و درختان بی‌مصرف «شوره‌گز» و اندکی از درخت سدر مبدل ساختیم»[۱۳]. و به این ترتیب به جای آن همه درختان خرم و سرسبز، مشتی درخت بیابانی وحشی و بسیار کم ارزش که شاید مهمترین آنها همان درخت سدر بود که آن هم به مقدار کم در میان آنها وجود داشت باقی ماند (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، که چه بر سر آنها و سرزمین آبادشان آمد؟). ممکن است بیان این سه نوع درخت که در آن سرزمین ویران باقی ماند اشاره به سه گروه مختلف بوده باشد که بخشی از این درختان زیانبخش بود، و بعضی بی‌مصرف، و بعضی بسیار کم منفعت بود.[۱۴]

چنان آنها را متلاشی کردیم که ضرب المثل شدند!

چه تعبیر جالبی، قرآن به دنبال این جمله که درباره سرنوشت دردناک آنها بیان می‌کند، می‌گوید: چنان آنها را مجازات کردیم، و زندگانیشان را در هم پیچیدیم که «آنها را سرگذشت و داستان و اخباری برای عبرت دیگران قرار دادیم!»[۱۵]. آری از آن همه زندگانی با رونق و تمدن درخشان و گسترده چیزی جز اخباری بر سر زبان‌ها، و یادی در خاطره‌ها، و سلوری بر صفحات تاریخ‌ها باقی نماند، و «آنها را سخت متلاشی و پراکنده ساختیم»[۱۶]. چنان سرزمین آنها ویران گشت که توانایی اقامت از آنان سلب شد، و برای ادامه زندگی مجبور شدند هر گروهی به سویی روی آورند، و مانند برگ‌های خزان که بر سینه تندباد قرار گرفته هر کدام به گوشه‌ای پرتاب شدند، آنچنان که پراکندگی آنها به صورت «ضرب المثل» درآمد که هرگاه می‌خواستند بگویند فلان جمعیت سخت متلاشی شدند می‌گفتند: (همانند قوم سبأ و نعمت‌های آنها پراکنده شده‌اند!). به گفته بعضی قبیلۀ «غسان» به شام رفتند و «اسد» به عمان و «خزاعه» به سوی تهامه و طایفه «انمار» به یثرب. و در پایان می‌فرماید: «در این سرگذشت نشانه‌های عبرتی برای هر صابر شکرگزار است»[۱۷].[۱۸]

سبأ معاصر سلیمان (ع)

سبأ منقرض شده با سیل عرم

آیین قوم سبأ

پیامبران قوم سبأ

فرجام قوم سبأ

منابع

پانویس

  1. اسدی و قانعی، مقاله «قوم سبأ»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  2. «برای (قوم) سبا در مسکن‌هایشان نشانه‌ای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده * اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوه‌هایی تلخ و (درختان) شوره‌گز و اندکی از درخت کنار * چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر می‌رسانیم؟» سوره سبأ، آیه ۱۵-۱۷.
  3. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۴۹.
  4. بر وزن مغرب.
  5. بعضی «سبأ» را نام سرزمین یمن یا منطقه‌ای از آن دانسته‌اند، ظاهر قرآن مجید در داستان «سلیمان» و «هدهد» در سوره «نمل» نیز نشان می‌دهد که «سبأ» نام مکانی بوده است، آنجا که می‌گوید: «من از سرزمین سبأ یک خبر قطعی برای تو آورده‌ام» (نمل ۲۲). در حالی که ظاهر آیه مورد بحث این است که سبأ قومی بوده‌اند که در آن منطقه می‌زیسته‌اند؛ زیرا ضمیر جمع مذکر (هم) به آنها بازگشته است. ولی منافاتی میان این دو تفسیر نیست؛ زیرا ممکن است سبأ در ابتدا نام کسی بوده، سپس تمام فرزندان و قوم ان به آن نامیده شده‌اند، و بعد این اسم به سرزمین آنها نیز منتقل گردیده.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۵۰۷.
  7. لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ «برای (قوم) سبا در مسکن‌هایشان نشانه‌ای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده» سوره سبأ، آیه ۱۵.
  8. لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ «برای (قوم) سبا در مسکن‌هایشان نشانه‌ای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده» سوره سبأ، آیه ۱۵.
  9. وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ «و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شب‌ها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید» سوره سبأ، آیه ۱۸.
  10. لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ «برای (قوم) سبا در مسکن‌هایشان نشانه‌ای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده» سوره سبأ، آیه ۱۵.
  11. سوره سبأ، آیه ۱۶.
  12. سوره سبأ، آیه ۱۶.
  13. فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ «اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوه‌هایی تلخ و (درختان) شوره‌گز و اندکی از درخت کنار» سوره سبأ، آیه ۱۶.
  14. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۵۰۹.
  15. سوره سبأ، آیه ۱۹.
  16. سوره سبأ، آیه ۱۹.
  17. فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ «اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانه‌ها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره سبأ، آیه ۱۹.
  18. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۵۱۱.