لوح محفوظ
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل لوح محفوظ (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- آنچه در جهان آفرینش از کوچک و بزرگ پدید میآید، همگی نمودهایی از قدرت و علم بیپایان الهی است و همۀ این پدیدهها بر اساس اراده و مشیت خداوند و مطابق با برنامههایی است که از پیش تعیین شده و در کتاب تکوینی الهی نوشته شده است[۱].
- در متون اسلامی از چندین کتاب که مربوط به جهان خلقت و عالم تکوین است، خبر داده شده که سرنوشت انسان و جهان را دربرگرفته و از تولد و مرگ اشخاص تا پیدایش و زوال تمدنها و از سعادت و شقاوت انسانها تا قسمت روزی میان آنها و بالاخره هر حادثهای که برای هر انسانی اتفاق میافتد، در آن کتابها با قلم تقدیر رقم زده شده است و در مقابل آن قرآن کریم قرار دارد که کتاب تشریعی خداوند است[۲].
- طبق آیات و روایات موجود، تمام پدیدههای هستی از کوچک و بزرگ در دو کتاب یا لوح تکوینی نوشته میشود که هر کدام از آنها ویژگی خاص خود را دارند و عبارتند از:
- لوح محفوظ که گاهی از آن به "ام الکتاب" و "کتاب مسطور" و "رقّ منشور" و "کتاب مکنون" و "کتاب حفیظ" تعبیر آورده شده است و به طوری که توضیح خواهیم داد، آنچه در این کتاب ثبت شده قابل تغییر نیست و دگرگونی در آن راه ندارد[۳].
- لوح محو و اثبات که محل ثبت حوادث و اتفاقاتی است که به مرحلۀ فعلیت خواهد رسید و به طوری که از نامش پیداست آنچه در آن نوشته شده قابل تغییر و تبدیل است[۴].
- در آیۀ ﴿﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾﴾[۵] از هر دو کتاب یاد شده است. طبق این آیه، خداوند در عالم تکوین دو کتاب دارد: یکی کتابی است که هرگاه بخواهد چیزی را که در آن ثبت شده میزداید و یا چیزی را که در آن نیست ثبت میکند، یعنی مربوط به تغییراتی است که در قضای الهی حاصل میشود و دیگری کتابی است که ریشۀ تمام پدیدههای عالم است و نوشتههای آن قابل تغییر نیست[۶].
چیستی لوح محفوظ
- لوح در لغت به معنای صفحهای است که در آن نوشته میشود، مانند کاغذ یا پوست یا سنگ و یا هر چیز دیگری که قابل نوشته شدن باشد و لوح محفوظ کتابی است که تمام پدیدههای عالم با قلم تقدیر در آن ثبت شده و از هر گونه تغییری محفوظ است.[۷]
- بدون شک تعبیر لوح و قلم برای تقریب ذهن ماست و از باب تشبیه و یا تنزیل است و نباید آن را با قلم و کاغذ و کتاب معمولی مقایسه کرد، اگر چه به بزرگی عالم باشد، بلکه آن یک حقیقت والایی مانند عرش و کرسی است که ما از کیفیت آن آگاهی نداریم و فقط میدانیم که وجود دارد و علم به وجود آن منحصراً از طریق شرع و نقل حاصل میشود و عقل را در آن راهی نیست.[۸]
- لوح محفوظ گنجینۀ علم خدا و آیینۀ صفت عالِمیت اوست و چون علم خدا عین ذات اوست، نشاید که در این لوح، تغییری حاصل شود و لذا هیچ وقت در آن تغییر و تبدیلی رخ نمیدهد و محتوای آن، همواره ثابت و استوار است و میتوانیم بگوییم لوح محفوظ، ظرف علم الهی است؛ البته علم خدا نامحدود است و این که این لوح را ظرف آن یا گنجینۀ آن قلمداد میکنیم در نسبت به معلومات است که مجموع پدیدههای جهان هستی است و به هر حال محدود است[۹].
ویژگی های لوح محفوظ
- طبق آیات و روایاتی که دربارۀ لوح محفوظ آمده، این کتاب ویژگی هایی دارد که برخی از آنها عبارتند از:
- این کتاب جایگاه علم کلی خداوند است که شامل علم به تمامی موجودات از کوچک و بزرگ میشود و اعم از پدیدههایی است که فعلیت یافته و یا هنوز به صورت قوه است و وجود عینی و خارجی پیدا نکرده است: «وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الارْضِ وَلاَ فی السماءِ وَلاَ اصْغَرَ منْ ذلِکَ وَ لاَ اکْبَر اِلاّ فی کتابٍ مُبینٍ»[۱۰]؛ «وَمَا مِنْ دابَّةٍ فِی الارْضِ اِلاَّ عَلیَ اللهِ رِزْقُها وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرّها وَمُسْتَودَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبینٍ»[۱۱]. طبق قول راجح منظور از «مستقر» موجود زندهای است که وجود خارجی پیدا کرده و به فعلیت رسیده است و منظور از «مستودع» موجود زندهای است که هنوز فعلیت نیافته ودر مرحله قوه است.[۱۲]
- لوح محفوظ محل علم جزئی پروردگار است و علم او به احوال اشخاص و جوامع و بروز و ظهور حوادث و اتفاقات جزئی و شخصی در این کتاب ثبت شده و شمارش تمام موجودات در آن قرار دارد و گاهی از آن به عنوان کتاب حفیظ یاد شده است: «وَ اِنْ مِنْ قَرْیَةٍ اِلاّ نَحْنُ مُهْلِکُوها قَبْلَ یَومِ القِیامَةِ اوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شدیداً کانَ ذلِکَ فِی الکِتابِ مَسْطُوراً»[۱۳]؛ «قَدْعَلِمْنا ما تنْقُصُ الارضُ مِنْهُمْ وَعِنْدَنا کِتاب حَفیظ»[۱۴]؛ «وَکُلَّ شَیءٍ أحْصَیْناهُ فِی اِمامٍ مُبینٍ»[۱۵]؛ «وَلا رَطبٍ وَلا یابِسٍ اِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ»[۱۶]؛ «وَاِنَّ رَبّکَ لَیَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُوُرهُمْ وَمایُعْلِنُونَ* وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَالأرْض اِلاّ فی کتابٍ مُبینٍ»[۱۷]. [۱۸]
- لوح محفوظ جایگاه حقیقت قرآنی است و قرآن پیش از نزول به قلب پیامبر در آنجا قرار داشته است. قرآن یک حقیقت تنزیلی دارد که همان الفاظ است و بر زبان پیامبر جاری شده و در مناسبت های خاصی در طول 23 سال نازل شده است و یک حقیقت بسیط که ورای الفاظ است و همان است که در شب قدر یک جا بر قلب پیامبر نازل شد. این حقیقت بسیط در لوح محفوظ قرار دارد و در این مرحله از آن به «کتاب مکنون» و «رق منشور» هم تعبیر شده است: «بلْ هوَ قُرآن مَجِید* فِی لَوحٍ مَحْفُوظٍ»[۱۹]؛ «اِنَّهُ لَقُرآن کَرِیم فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ»[۲۰]؛ «وَالطورِ* وَکِتابٍ مَسْطُور ٍ * فِی رقٍّ مَنْشُورٍ»[۲۱]. [۲۲]
- در بعضی از روایات آمده که لوح محفوظ دو طرف دارد یک طرف آن عرش خدا و طرف دیگر آن پیشانی اسرافیل است.[۲۳] شاید اشاره به این حقیقت دارد که لوح محفوظ نسبتی به خدا دارد و از این نظر نامحدود است و نسبتی به خلق دارد و از این نظر محدود و متناهی است و میتوان آن را به یک منشور تشبیه کرد و لذا در بعضی از روایات طول آن ذکر شده است.[۲۴]. [۲۵]
- این لوح در عین محدود بودن مشتمل بر تمام مخلوقات است و مجموع پدیدههای عالم را در برمیگیرد: عن النبی(صلی الله علیه و آله) قال: «کان الله قبل کلّ شیء و کان عرشه علی الماء وکتب فی اللوح المحفوظ ذکر کلّ شیء؛ خدا پیش از هر چیزی وجود داشت و عرش او بر آب بود و در لوح محفوظ ذکر همه چیز وجود دارد.» [۲۶]؛ عن الصادق(علیه السلام) قال: « قال الله للقلم: اکتب فی اللوح المحفوظ ماکان و ما هو کائن إلی یوم القیامة فالمداد مداد من نور والقلم قلم من نور و اللوح لوح من نور؛ خداوند به قلم گفت: هر چه را که شده و یا تا روز قیامت خواهد شد در لوح محفوظ بنویس، پس مرکب از نور و قلم از نور و لوح از نور بود.»[۲۷]. [۲۸]
- در بعضی از روایات از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «لوح و قلم دو فرشته هست.» [۲۹]. اطلاق فرشته به لوح و قلم شاید از آن جهت باشد که تمام نیروهای فعّال در جهان خلقت که خدا به آنها نقشی در تدبیر عالم داده و از آنها به «مدبّرات امر» یاد کرده، نوعی فرشته هستند و در متون مذهبی به تمام نیروهای تأثیرگذار در جهان، ملک و فرشته اطلاق شده است و شاید هم منظور از ملک بودن لوح و قلم این باشد که آنها دو حقیقت والایی هستند که هر کدام را ملکی حمل میکند همان گونه که عرش را هشت ملک حمل میکند. به خاطر همین روایت است که شیخ صدوق گفته است: "اعتقاد ما در لوح و قلم این است که آنها دو فرشتهاند".[۳۰] و شیخ مفید به او ایراد میگیرد که این سخن دور از صواب است و به ملائکه لوح و قلم گفته نمیشود و از نظر لغت چنین اطلاقی شناخته نشده است.[۳۱]. ولی با توجه به توجیهی گفته شده اشکال شیخ مفید برطرف میشود؛ به اضافه اینکه این تعبیر در چندین روایت از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است.[۳۲]
لوح محو و اثبات
- در مقابل لوح محفوظ، لوح محو و اثبات قرار دارد که مظهر قدرت مطلقۀ خداوند است و محتوای این لوح قابل تغییر و دگرگونی و پاک کردن و نوشتن مجدد است. آنچه در این لوح نوشته شده صورت تعلیقی و شرطی دارد و به این شکل است که اگر چنین شود چنان خواهد شد و اگر نشود نخواهد شد. علاّمه مجلسی چنین مثال میزند: "مثلاً برای زید پنجاه سال عمر نوشته شده ولی به این صورت که اگر صلۀ رحم کند، شصت سال خواهد بود و اگر قطع رحم کند، چهل سال خواهد بود پس اگر او صله رحم کرد، در آن کتاب پنجاه سال محو و شصت سال ثبت خواهد شد.[۳۳]. [۳۴]
- خداوند دو نوع قضا و یا تقدیر دارد، یکی قضای حتمی و دیگر قضای تعلیقی، در مثال بالا مرگ زید قضای حتمی و تغییر ناپذیر است ولی زمان مرگ او قضای تعلیقی و قابل تغییر است و گاهی از آن به أجل مسمی و أجل معلق تعبیر میشود.
- در آیهای که مربوط به لوح محو و اثبات است، عبارت «یمحوا الله ما یشاء ویثبت»[۳۵] به روشنی دلالت دارد قضای الهی قابل تغییر است و چنین نیست که قضای الهی، قدرت او را محدود کند و او نتواند کاری بر خلاف قضای خود انجام دهد. این مطلب، عقیدۀ یهود را نفی میکند که میگفتند خداوند جهان را بر اساس یک سلسله قوانین کلّی آفرید و دیگر نمیتواند در آن تغییر بدهد و همین قوانین دست خدا را بسته است. خداوند هر لحظهای میتواند قضا و تقدیر نوشته شده را تغییر بدهد و لوح محو و اثبات جایگاه این تغییرهاست. این حقیقت در قرآن کریم به صورت های دیگری هم بیان شده است و در آیاتی از قرآن از تغییر سرنوشت برخی از اشخاص و جامعهها خبر داده و خاطر نشان کرده است که گاهی قضای الهی بر چیزی تعلق گرفته ولی در اثر عوامل خاصی آن قضا تغییر داده شده است. از جملۀ این موارد جریان یونس است که هم دربارۀ شخص او و هم دربارۀ قوم او از چنین تغییری خبر داده شده است: «فَلولا أنَّهُ کانَ مِنَ المُسبِّحِینَ* لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ اِلی یَومِ یُبْعَثُونَ»[۳۶]؛ «فَلَو کانَتْ قریَة آمنَتْ فَنَفَعَها اِیمانها اِلاّ قَومَ یُونسَ لَمّا آمَنوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الخِزْی فِی الحَیاةِالدُّنیا وَمَتَّعْناهُمْ اِلی حِینٍ»[۳۷] در آیۀ نخست اظهار میدارد که قرار بود یونس تا روز قیامت در شکم ماهی بماند ولی او در شکم ماهی به تسبیح خدا پرداخت و خدا این قضا را تغییر داد و او را از شکم ماهی بیرون آورد و از آیۀ بعدی فهمیده میشود که قرار بود بر قوم یونس بلا نازل شود ولی این قوم وقتی آثار بلا را دیدند ایمان آوردند و آن بلا از آنان برداشته شد و تا مدتها در رفاه و آسایش بودند.[۳۸]
- علاوه بر چنین آیاتی که دربارۀ شخص یا قوم خاصی نازل شد، در چندین آیه از قرآن به طور کلی تغییر قضای الهی و سرنوشت مردم به وسیلۀ کارهای خوب یا بد آنها مورد تأکید واقع شده است: «اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأنْفُسِهِمْ»[۳۹]؛«وَلَوْ أنَّ أهْلَ القُری آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأرْض وَلکِن کَذَّبُوا فَأخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُون»[۴۰]
- همچنین در روایات بسیاری، از تأثیر اعمال خوب یا بد مانند حسن خلق و صلۀ رحم و صدقه دادن و یا گناهان ویژه در سرنوشت انسان و فراخی و تنگی روزی و بلندی و کوتاهی عمر مطالب روشن کنندهای آمده است. جایگاه این تغییرات که در قضای الهی صورت میگیرد، همان لوح محو و اثبات است و آن کتابی است که حوادث روزمره و اتفاقاتی که برای بشر رخ میدهد در آن ثبت شده و شاید در آیاتی که در زیر میخوانیم منظور از کتاب همان لوح محو و اثبات باشد: «وَما یُعَمّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلا یَنْقُصُ مِنْ عمُرهِِ اِلاّ فی کتابٍ»[۴۱]؛ «ما أصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الأرْضِ وَلا فی أنْفُسِکُمْ اِلاّ فِی کِتابٍ»[۴۲]. [۴۳]
- آنچه مسلم است این است که لوح محفوظ جایگاه و مظهر علم خدا و لوح محو و اثبات مظهر قدرت خداوند است و وجود لوح محو و اثبات، این حقیقت را ثابت میکند که هیچ چیزی حتی مقدرات و قضا و قدر و قوانین حاکم بر طبیعت نمیتواند قدرت خدا را محدود کند و او همواره و هر لحظه توانایی انجام هر کاری را دارد و این درست مقابل نقطۀ نظر برخی از فلاسفه و یهود است.[۴۴]
روایات دربارۀ لوح محو و اثبات
- در برخی از روایات در تفسیر آیۀ شریفۀ «یَمْحُوا الله ما یشاءُ وَ یثْبِت» تصریح شده است طبق این آیه قضای الهی قابل تغییر و دگرگونی است و برخی از اعمال خوب یا بد، سرنوشت انسان را تغییر میدهد و خداوند هر چه را بخواهد مقدّم و آنچه را که بخواهد مؤخر میکند و او هر گونه تغییری را که بخواهد میدهد: «عن علی(علیه السلام) أنّه سأل رسول الله(صلی الله علیه و آله) عن هذه الآیة «یمحوا الله ما یشاء و یثبت»، فقال: لاقرّنّ عینیک بتفسیرها و لاقرّنّ عین اُمّتی بعدی بتفسیرها: الصدقة علی وجهها و برّ الوالدین و اصطناع المعروف یحوّل الشقاء سعاة و یزید فی العمر و یقی مصارع السوء؛ از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که او از پیامبر خدا دربارۀ آیۀ «یَمْحُوا الله ما یشاءُ وَیثْبِت» پرسید، آن حضرت فرمود: «چشمان تو را با تفسیر آن روشن خواهم کرد و چشمان امت خود را نیز با تفسیر آن روشن خواهم کرد: صدقه دادن درست و نیکی به پدر و مادر و انجام کار خوب، شقاوت را تبدیل به سعادت میکند و بر عمر میافزاید و از حوادث بد حفظ میکند.»[۴۵]؛ عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی هذه الآیة: «یَمْحُوا الله ما یشاءُ وَیثْبِت» قال: «هل یمحی إلاّ ما کان ثابتاً و هل یثبت إلاّ ما لم یکن؟»؛ امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه «یمْحُوا الله ما یَشاءُ وَیُثْبِت» فرمود: «آیا جز این است که آنچه را که ثابت بوده محو میکند و آنچه را که نبوده ثابت میکند؟»[۴۶]؛ کان علی بن الحسین(علیهما السلام) یقول: «لولا آیة فی کتاب الله لحدّثتکم بما کان و بما یکون إلی یوم القیامة، فقلت له: أیّة آیة؟ قال: قال الله: «یَمْحُوا الله ما یشاءُ وَیثْبِت»؛ امام سجاد(علیه السلام) میفرمود: «اگر آیهای در قرآن نبود شما را از آنچه شده و آنچه تا روز قیامت خواهد شد خبر میدادم. گفتم: کدام آیه؟ فرمود: آیۀ «یَمْحُوا الله ما یشاءُ وَیثْبِت.» [۴۷]. [۴۸]
مسألۀ بدا
- مطلب مهمی که باید به آن توجه شود این است، این حقیقت قرآنی که خداوند آنچه را بخواهد تغییر میدهد، همان مسألهی «بدا» است که شیعه به آن اعتقاد دارد و اهل سنت آن را نفی میکنند. از نظر شیعه بدا همان کاری است که خداوند در لوح محو و اثبات میکند و چیزی فراتر از آن نیست و این که بعضی از نویسندگان اهل سنت به شیعه نسبت میدهند که گویا شیعه معتقد است، گاهی خدا چیزی را نمیداند و سپس علم بر او عارض میشود و این همان بداست، نسبت ناروا و خلاف واقعی است و هرگز شیعه بدا را به این معنی بر خدا اثبات نمیکند و از آن بیزار است.[۴۹]
- آنچه شیعه از زمان امامان(علیهم السلام) تا به حال به آن عقیده دارد این است که گاهی خداوند چیزی را که مقدر کرده تغییر میدهد و این نه بدان جهت است که خداوند از اول مصلحت واقعی را نمیدانست و بعد آنرا دانست، بلکه برای آن است که خداوند صلاح میدانست چیزی اول به گونهای مقدر شود و سپس به گونهای دیگر تحقّق یابد و این به خاطر مصالحی است که بعضی از آنرا میدانیم و بعضی را نمیدانیم؛ یکی از آن مصالح که میدانیم اعلام قدرت مطلقۀ خداوند است و دیگر اینکه مردم به انجام کارهای خوب تشویق شوند و بدانند اگر آن کارها را بکنند خداوند سرنوشت آنها را تغییر میدهد و گمان نکنند ایمان و عمل صالح در سرنوشت محتوم انسان تأثیری ندارد.[۵۰]
- این که میگوییم: «بدا لله» به معنای آن نیست که برای خدا چیزی که معلوم نبود آشکار شد، بلکه به این معناست، خداوند چیزی را که بر بندگان پنهان بود آشکار کرد و «بدا للّهِ» به معنای «أبدی و أظهر» میباشد. البته «بدا لفلان» در لغت به معنای آشکار شدن چیزی پس از جهل به آن است ولی معلوم است که هیچ موحدی آن را به خدا نسبت نمیدهد و خداوند منزه از آن است و نسبت آن به خدا از باب مجاز است مانند نسبت دادن مکر و کید و خدعه و نسیان به خداوند که در آیات قرآنی آمده و منظور از آن، معنای لغوی این الفاظ نیست، بلکه از باب مجاز معنای درست دیگری دارند که میتوان آنها را به خدا نسبت داد.[۵۱]
- امامان(علیهم السلام) اعتقاد به بدا را بالاترین نشان اعتقاد به توحید و تنزیه پروردگار میدانند و آن را یکی از آموزههای مشترک ادیان معرفی میکنند: عن أحدهما علیمها السلام: «ما عبد الله بشیء مثل البداء؛ امام باقر یا امام صادق(علیهما السلام) فرمودند: خداوند با چیزی مانند بدا عبادت نشده است.»[۵۲]؛ عن الرضا(علیه السلام) قال: «ما بعث نبیّ قطّ إلاّ بتحریم الخمر و أن یقرّ له بالبداء؛ امام رضا(علیه السلام) فرمود: هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر به حرام بودن شراب و اقرار به بدا برای خداوند.»[۵۳]. [۵۴]
- اعتقاد به بدا که پیشوایان دین به آن اهمیت ویژهای میدادند، برای رسیدن به کمال توحید و تنزیه خداوند است و امامان(علیهم السلام) بدا را چنین معنا کردهاند که آن ناشی از جهل نیست بلکه تغییر اراده و مشیّت خدا از روی علم است: «عن الصادق(علیه السلام) قال: «انّ الله یقدّم ما شاء و یؤخّر ما یشاء و یمحو ما یشاء ویثبت ما یشاء وعنده اُم الکتاب» و قال: «کلّ أمر یریده الله فهو فی علمه قبل أن یصنعه، لیس شیء یبدو له إلاّو قد کان فی علمه، انّ الله لا یبدو له من جهل؛ امام صادق(علیه السلام) فرمود: «خدا هر چه را بخواهد پیش میاندازد و هر چه را بخواهد مؤخر میکند و هرچه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات میکند و کتاب ما در نزد اوست و فرمود: هر چیزی را که خدا اراده میکند پیش از آن که آن را پدید آورد، در علم او وجود دارد، چیزی بر او آشکار نمیشود مگر این که در علم او بوده است، همانا برای خدا از روی جهل آشکار نمیشود.»[۵۵]. [۵۶]
- علما و دانشمندان شیعه نیز به پیروی از امامان خود با قاطعیت تصریح کردهاند، منظور از بدا همان تغییر قضای الهی است که در لوح محو و اثبات صورت میگیرد و بدا به معنای آشکار شدن پس از جهل هرگز به خدا نسبت داده نمیشود.
- شیخ صدوق در تفسیر اعتقاد به بدا میگوید: «یهود گفتند که خداوند از کار فارغ شده، ما میگوییم: بلکه خدا هر روز در کاری است «کُلّ یَومٍ هوَ فی شاْن» و هیچ کاری او را از کار دیگر باز نمیدارد، او زنده میکند و میمیراند و میآفریند و روزی میدهد و آنچه را که بخواهد میکند و معتقدیم که «یمحوا الله ما یشاء و یُثبت وعِنْده اُمّ الکتاب»»[۵۷]
- بنابراین، با توجه به مضمون روایات بسیاری که برخی از آنها را نقل کردیم و با توجه به تصریحات دانشمندان شیعه، بدا چیزی جز تغییر قضای الهی بدانسان که در آیۀ مربوط به لوح محو و اثبات آمده، نیست و این چیزی است که همۀ مسلمانان به آن اعتقاد دارند.[۵۸]
منابع
منبعشناسی جامع لوح محفوظ
پانویس
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۸۴.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۸۴.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۸۴.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۸۴.
- ↑ خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۸۴.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 84.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 84.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 84.
- ↑ سورۀ یونس، آیۀ 61
- ↑ سورۀ هود، آیۀ 6
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 87.
- ↑ سورۀ اسراء، آیۀ 58
- ↑ سورۀ ق، آیۀ 4
- ↑ سورۀ یس، آیۀ 12
- ↑ سورۀ انعام، آیۀ 59
- ↑ سورۀ نمل، آیۀ 74 ـ 75
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 88.
- ↑ سورۀ بروج، آیۀ 21 ـ 22
- ↑ سورۀ واقعه، آیۀ 77 ـ 78
- ↑ سورۀ طور، آیۀ31
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 88.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 57، ص 366.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 57، ص 375.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 89.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 57، ص 207
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 57، ص 368
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 89.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 57، ص 369
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، اعتقادات، ص 44
- ↑ مفید، محمد بن محمدبن نعمان، تصحیح الاعتقاد، ص 74
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 87.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 4، ص 131
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 92.
- ↑ سورۀ رعد، آیۀ 39
- ↑ سورۀ صافات، آیۀ 143 ت 144
- ↑ سورۀ یونس، آیۀ 98
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 93.
- ↑ سورۀ رعد، آیۀ 11
- ↑ سورۀ اعراف، آیۀ 96
- ↑ سورۀ فاطر، آیۀ 11
- ↑ سورۀ حدید، آیۀ 22
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 93.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 94.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج 4، ص 66
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، ج 1، ص 146
- ↑ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 215
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 94.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 94.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 95.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 95.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 146
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، توحید، ص 334
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 95.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 218
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 96.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، اعتقادات، ص 40
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثی درباره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، مجلۀ کلام اسلامی، ش 34، ص 97.