صیفی بن فسیل شیبانی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

صیفی بن فسیل شیبانی
تصویر قدیمی از مسجد کوفه
نام کاملصیفی بن فسیل شیبانی
جنسیتمرد
پدرفسیل شیبانی
تاریخ شهادت۵۱ هجری
محل شهادتمرج عذراء
از اصحابامام علی
حضور در جنگجنگ نهروان

مقدمه

صیفی فرزند فسیل شیبانی از راویان حدیث و مردی با ایمان و دلاوری شجاع بود، او نسبت به امیرالمؤمنین (ع) اعتقادی راسخ داشت و همواره از خدمت‌گزاران ویژه آن حضرت بود و سرانجام در راه ولایت آن امام همام (ع) به همراه حجر بن عدی و دیگر یاران حجر بن عدی به دست دژخیمان معاویه به شهادت رسید[۱].

صیفی در جنگ نهروان در حمایت از امام علی (ع) و اعتقادش به راهی که برگزیده بود چنین گفت: "ای امیرمؤمنان، ما از حزب و انصار تو هستیم، با دشمنانت می‌جنگیم و هر که به دامن ولایت و اطاعت تو باز گردد او را در آغوش می‌گیریم، پس ما را برای مقابله با دشمنانت هرکه باشند و هر جا باشند گسیل دار و همانا به خواست و اراده خدا، در اراده شما از کمی جمعیت یا ضعف اراده یارانت، هرگز خللی در اعتقاد ما وارد نخواهد شد"[۲].[۳]

صیفی در چنگال زیاد بن ابیه

در دورانی که زیاد بن ابیه از سوی معاویه حاکم کوفه بود، صیفی را نزد خود خواند و نظر او را درباره امام علی (ع) پرسید. صیفی گفت: بهترین سخنی که بتوان در مورد یکی از بندگان خدا از مؤمنین بر زبان راند درباره علی می‌گویم.

همین که سخن او تمام شد، زیاد دستور داد او را با عصا زدند به طوری که نقش بر زمین شد، بعد گفت: اکنون کنار بروید و رهایش کنید. سپس از او پرسید: حال نظرت در مورد علی چیست؟ صیفی گفت: به خدا سوگند اگر با تیغ و شمشیر، پاره پاره‌ام کنی جز آن را نخواهی شنید، که قبلا شنیدی.

زیاد بن ابیه گفت: به خدا قسم یا گردنت را می‌زنم و یا باید علی را لعن کنی؟

صیفی گفت: در این صورت گردنم را بزن، به خدا قسم لعن او را از من نخواهی شنید، و اگر هم جز به گرفتن جانم راضی نمی‌شوی پس آن را بگیر که من راضی به رضای خدایم و تو هم شقی و بدبخت خواهی شد. پس از این سخنان، زیاد دستور داد او را به غل و زنجیر کشیدند و به زندان افکندند[۴].[۵]

شهادت صیفی همراه حجر بن عدی

زیاد بن ابیه این حاکم سخت دل و ستمگر، صیفی را به همراه حجر بن عدی و دیگر یارانش که دوازده نفر و بعد هم دو نفر به آنها ملحق شدند و جمعاً چهارده نفر بودند به شام نزد معاویه فرستاد و قبل از رسیدن این رادمران الهی به شام، طبق دستور معاویه آنان را در سرزمینی به نام مرج عذراء زندانی کردند و هفت نفر آنان از جمله صیفی بن فسیل و حجر بن عدی را به قتل رساندند و هفت نفر دیگر از آنان به وساطت اشراف شام آزاد گردیدند. این واقعه جانگداز در سال ۵۱ هجری اتفاق افتاد [۶].

آری، گناه صیفی بن فسیل و حجر بن عدی و دیگر یارانش این بود که در برابر حقانیت و ولایت امیرالمؤمنین (ع) که کتاب خدا بدان سفارش کرده و پیامبر (ص) بر آن تأکید نموده بود خضوع کردند و حاضر نشدند دست از اعتقاد خود بردارند و به وصی و جانشین پیامبر خدا (ص) یعنی امیرالمؤمنین علی (ع) لعن و نفرین نمایند، با چنین گناهی که جز قداست و پاکدامنی و اطاعت از خدا و رسولش نیست، به دست زیاد پسر سمیه و به دستور معاویه پسر ابو سفیان با شدید ترین شکنجه‌ها به شهادت رسیدند، و در جوار حق آرمیدند.[۷]

منابع

پانویس

  1. رجال برقی، ص۵.
  2. تاریخ طبری، ج۵، ص۸۰.
  3. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۷۵۸.
  4. تاریخ طبری، ج۵، ص۲۶۶ و الاغانی، ج۷، ص۱۴۸.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۷۵۸-۷۵۹.
  6. ر. ک: شرح حال حجر بن عدی، در همین کتاب و تاریخ طبری، ج۵، ص۲۵۳ - ۲۷
  7. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۷۵۹-۷۶۰.