اسحاق بن عبدالله
آشنایی اجمالی
ابو یعقوب اسحاق بن عبدالله[۱]، سه بار در سند دو روایت تفسیر کنز الدقائق به نقل از الکافی و تأویل الآیات الظاهرة آمده است؛ از جمله:
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يُونُسَ[۲] بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي يَعْقُوبَ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ[۳] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ إِنَّ اللَّهَ خَصَّ عِبَادَهُ بِآيَتَيْنِ مِنْ كِتَابِهِ أَنْ لَا يَقُولُوا حَتَّى يَعْلَمُوا وَ لَا يَرُدُّوا مَا لَمْ يَعْلَمُوا وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لَا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ﴾[۴] وَ قَالَ ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ﴾[۵]»[۶].
این روایت در تفسیر العیاشی از اسحاق بن عبدالعزیز از ابو الحسن الأول(ع)[۷] و از اسحاق از امام صادق(ع)[۸] و از ابوالسفاتج از امام صادق(ع)[۹] و از اسحاق بن عبدالعزیز از امام صادق(ع)[۱۰] نقل شده است.
در کتب رجالی دو تن به أبو السفاتج لقب گرفتهاند؛ اسحاق بن عبدالله و اسحاق بن عبدالعزیز.
شیخ طوسی در اصحاب امام صادق(ع) مینویسد: "اسحاق بن عبدالله أبوالسفاتج الكوفي"[۱۱]، إبراهيم أبوالسفاتج، يكنى أبا إسحاق، وقيل: إنه يكنى أبا يعقوب، ومن قال هذا قال اسمه إسحاق بن عبدالعزیز[۱۲].
بعضی احتمال دادند که این دو عنوان متحد هستند و از یک شخص حکایت دارند، در نتیجه یکی از دو عنوان مصحّف دیگری است[۱۳]؛ تتبع در اسناد نشان میدهد که اسحاق بن عبدالله و اسحاق بن عبدالعزیز دو راوی مستقل هستند و أبو السفاتج لقب اسحاق بن عبدالعزیز است؛ زیرا عنوان أبو السفاتج در اسناد گوناگون ذکر شده[۱۴] و در یکی از اسناد همراه اسحاق بن عبدالعزیز آمده[۱۵]؛ ولی در هیچ سندی، اسحاق بن عبدالله به أبو السفاتج متصف نشده است.
افزون بر این، در مشایخ نیز یکسان هستند؛ بدین معنا که أبو السفاتج، از جابر بن یزید، ابی بصیر، و زراره، روایت کرده[۱۶] و اسحاق بن عبدالعزیز نیز از همان سه نفر حدیث نقل کرده است[۱۷].
بر این اساس أبو السفاتج لقب اسحاق بن عبدالعزیز است؛ نه اسحاق بن عبدالله و آنچه در الرجال شیخ طوسی آمده، اشتباه است.[۱۸]
شناسایی راوی
بعضی از رجالیان، راوی مورد بحث را با اسحاق بن عبدالعزیز، أبو السفاتج متحد دانستهاند، از این رو ذیل آن به روایت الکافی اشاره کردند[۱۹].
برخی هم به استناد روایت کافی، عنوان مستقلی را برای راوی قرار دادند و تنها به نقل روایت کافی بسنده کردند و هیچ نظر ندادند[۲۰]. شماری هم او را با اسحاق بن عبدالله ابو السفایح الکوفی که در رجال شیخ طوسی ذکر شده، متحد دانسته و ذیل این عنوان به روایت کافی اشاره کردند[۲۱].
اردبیلی صاحب جامع الرواة عنوان اسحاق بن عبدالله بن علی بن حسین مدنی را از رجال شیخ طوسی نقل کرده و سپس روایت مذکور را به عنوان یکی از روایتهای اسحاق بن عبدالله مدنی از کافی نقل کرده است[۲۲] و ظاهر این عمل او اعتقاد به اتحاد راوی مورد بحث با عنوان مذکور است.
مامقانی دیدگاه اردبیلی را نقد و بیان کرده که اسحاق بن عبدالله بن علی بن الحسین المدنی مکنا به ابویعقوب نیست، تا با راوی مورد بحث متحد گردد، بلکه مراد از راوی، اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالک الأشعری است[۲۳].
شوشتری، دیدگاه اردبیلی را رد کرده و با متحد دانستن راوی با اسحاق بن عبدالله بن سعد اشعری با مامقانی همعقیده میشود؛ لکن در دلیل مامقانی مناقشه میکند و مینویسد که اتحاد راوی با اسحاق بن عبدالله سعد بدان جهت است که وی صاحب کتاب و معروف است؛ زیرا کنیه وی نیز ابویعقوب نیست[۲۴].
برخی از شارحان کافی، مانند مولی صالح مازندرانی[۲۵] و ملاصدرا[۲۶] نیز ابو یعقوب اسحاق بن عبدالله را - که در سند روایت کافی (روایت مورد بحث) قرار گرفته است. متحد با اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالک الاشعری دانستهاند.[۲۷]
تحقیق
احتمال اتحاد راوی، با هر یک از راویان یادشده، از جهت طبقه، وجود دارد؛ ولی چون اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالک الاشعری کتاب داشته و نسبت به بقیه بیشتر شهرت داشته، انطباق راوی به ایشان بر اساس قاعده انصراف، قویتر است.
یادآوری: صاحب کتاب بودن اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالک الاشعری در صورتی است که وی با اسحاق القمی متحد باشد؛ زیرا نجاشی، اسحاق بن عبدالله بن سعد را ذکر کرده و او را صاحب کتاب معرفی نکرده[۲۸]؛ ولی شیخ طوسی، اسحاق القمی را عنوان و او را صاحب کتاب معرفی کرده است[۲۹] و رجالیان، از جمله آیت الله خویی، به اتحاد آن دو نظر دادند[۳۰].[۳۱]
شرح حال راوی
عنوان اسحاق بن عبدالله بن سعد الاشعری در اسناد روایات تفسیر کنز الدقائق مشاهده نشده، پس مناسب است شرح حال او در اینجا که با عنوان راوی متحد است، ذکر شود.
اسحاق بن عبدالله بن سعد اشعری از راویان امامی است که دارای کتاب و نوشته حدیثی بوده است که احمد بن زید الخزاعی آن را روایت کرده است که بخشی از آن روایات در موضوع احکام و فقه هستند[۳۲].
او پدر احمد بن اسحاق قمی اشعری، از معروفترین و مشهورترین علمای بزرگ شیعه که از امام رضا و امام جواد(ع) روایت کرده و از اصحاب خاص امام عسکری(ع) شمرده شده و به دیدار حضرت ولی عصر(ع) باریافته است. فرزند دیگر اسحاق بن عبدالله، علی بن اسحاق بن عبدالله اشعری است که وی نیز از راویان دارای کتاب و مورد وثوق بوده است.
از رجالیان قدما، برقی با عنوان إسحاق بن عبدالله بن سعد الأشعری قمی و شیخ طوسی با عنوان اسحاق بن عبدالله الأشعری القمی در اصحاب امام صادق(ع) از وی یاد کردند[۳۳].
نجاشی نیز مینویسد: "إسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالك الأشعري، قمي، ثقة، روى عن أبي عبدالله وأبي الحسن(ع) وابنه أحمد بن إسحاق مشهور"[۳۴].
شیخ طوسی با عنوان اسحاق القمی از او یاد کرده است: "إسحاق القمي، له كتاب، أخبرنا به: أحمد بن عبدون، عن أبي طالب الأنباري، عن حميد بن زياد، عن أحمد بن زيد الخزاعي، عنه"[۳۵].[۳۶]
طبقه راوی
تاریخ ولادت و وفات اسحاق بن عبدالله اشعری مشخص نیست؛ ولی برقی و شیخ طوسی وی را از اصحاب امام صادق(ع) دانستهاند و نجاشی او را از راویان امام صادق و امام کاظم(ع) به شمار آوردهاند[۳۷].
در اسناد روایات نیز با وصف «الأشعری» از امام صادق(ع) و با عنوان مطلق، از امام کاظم(ع) روایت نقل کرده است[۳۸].[۳۹]
استادان و شاگردان راوی
در اسناد روایات اسحاق بن عبدالله اشعری از غیر امام معصوم روایتی ندارد، تا از استادانش به شمار روند؛ ولی راویان از او را که از شاگردانش به حساب میآیند، میتوان محمد بن ابی عمیر، زکریا بن آدم قمی و سهل بن الیسع اشعری قمی را برشمرد[۴۰].[۴۱]
جایگاه حدیثی راوی
در وثاقت راوی، تردیدی نیست؛ زیرا نجاشی تعبیر ثقة را دربارهاش به کار برده است[۴۲] و علامه حلی و ابن داود نیز نام راوی را در بخش نخست کتاب خود که به راویان ثقه و ممدوح اختصاص دارد، ذکر کردند[۴۳].
افزون بر این، محمد بن ابی عمیر که از اصحاب اجماع است و دارای جلالت و مقام رفیعی در نقل حدیث، از وی روایت کرده است[۴۴].[۴۵]
منابع
پانویس
- ↑ رجال البرقی، ص۲۸؛ رجال الطوسی، ص۱۶۲، ش۱۸۳۷؛ نقد الرجال، ج۱، ص۱۹۴، ش۴۲۲؛ منهج المقال، ج۲، ص۲۶۸، ش۴۵۷؛ مجمع الرجال، ج۱، ۱۸۷؛ الوجیزة فی الرجال، ص۲۸، ش۱۷۵؛ جامع الرواه، ج۱، ص۸۲، ش۵۵۱؛ تنقیح المقال، ج۹، ص۱۲۴، ش۱۹۷۹؛ شعب المقال، ص۵۲، ش۷۹؛ أعیان الشیعه، ج۳، ص۲۷۱؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۵۵، ش۷۱۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷۰، ش۲۰۲۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۱۰ (ش ۱۱۵۶) و ۲۱۱ (ش ۱۱۶۰).
- ↑ در امالی شیخ صدوق این روایت نقل شده و در سندش یونس بن یعقوب ثبت شده که همین صحیح است؛ زیرا ابن أبی عمیر راوی کتاب یونس بن یعقوب است و از وی در موارد متعدد روایت کرده است؛ ولی از یونس بن عبد الرحمن روایت نکرده است. (ر.ک: الأمالی (صدوق)، ص۴۲۰، ح۱۵).
- ↑ بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۳۷، ح۲: عن أبی یعقوب بن إسحاق بن عبدالله. در بحار الأنوار به نقل از بصائر الدرجات أبی یعقوب اسحاق بن عبدالله ثبت شده است. (ر.ک: بحار الأنوار، ج۲، ص۱۸۶، ح۱۳).
- ↑ آیا از اینان در کتاب (تورات) پیمان گرفته نشده است که جز حقّ به خداوند نسبت ندهند؟ سوره اعراف، آیه ۱۶۹.
- ↑ بلکه آنچه را که به دانش آن چیرگی نداشتند و هنوز تأویل آن به آنان نرسیده است دروغ شمردند سوره یونس، آیه ۳۹.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۲۲۵، ج۶، ص۵۹؛ الکافی، ج۱، ص۴۳، ح۵۹۸.
- ↑ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۵، ح۹۸.
- ↑ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۶، ح۹۹.
- ↑ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۲۲، ح۲۱.
- ↑ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۲۳، ح۲۲.
- ↑ رجال الطوسی، ص۱۶۱، ش۱۸۲۴.
- ↑ رجال الطوسی، ص۱۶۷، ش۱۹۳۲.
- ↑ ر.ک: أعیان الشیعه، ج۳، ص۲۷۱.
- ↑ نمونهها: تفسیر القمی، ج۱، ص۳۱۰؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۵۸، ح۲۰؛ الکافی، ج۱، ص۴۱۸ (ح۳۳) و ۴۲۵ (ح۶۸)، ج۲، ص۸۱، ح۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۷۵، ح۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۴۶، ح۵؛ الکافی، ج۱، ص۴۱۸ (ح۳۳) و ۴۲۵ (ح۶۸).
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۷۵، ح۴؛ تفسیر القمی، ج۲، ص۳۵۰؛ الکافی، ج۲، ص۶۶۷، ح۶.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۶۲-۴۶۴.
- ↑ منتهی المقال، ج۲، ص۲۱، ش۳۰۲.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۱۰، ش۱۱۵۵.
- ↑ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۶۸، ش۲۰۲۱.
- ↑ جامع الرواه، ج۱، ص۸۲، ش۵۵۲.
- ↑ تنقیح المقال، ج۹، ص۱۲۰، ذیل ش۱۹۷۴.
- ↑ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۵۶ (ش۷۱۷)، ۷۵۴ (ش۷۱۴) و ۱۳۳ (ش ۳۶).
- ↑ شرح الکافی (ملا صالح مازندرانی)، ج۲، ص۱۲۸، ح۸.
- ↑ شرح اصول الکافی (ملاصدرا)، ج۲، ص۱۹۶.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۶۴-۴۶۶.
- ↑ رجال النجاشی، ص۷۳، ش۱۷۴.
- ↑ الفهرست (طوسی)، ص۴۰، ش۵۵.
- ↑ والظاهر اتحاده (إسحاق القمی) مع إسحاق بن عبد الله بن سعد الأشعری القمی الثقة، و ذلک لعدم ذکر الأشعری القمی فی الفهرست: و عدم ذکر إسحاق القمی فی النجاشی: و هذا یکشف عن الاتحاد جزماً؛ (معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۴۰).
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۴۹-۴۵۰.
- ↑ «... عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: لَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ إِلَّا حَدَثٌ وَ النَّوْمُ حَدَثٌ»؛ (تهذیب الأحکام، ج۱، ص۶، ح۵).
- ↑ رجال البرقی، ص۲۸؛ رجال الطوسی، ص۱۶۲، ش۱۸۳۷.
- ↑ رجال النجاشی، ص۷۳، ش۱۷۴.
- ↑ الفهرست (طوسی)، ص۴۰، ش۵۵.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۶۷-۴۶۸.
- ↑ رجال البرقی، ص۲۸؛ رجال الطوسی، ص۱۶۲، ش۱۸۳۷؛ رجال النجاشی، ص۷۳، ش۱۷۴.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۵، ص۲۹۰ (ح۲۲)، ۲۰۰ (۳)؛ و....
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۶۸.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۶، ح۵؛ ج۵، ص۱۷۲ (ح ۱ ۲)، ۱۷۳ (ح۲۶) و ۲۰۰ (ح۳)؛ الأمالی (طوسی)، ص۴۴۳، ح۹۹۳.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۶۸.
- ↑ رجال النجاشی، ص۷۳، ش۱۷۴.
- ↑ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۱، ش۶؛ الرجال (ابن داود)، ص۵۲، ش۱۶۰.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۶، ح۵؛ الإستبصار، ج۱، ص۷۹، ح۴.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۶۹.