برهان نظم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
این برهان به دلیل سادگیاش، از براهین مردم پسند و مورد توجه پیامبران شمرده شده است. پیشینه آن به افلاطون و ارسطو میرسد[۱]. نظم عبارت است از هماهنگی اجزاء یک مجموعه جهت نیل به هدف مشترک. از دیدگاه فلسفی نظم جزو معقولات ثانی فلسفی است که مطابق قول مشهور فلاسفه «عروض آن در ذهن و اتصاف آن در خارج است»، قدر متیقن از این تعاریف این است که نظم امر صرف ذهنی و اعتباری محض نیست؛ بلکه منشأ خارجی دارد که ذهن انسان با تصور مجموعه اجزاء هماهنگ یک مجموعه نظم را از آن انتزاع میکند. درباره چگونگی وجود نظم بلکه معقولات ثانیه فلسفی در خارج بین فلاسفه اختلافنظر وجود دارد که در حوصله این مجال نیست.
ماهیت نظم از دو مؤلفه یعنی اصل هماهنگی اجزاء یک مجموعه و غایت مشترک تشکیل یافته است. با استفاده از نظم و هماهنگی موجود در جهان آفرینش، متألهان با تقریرات مختلف در صدد اثبات وجود خدا برآمدهاند که این جا به دو تقریر مهم آن اشاره میشود.
نظم هدفمندانه
در این قسم از نظم، اجزاء یک مجموعه با قرار گرفتن در موضع مناسب خود همگی در حصول غایت و هدف مجموعه سهیم هستند. مثال بارز آن اجزاء و عناصر تشکیلدهنده گیاهان و حیوانات است که در پرتو رابطه ارگانیکی اجزاء آن، رشد و نمو گیاه و زنده ماندن حیوان به دست میآید. امام در تبیین آن به مثالهای متعددی از جهان از جمله فاصله متناسب خورشید با زمین، قوای معرفتی و شناخت انسان و حواس پنجگانه اشاره میکند که جملگی برای زندگی در زمین خصوصاً زندگی انسانی فراهم شده است[۲].[۳]
نظم علّی و معلولی
در این برهان، عقل با مشاهده اجزاء و معلولات یک مجموعه منظم مانند منظومه شمسی که در قوام و نظم خود نیازمند غیر است، به ضرورت وجود ناظم و علت آفریننده این مجموعه و اجزاء منظم و معلول آن، حکم میکند. امام در این مورد به دانههای تسبیح و طبیعت بدن انسان و ساعت مثال میزند که چنانکه وجود آنها بدون فاعل عالم ممکن نیست، جهان نیز با نظم توصیف ناپذیرش بدون «صانع حکیم عالم» ممکن نیست[۴].
قسم اول (نظم هدفمندانه) میان متفکران از شهرت بیشتری برخوردار است، اما قسم دوم (علی و معلولی) بیشتر به برهان امکان و وجوب فلسفی شباهت و قرابت دارد تا به برهان نظم. امام دو قسم فوق را تفکیک نموده و هر دو را با هم توضیح میدهد اما توضیح بیشتر قسم دوم را در نقد نظریه صدفه «اتفاق» و شبهه شرور ارایه میدهد. ایشان در ادامه به تحلیل و نقد نظریه ذیمیقراطیس (نسبت وجود جهان به صدفه و اتفاق) پرداخته و آن را با ماهیت امکان و اصل علیت متعارض دانسته که قول به آن به اجتماع متناقضین منجر میشود[۵].
وی در موضع دیگر به پاسخ شبهه وجود بینظمیهای عالم طبیعت (شرور طبیعی) میپردازد و خاطر نشان میسازد که شبهه مزبور بیشتر از توهم انسانمحوری، عدم توجه به مصلحت عموم و اکثریت و لازمه طبیعت نشأت گرفته است که تبیین آن در این مختصر نمیگنجد[۶]. درباره ارزش معرفتی دلیل نظم بین اندیشوران اختلاف نظر وجود دارد که آیا ارزش دلالت نظم بر وجود ناظم ارزش منطقی یا روانشناختی و برای عوام متناسب است؟ حضرت امام به این مسأله تصریح ننموده است، لکن تصریح میکند که برهان نظم بر خلاف برهان صدیقین استدلال از مخلوقات به خداست. در عین حال تأکید دارند که اگر کسی از فطرت انسانیت خارج نشود از وجود نظمهای عالم به وجود خدا پی خواهد برد و گرنه از فطرت خارج و باید علاج قطعی از این مرض باطنی بنماید[۷].[۸]
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: افلاطون، دوره آثار، ج۳، کتاب تیمائورس؛ کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۲۸۱.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۷- ۱۹۵؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۱۸-۱۲۲.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «خداشناسی توحیدی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۴۴.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۲۲.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۳۱۰ به بعد.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۳۲۰-۳۱۱.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۲۲.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «خداشناسی توحیدی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۴۵.