حجت الهی بودن امام در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۹ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اتمام حجت خدا با مردم به وسیلۀ امام(ع)

«حجت» به معنای دلیل و برهان است؛ لذا به خاندان رسالت و انبیای عظام الهی و اوصیای آنان حجت اطلاق می‌شود، چه خدا به وسیله آنان بر بندگان احتجاج و اقامه دلیل می‌کند. این خاندان بر اهل دنیا و آخرت و همه عوالم هستی حجت بالغه الهی‌اند. اباصلت هروی، خادم امام رضا(ع) می‌گوید: امام رضا(ع) با هرکس به زبان خودش سخن می‌گفت. به خدا او فصیح‌ترین مردم و آگاه‌ترین به هر زبان بود. روزی گفتم: ای پسر پیامبر، در شگفتم چگونه به همۀ این زبان‌ها آشنایید. فرمود: «يَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ...»[۱]؛ ای اباصلت، من حجت خدا بر بندگان اویم و خداوند کسی را که آشنای به زبان قومی نباشد، حجت بر آنان قرار نمی‌دهد. امام رضا(ع) در خطاب به مأمون، نقش حجج الهی را در دنیا و آخرت بیان کند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِمُحَمَّدٍ(ص): قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ[۲] وَ هِيَ الَّتِي لم تَبْلُغُ الْجَاهِلَ فَيَعْلَمُهَا عَلَى جَهْلِهِ كَمَا يَعْلَمُهَا الْعَالِمُ بِعِلْمِهِ وَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ قَائِمَتَانِ بِالْحُجَّةِ»[۳]؛ خداوند تبارک و تعالی به پیامبرش محمد(ص) فرمود: بگو: حجت خدا رسا و تمام است و این، آن حجتی است که چون بر بی‌خبر برسد – با اینکه جاهل به آن بود - آن را می‌فهمد و به آن، علم می‌یابد، همان‌طور که عالم با علم خود آن را می‌یابد. دنیا و آخرت به حجت برپاست.

این کلام حضرت که حجتی تمام است به این معناست که دلایل الهی برای بشر از طریق حجت درونی (عقل) و حجت بیرونی (انبیا و اوصیای آنها) از هر نظر رساست و جای هیچ‌گونه تردید و عذری برای افراد باقی نمی‌ماند[۴]. مطرح کردن مسئله امامت و اتمام حجت به وسیله آن به قدری مهم است که ائمه(ع) به رغم تقیه در برخی مسائل خطیر، اما غالباً در بیان امامتشان تقیه نمی‌کردند. برای مثال، گروهی از واقفی‌مذهبان[۵] نزد امام رضا(ع) آمدند. یکی از آنان به نام علی بن حمزه گفت: ما را از حال پدرت آگاه ساز. فرمود: پدرم از دنیا رحلت فرمود. علی بن حمزه گفت: پس امامت را به که سپرد؟ امام(ع) فرمود: به من. علی بن حمزه گفت: آیا از هارون و هوادارانش بیم نداری؟ فرمود: هرگز. برای آنکه اطمینان یابی که از هارون هراس ندارم همان کلامی را می‌گویم که پیامبر(ص) با شنیدن تهدید ابولهب فرمود: او هرگز موفق نخواهد شد گزندی به من برساند[۶].[۷]

منابع

پانویس

  1. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۵۱؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۴۴۶؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّه، ج۳، ص۱۱۹.
  2. «بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر می‌خواست شما همگان را رهنمایی می‌کرد» سوره انعام، آیه ۱۴۹.
  3. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۱؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج۳، ص۴۷۷؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۳۳.
  4. امام صادق(ع) در تفسیر این آیه می‌فرماید: خدا در قیامت به بنده‌اش گوید: بنده‌ام! آیا می‌دانستی و گناه کردی؟ اگر گوید آری، فرماید چرا به آنچه دانستی عمل نکردی؟، و اگر گوید نمی‌دانستم، فرماید: چرا نیاموختی تا عمل کنی؟. آن‌گاه بنده از سخن فرو می‌ماند. این است معنای حجت بالغه. نک: حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۷۷۶؛ اصفهانی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۴، ص۴۱۷.
  5. به اعتقاد آنان امام هفتم(ع) از دنیا نرفت؛ لذا منتظر ایشان بودند و در عقیده به امامت ائمه پس از ایشان توقف کردند.
  6. پیامبر(ص) در پاسخ به تهدید ابولهب فرمود: «إِنْ خُدِشْتُ مِنْ قِبَلِكَ خَدْشَةً فَأَنَا كَذَّابٌ»؛ اگر از تو آسیبی به من برسد من پیامبر نخواهم بود. نک: مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۹، ص۱۱۴. برای روایت امام رضا(ع) نک: ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۳۰.
  7. حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا ص ۴۰.