حجت الهی بودن امام در معارف و سیره رضوی
اتمام حجت خدا با مردم به وسیلۀ امام(ع)
«حجت» به معنای دلیل و برهان است؛ لذا به خاندان رسالت و انبیای عظام الهی و اوصیای آنان حجت اطلاق میشود، چه خدا به وسیله آنان بر بندگان احتجاج و اقامه دلیل میکند. این خاندان بر اهل دنیا و آخرت و همه عوالم هستی حجت بالغه الهیاند. اباصلت هروی، خادم امام رضا(ع) میگوید: امام رضا(ع) با هرکس به زبان خودش سخن میگفت. به خدا او فصیحترین مردم و آگاهترین به هر زبان بود. روزی گفتم: ای پسر پیامبر، در شگفتم چگونه به همۀ این زبانها آشنایید. فرمود: «يَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ...»[۱]؛ ای اباصلت، من حجت خدا بر بندگان اویم و خداوند کسی را که آشنای به زبان قومی نباشد، حجت بر آنان قرار نمیدهد. امام رضا(ع) در خطاب به مأمون، نقش حجج الهی را در دنیا و آخرت بیان کند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِمُحَمَّدٍ(ص): ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ﴾[۲] وَ هِيَ الَّتِي لم تَبْلُغُ الْجَاهِلَ فَيَعْلَمُهَا عَلَى جَهْلِهِ كَمَا يَعْلَمُهَا الْعَالِمُ بِعِلْمِهِ وَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ قَائِمَتَانِ بِالْحُجَّةِ»[۳]؛ خداوند تبارک و تعالی به پیامبرش محمد(ص) فرمود: بگو: حجت خدا رسا و تمام است و این، آن حجتی است که چون بر بیخبر برسد – با اینکه جاهل به آن بود - آن را میفهمد و به آن، علم مییابد، همانطور که عالم با علم خود آن را مییابد. دنیا و آخرت به حجت برپاست.
این کلام حضرت که حجتی تمام است به این معناست که دلایل الهی برای بشر از طریق حجت درونی (عقل) و حجت بیرونی (انبیا و اوصیای آنها) از هر نظر رساست و جای هیچگونه تردید و عذری برای افراد باقی نمیماند[۴]. مطرح کردن مسئله امامت و اتمام حجت به وسیله آن به قدری مهم است که ائمه(ع) به رغم تقیه در برخی مسائل خطیر، اما غالباً در بیان امامتشان تقیه نمیکردند. برای مثال، گروهی از واقفیمذهبان[۵] نزد امام رضا(ع) آمدند. یکی از آنان به نام علی بن حمزه گفت: ما را از حال پدرت آگاه ساز. فرمود: پدرم از دنیا رحلت فرمود. علی بن حمزه گفت: پس امامت را به که سپرد؟ امام(ع) فرمود: به من. علی بن حمزه گفت: آیا از هارون و هوادارانش بیم نداری؟ فرمود: هرگز. برای آنکه اطمینان یابی که از هارون هراس ندارم همان کلامی را میگویم که پیامبر(ص) با شنیدن تهدید ابولهب فرمود: او هرگز موفق نخواهد شد گزندی به من برساند[۶].[۷]
منابع
پانویس
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۵۱؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۴۴۶؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّه، ج۳، ص۱۱۹.
- ↑ «بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر میخواست شما همگان را رهنمایی میکرد» سوره انعام، آیه ۱۴۹.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۱؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(ع)، ج۳، ص۴۷۷؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۳۳.
- ↑ امام صادق(ع) در تفسیر این آیه میفرماید: خدا در قیامت به بندهاش گوید: بندهام! آیا میدانستی و گناه کردی؟ اگر گوید آری، فرماید چرا به آنچه دانستی عمل نکردی؟، و اگر گوید نمیدانستم، فرماید: چرا نیاموختی تا عمل کنی؟. آنگاه بنده از سخن فرو میماند. این است معنای حجت بالغه. نک: حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۷۷۶؛ اصفهانی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۴، ص۴۱۷.
- ↑ به اعتقاد آنان امام هفتم(ع) از دنیا نرفت؛ لذا منتظر ایشان بودند و در عقیده به امامت ائمه پس از ایشان توقف کردند.
- ↑ پیامبر(ص) در پاسخ به تهدید ابولهب فرمود: «إِنْ خُدِشْتُ مِنْ قِبَلِكَ خَدْشَةً فَأَنَا كَذَّابٌ»؛ اگر از تو آسیبی به من برسد من پیامبر نخواهم بود. نک: مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۹، ص۱۱۴. برای روایت امام رضا(ع) نک: ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۳۰.
- ↑ حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا ص ۴۰.