نواب چهارگانه امام مهدی چه کسانی بودند؟ (پرسش)
نواب چهارگانه امام مهدی چه کسانی بودند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل اصلی | مهدویت |
نواب چهارگانه امام مهدی(ع) چه کسانی بودند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «پرسمان مهدویت» در اینباره گفته است:
- «در مدت غیبت صغرا، چهار سفیر یا نایب خاصّ، نامهها و توقیعات حضرت مهدی (ع) را به مردم میرساندند و خود به زیارت ایشان نایل میشدند. این سفیران یا نواب چهارگانه، به ترتیب عبارتاند از:
- ابو عمرو عثمان بن سعید عمری: نام وی "عثمان بن سعید"، کنیهاش "ابو عمرو" و لقبش "العمری"، "سمّان"، "اسدی" و "عسکری" میباشد. علت ملقب شدن او به "سمّان" این بود که به تجارت روغن میپرداخت تا این کار، مسؤولیت اصلی او را بپوشاند و از شرّ حکومت حفظش نماید[۱] شیعه، اموال و نامهها را به ایشان میرساندند و وی آنها را در پوست گوسفند و امثال آن- که به عنوان ظرف روغن به کار میبرد- مینهاد تا کسی به آنها پی نبرد. آنگاه آنها را به سوی امام(ع) میفرستاد[۲]. وی از یاران، اصحاب و شاگردان مورد وثوق امام دهم و امام یازدهم بود. او مردی جلیل القدر و مورد اطمینان بود که از یازده سالگی در محضر امام هادی(ع) به خدمتگزاری و کسب فقه و حدیث و آموزههای اسلامی اشتغال داشت و شاگرد تربیت یافته در زیر سایه ولایت و امامت بود. شاید یکی از ادلهای که ایشان در محضر دو امام پیش از حضرت مهدی (ع) قرار گرفته بود، برای این بود که دیگر کسی در شأن و عظمت او تردید نداشته و به راحتی نیابت او از طرف حضرت مهدی (ع) را بپذیرد. از احمد بن اسحاق نقل شده است: "از حضرت هادی(ع) سؤال کردم: با چه کسی معامله کنیم؟ و از چه کسی مطلب را بگیریم؟ و گفته چه کسی را بپذیریم؟ امام فرمود: "عمری مورد اعتماد من است؛ آنچه را از من به تو برساند قطعا از من میرساند و آنچه را از قول من برای تو گوید، قطعا از من میگوید. سخن وی را گوش کرده اطاعت نما؛ زیرا او مورد اعتماد و امین است"[۳] وی پس از سپری شدن عمر شریفش، به دستور حضرت مهدی (ع)، فرزندش محمد بن عثمان را پس از خود به عنوان نایب خاصّ منصوب کرد. البته پیش از این، فرزند عثمان بن سعید از سوی امام عسکری(ع) به عنوان فردی مورد وثوق برای فرزندش حضرت مهدی (ع) معین شده بود[۴].
- محمد بن عثمان: محمد بن عثمان، دومین نائب از "نواب چهارگانه" امام زمان(ع) و فرزند نایب اوّل است، در زمان حیات پدرش از طرف امام عسکری(ع) به نیابت امام غایب معرفی شده بود. عثمان بن سعید به هنگام مرگ خود، نیابت را به دستور حضرت مهدی (ع) به فرزند خود "محمّد" سپرد. به علاوه خود حضرت ولی عصر(ع) نیز در توقیعاتی، تصریح به نیابت او فرمود[۵]. آن حضرت در توقیعی چنین فرمود: "ما برای خداییم و بازگشتمان به سوی او است، تسلیم فرمان خدا و راضی به قضای الهی هستیم. پدرت سعادتمندانه زیست و نیکو از این جهان دیده بربست. خدای رحمتش کند و او را به اولیا و موالی خود ملحق سازد که همواره در راه آنان کوشا بود و در چیزهایی که او را به خدا نزدیک سازد، تلاش فراوانی داشت. خدای- تبارک و تعالی- رویش را سفید و درخشنده گرداند و لغزشهایش را ببخشد"[۶]. در بخش دیگری از آن توقیع شریف فرمود: "از کمال سعادت او بود که خداوند چون تو فرزندی را روزیاش ساخت که جانشین او باشد و به امر او قیام کند"[۷]. همچنین در توقیع دیگری فرمود: "... و اما محمد بن عثمان عمری، پس خداوند از او و پدرش خشنود و راضی باشد، همانا او مورد وثوق من و نوشته او نوشته من است"[۸]. محمد بن عثمان، به رغم مخالفتهایی که از طرف مدعیان دروغین نیابت، با وی صورت میگرفت و با وجود فشارهایی که از طرف حکام و خلفای آن دوران اعمال میشد، توانست جایگاه سفارت ولی عصر(ع) را در کارهای واگذاشته به خود، به گونهای شایسته حفظ نماید و نگذاشت غالیان با ترفندهای دروغین خود، شیعیان را متوجه خود سازند و نیابت او را متزلزل کنند. از اینرو دوستداران ائمه(ع) هیچگاه درباره نیابت و وثاقت ایشان، دچار شک و تردید نگشتند. نایب دوم، بیشترین مدت را از جهت بقا در سمت نمایندگی امام زمان(ع) به خود اختصاص داد و حدود چهل سال به عنوان نایب و رابط بین امام و شیعیان بود. لذا توفیق یافت مشکلات و مسائل فقهی، کلامی، اجتماعی و ... بیشتری از محضر مبارک حضرت مهدی (ع) استفسار کند و در اختیار عموم مردم قرار دهد. ابو جعفر محمد بن عثمان طبق قول مشهور در سال ۳۰۵ ه. ق در آخر ماه جمادی الاولی وفات یافت. قبر او در کنار قبر مادرش [۹] بر سر راه کوفه و در محلی که خانهاش آنجا بود، واقع است. این محل در سمت غربی بغداد واقع است[۱۰].
- حسین بن روح: سومین سفیر خاصّ از سفیران چهارگانه حضرت مهدی (ع)، محدّث، فقیه و متکلم شیعی ایرانی، حسین بن روح نوبختی است. وی در میان شیعیان بغداد، از شهرت ویژهای برخوردار بود و یکی از افراد مورد اطمینان و اعتماد محمد بن عثمان عمری به شمار میرفت. او در بین سالهای ۳۰۵- ۳۲۶ ه. ق به عنوان نایب امام زمان(ع)، واسطه بین امام و شیعیان بود. حسین بن روح اگرچه دارای فضیلتهای فراوانی بود؛ ولی به صورت عمده شهرت و اعتبار او، به مسأله نیابتش باز میگردد. محمد بن عثمان، او را حلقه اتصال بین خود و وکلای دیگرش در بغداد قرار داد. وی در دربار عباسی در زمان حیات نایب دوم، نفوذ فوق العادهای داشت و از ناحیه برخی مقامات دولتی کمکهای مالی به ایشان میرسید [۱۱]. نایب دوم، از دو یا سه سال پیش از وفات خود، با ارجاع برخی از شیعیان به حسین بن روح نوبختی- که اموالی از سهم امام و غیر آن پیش او میبردند- زمینه را برای نیابت وی از طرف امام زمان(ع) هموار مینمود و به کسانی که در این موضوع دچار شک و تردید میشدند، تأکید میکرد که این دستور، از طرف امام(ع) صادر شده است[۱۲]. او در انتصاب حسین بن روح به جانشینی خود، تأکید فراوانی میکرد. گاهی به صورت انفرادی و گاهی در میان عموم شیعیان مخلص و وکلای خویش، این مطلب را تذکر میداد. این تأکید بدان علّت بود که از طرف ائمه(ع):، نصّی دالّ بر وثاقت، امانت و نیابت حسین بن روح صادر نشده بود. از طرفی در میان وکلای بغداد، کسانی بودند که در ظاهر ارتباط محمد بن عثمان با آنان بیشتر بود؛ از اینرو عوام و خواص شیعیان، تصور نمیکردند حسین بن روح به جانشینی انتخاب گردد. بدین جهت نایب دوم از هر فرصتی برای تبیین نیابت ایشان از طرف امام زمان(ع)، برای رفع شک و تردید از آنان استفاده میکرد[۱۳]. پس از وفات ابو جعفر عمری و وصیت او در نصب حسین بن روح به عنوان نایب سوم امام غایب، ابو القاسم حسین بن روح به "دار النیابة" در بغداد آمد و بزرگان شیعه به گرد او جمع شدند. حسین بن روح با همکاری وکلای بغداد و دیگر مناطق، کار خویش را در جایگاه نیابت امام زمان(ع) شروع نمود و توانست با روش و شیوهای اندیشمندانه و منطقی، در بین دوست و دشمن از پذیرش بالایی برخوردار باشد. روایات حاکی از آن است که موقعیت حسین بن روح به عنوان سفیر امام دوازدهم- برعکس سفیر اوّل و دوم- در بین پیروان اهل بیت(ع) آشکار بود. به همین دلیل برخی از عوام امامیه، بر آن شدند تا وکلای نواحی خود را نادیده گرفته، به طور مستقیم با خود او در تماس باشند؛ ولی رفته رفته با انجام تغییراتی در دستگاه حاکمه و برکنار شدن برخی حامیان او، وضع دگرگون شد؛ به گونهای که بخشی از اواخر عمرش را در زندان به سر برد. از جمله حوادث مهم دوران نیابت حسین بن روح، جدا شدن ابو جعفر محمّد بن علی شلمغانی "معروف به ابن ابی عزاقر" از آیین شیعی و تکفیر او به دست آن نائب خاصّ است[۱۴]. حسین بن روح در سال ۳۲۶ از دنیا رفت. اگرچه در سال وفات او اختلافی نیست، ولی در محل دفن ایشان اختلاف وجود دارد. قبر ایشان در بغداد است؛ ولی مشخص نیست در قسمت غربی آن است یا قسمت شرقی.
- علی بن محمّد سمری: ابو الحسن علی بن محمّد سمری، چهارمین و واپسین سفیر حضرت ولی عصر(ع) است. وی پس از رحلت حسین بن روح به مقام سفارت منصوب شد و مدت سه سال عهدهدار این منصب بود. سمری از خاندانی با ایمان و شیعه بوده است که در خدمتگزاری به "سازمان امامیه" از شهرت زیادی برخوردار بودند و همین اصالت خانوادگی او، باعث شد که در امر سفارت با مخالفت چندانی روبهرو نگردد[۱۵]. سمری فرصت زیادی برای فعالیت نداشت؛ به همین دلیل مثل نوّاب قبلی نتوانست فعالیتهای گستردهای انجام دهد و تغییرات قابل ملاحظهای در روابط خود و وکلا به وجود آورد؛ لیکن اعتقاد شیعیان به جلالت و وثاقت او، مثل دیگر نواب بود و وی مورد پذیرش و تسالم عموم شیعیان قرار گرفت [۱۶]. شش روز پیش از رحلت او توقیعی از سوی امام دوازدهم صادر شد که در آن صاحب الامر(ع)، درگذشت نایب چهارم را پیشگویی و زمان مرگ او را نیز تعیین کرده بود. متن این توقیع شریف، نمایانگر پایان غیبت صغرا و انقطاع نیابت خاصّه و آغاز غیبت کبرا و نیابت عامه است. این توقیع در بسیاری از کتابهای حدیثی با اختلاف اندکی آمده است[۱۷] این حادثه اسف بار در سال ۳۲۹ رخ داد و قبر او در بغداد است[۱۸]»[۱۹].
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ ر. ک: سید محمّد صدر، تاریخ الغیبة الصغری، ص ۳۵۴.
- ↑ سید محمّد صدر، تاریخ الغیبة الصغری، ص ۳۵۳، ح ۳۱۴.
- ↑ شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۲۰؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۴، ح ۳۱۵.
- ↑ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۶.
- ↑ ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۰، ح ۴۱؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۱.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۱۸۸، ح ۳۸.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۱۸۸، ح ۳۸.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲، ح ۳۲۶.
- ↑ علامه حلی، رجال، ص ۱۴۹؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۶.
- ↑ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۶.
- ↑ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۷۲، ح ۳۴۳.
- ↑ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۹، ح ۳۳۷ و ح ۳۳۵.
- ↑ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۹، ح ۳۳۶.
- ↑ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۸۹، ح ۳۵۵.
- ↑ داود الهامی، آخرین امید، ص ۱۰۹.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۷.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵؛ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۱۱۲۸؛ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج ۲، ص ۵۳۸؛ علی بن عبد الکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۳۰.
- ↑ ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص ۱۲۳- ۱۲۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص: ۱۰۳ - ۱۰۹.