نجیح بن عبدالرحمن سندی
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
دور نمای زندگی نَجیح - پیش از آنکه در میدان دانشاندوزی نامدار شود - در غباری از گزارشهای متضاد رجالیون و تاریخ نگاران، پنهان مانده است. برخی او را مولای زنی از بنی مخزوم دانستهاند که با بستن عقد مکاتبه و پرداختن بهای خود، آزاد شد سپس امّ موسی دختر منصور که از حمیریان بود، حقّ ولای نجیح را از مولای او خرید.
برخی دیگر او را مولای محمد بن عبداللّه عباسی دانستهاند و بدین ترتیب، شهرتاش به (هاشمی) باید به دلیل وابستگیاش به عبّاسیان که از فرزندان (هاشم بن عبد مناف)اند، باشد.
گروهی وی را اصالتاً یمنی دانستهاند که پیش از اسارت عبدالرحمن بن ولید بن هلال نام داشت، امّا سپس گروهی از بنی اسد او را در مدینه خریدند و (نَجیح) نام دادند و در نهایت، مادر موسی بن مهدی او را خرید و آزاد کرد. گروهی دیگر او را حنظلی واز فرزندان حنظله بن مالک و از حمیریان دانستهاند.
نیز او را از مردم سند خواندهاند و از فرزندش محمّد که از راویان او بود، گزارش کردهاند که او اهل سند بود.
به هر تقدیر، او که در بسیاری از کتابها (نَجیح بن عبدالرحمن) نامیده و بیشتر به کنیهاش خوانده شده است، پس از آنکه مهدی عبّاسی در دومین سال سلطنت خود، به حج رفت و در مدینه از او خواست تا به بغداد بیاید، در سال ۱۶۱ ﻫ.ق به بغداد رفت و تا پایان زندگی در آنجا ماند.و ی مردی سپید پوست، چاق و کبود چشم بود، لکنت زبان هم داشت و از این رو (محمد بن کعب) را (محمد بن قنب) تلفّظ میکرد. بسیار با هوش و دارای حافظهای نیرومند بود، در آگاهی از تاریخ آغاز اسلام و مغازی رسول خدا(ص) سرآمد بود و از جمله، کتابی به نام کتاب الحرّه نگاشته بود که در آن، داستان درگیری مردم مدینه با سپاه خونریز دمشق که به سرکردگی مسلم بن عقبه به حرم رسول خدا(ص) یورش آورد، به رشته تحریر درآورده بود.
رجالیون شیعی به اختصار از او که از راویان طبقه ششم است، نام برده و گذر کردهاند، امّا رجالیون اهل سنّت که بیشتر به بررسی زندگی او پرداختهاند، در تحلیل شخصیّت روایی او اختلاف کردهاند. کسانی چون: ابن سعد، نسائی، ابن معین، ابن عدی، ابو داوود و یحیی بن سعید او را تضعیف کردهاند، به گونهای که یحیی بن سعید هر گاه از او یاد میکرد، میخندید! از سوی دیگر، ابو حاتم، ابو زرعه و احمد بن حنبل وی را راست گو دانستهاند و عبدالرحمن بن مهدی از او روایت میکرد.
بخاری او را منکر الحدیث دانسته و ابن عدی حدیث او را - به رغم ضعیف خواندناش - شایسته نوشتن برشمرده است.
ابن حبّان ضمن تحلیلی که شاید چند دستگیهای یاد شده را توجیه و تبیین کند، گفته است: (او دو سال پیش از مرگ، سخت به آفت خَلْط گرفتار شد و از این روی، حدیثهای منکرش بسیار شد و از شایستگی اعتماد و احتجاج افتاد). وی که به گفته شیخ طوسی از صحابیان امام صادق(ع) بود، از حرب بن قیس، سعید بن ابی سعید مقبری، سعید بن مسیب، محمد بن قیس مدنی، محمد بن کعب قرظی، محمد بن منکدر، نافع غلام ابن عمر، هشام بن عروه و دیگران روایت کرده است و راویانی چون: پسرش محمّد، حفص بن عمر دمشقی، سفیان ثوری، عبدالرحمن بن مهدی، ابو نعیم فضل بن دکین، لیث بن سعد، ابو غسان نهدی، محمد بن عمر واقدی، وکیع بن جراح، ابو ولید طیالسی و قاضی ابویوسف انصاری روایت کردهاند.
غیر از بخاری و مسلم، دیگر نویسندگان صحاح شش گانه[۱] حدیثهای او را - که به گفته ابن سعد، مردی کثیر الحدیث بود - نقل کردهاند. وی سرانجام در ماه رمضان سال ۱۷۰[۲] ﻫ.ق در بغداد درگذشت. هارون که یک سال از سلطنتاش میگذشت بر او نماز گزارد سپس در گورستان بزرگ بغداد، به خاک سپرده شد.[۳]
جستارهای وابسته
- محمد ین نجیح بن عبدالرحمن سندی (فرزند)