انسان کامل در حدیث
مقدمه
- غایت از آفرینش، خلقت انسان است و هدف از خلقت انسان، رسیدن او به عالیترین مراتب کمالی است که خداوند برایش مقرر نموده است. اعلم أن الغایة القصوی و الفائدة العظمی من إیجاد العالم الحسی، إنما هی خلقة الإنسان، و غایة خلقة الإنسان بلوغه إلی أقصی درجة الکمال، و اتصاله بالملأ الأعلی، و معرفته للمعبود الحق، والعبودیة الکاملة له - عزو جل- کما قال سبحانه: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[۱] فخلقة سائر الکائنات - من الجمادات والنباتات والحیوانات - إنما هی لضرورة تعیش الإنسان و استخدامه إیاها و انتفاعه بها، و لئلا یهمل فضالة المواد التی قد صرف صفوها و زبدتها فی تکون الإنسان؛ فإن الحکمة الإلهیة و الرحمة الرحمانیة تقتضی أن لایفوت حق من الحقوق؛ بل یصیب کل مخلوق من السعادة قدرا یلیق به و یحتمله و یستعد له.
- همه خلایق در خدمت انسان هستند؛ تا از یک سو، به این وسیله خود کمال یابند و از سوی دیگر، انسان را در سیر تقرب به خداوند کمک کنند. و الدلیل علی أن الإنسان هو الغرض الأصلی من بین الکائنات تسخیرالله - عزوجل- له کلها کما قال- جل جلاله -: ﴿وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾[۲]، ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ * وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ﴾[۳].
- غرض اصلی از خلقت، انسان کامل است و بقیه خلایق، به یمن وجود او آفریده شدند. فالغرض الأصلی من خلق الموجودات مطلقا، إنما هو وجود الإنسان الکامل، الذی هو خلیفة الله فی أرضه. سپس مرحوم فیض به روایات فراوانی استشهاد میکند؛ در اینجا برای نمونه به یک مورد اشاره میشود: «عَنِ النَّبِيِّ (ص) قَالَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع): يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِي لَكَ يَا عَلِيُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا يَا عَلِيُّ ﴿الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا﴾[۴] بِوَلَايَتِنَا يَا عَلِيُّ لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ (ع) وَ لَا الْحَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ»[۵].
- ائمه هدی (ع) امام مسلمین و غایت از خلقت هستند که به یمن آنان عالم برپا است. «عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) قَالَ: نَحْنُ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ وَ سَادَةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ مَوَالِي الْمُؤْمِنِينَ وَ نَحْنُ أَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُمْسِكُ اللَّهُ ﴿السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾[۶] وَ بِنَا يُمْسِكُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا ﴿يُنَزِّلُ الْغَيْثَ﴾[۷] وَ بِنَا يَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا»[۸].
- زمین هرگز خالی از حجّت الهی نیست و وجود آنان شرط بقاء عالم است. «قَالَ الصَّادِقُ (ع): وَ لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْبَدِ اللَّهُ قَالَ سُلَيْمَانُ فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ (ع): فَكَيْفَ يَنْتَفِعُ النَّاسُ بِالْحُجَّةِ الْغَائِبِ الْمَسْتُورِ قَالَ كَمَا يَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ إِذَا سَتَرَهَا السَّحَابُ»[۹]. مرحوم فیض در ادامه مینویسد: إذا ثبت ذلک، ثبت أنه لابد فی کل زمان من وجود خلیفة یقوم به الأمر و یدوم به النوع و یحفظ به البلاد و یهتدی به العباد و یمسک به السماوات و الأرضون و إلا فیکون الکل هباء و عبثا، إذ لا ترجع إلی غایة و لا تؤول إلی عاقبة، ففنیت إذن و خربت و ساخت الأرض بأهلها.
- اگر عالم مسخّر انسان است، این به لطف انسان کامل است. به عبارت دیگر، رابطه عالم با سایر انسانها، رابطهای اعتباری و غیر حقیقی است و رابطه انسان کامل با عالم، رابطه روح با بدن و تسخیر نفس نسبت به جوارح جسمانی است. قال بعض المحققین[۱۰]: «التسخیر علی ضربین: حقیقی و غیر حقیقی. أما الغیر الحقیقی، فهو علی ثلاثة أقسام: أدناها الوضعی العرضی؛ کتسخیر اللّه سبحانه - للإنسان وجه الأرض و ما فیها للحرث و الزرع و غیر ذلک، ﴿سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ﴾[۱۱] جمیعا... و أوسطها التسخیر الطبیعی: و هو تسخیر جنود القوی النباتیة و مواضعها له للتغذیة و التنمیة والتولید والجذب والإمساک و الهضم والدفع والتصویر والتشکل. وأعلاها التسخیر النفسانی: و هو تسخیر الحواسّ... و أما التسخیر الحقیقی: فهو عبارة عن تسخیر الله المعانی العقلیة الإلهیة للکامل من الإنسان، وجعله بقوته الباطنیة إیاها صورا روحانیة، أو أمثلة غیبیة موجودة فی عالمه العقلی و الخیالی، و نقله الأشیاء من عالم الشهادة إلی عالم الغیب بانتزاعه من الجزئیات، و قبضه الأرواح من مواد الأجسام و الأشباح بامداد الله من اسمه «القابض»، راجعا من عالم الدنیا إلی الآخرة، و منقلبا من حالة التفرقة و الافتراق إلی حالة الجمع والتلاق[۱۲].
بنابراین، تسخیر حقیقی، تسلطی است که خداوند برای مقام امامت قرارداده است. در نتیجه، اولاً، پروردگار همه اسماء خود را به امام تعلیم کرد و عالم در تسخیر او است و ثانیاً، امام، به این قوه باطنی، بر عالم غیب و ملکوت اشراف کامل دارد. از همین رو، امام در مقام خلافت اللّهی، مبدأ تنزّل اسماء الهی از غیب به شهادت است؛ چنان که در مراتب نفس انسانی نیز، معانی کلیه، از مرتبه عقل به وهم و سپس به خیال تنزّل پیدا میکند. به همین ترتیب، امام نیز در رجوع اسماء از عالم شهادت به غیب و از سیر کثرت به وحدت، آنان را به اسم قابض الهی جمع مینماید و به عالم آخرت وارد مینماید.
بنابراین، مقام امامت و خلافت در سرسلسله اسماء، مبدأ نزول همه اسماء از وحدت به کثرت است و در نهایت نیز، غایت و منتهای سیر اسماء از کثرت به وحدت است. عبارت مرحوم ملا محسن فیض در این باره چنین است: لما ثبت أن خلق هذا العالم الجسمانی إنما هو لأجل الإنسان، فالملائکة المدبرون له کلهم خادمون له، مسخرون لأجله، مطیعون إیاه، سماویین کانوا أم أرضیین، موکلین به أم بسائر ما خلق لأجله. و بالجملة، فالغرض الأصلی من خلق الموجودات مطلقا إنما هو وجود الإنسان الکامل، الذی هو خلیفة الله فی أرضه؛ کما اشیر الیه فی الحدیث القدسی: «یَا ابْنَ آدَمَ خَلَقْتُ الْأَشْيَاءَ لِأَجْلِكَ وَ خَلَقْتُكَ لِأَجْلِي» و فی حدیث آخر مشهور خطابا لنبینا (ص): «لَوْ لَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاكَ» و عن أهل البیت (ع): «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا ُامَصْنُوعِينَ لِأَجْلِنَا» و عن النبی (ص) فی حدیث طویل قاله لأمیر المؤمنین (ع): «يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِي لَكَ يَا عَلِيُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا يَا عَلِيُّ ﴿الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا﴾[۱۳] بِوَلَايَتِنَا يَا عَلِيُّ لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ لَا حَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ»[۱۴] و [۱۵][۱۶]
منابع
پانویس
- ↑ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ «و آنچه را در آسمانها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد» سوره جاثیه، آیه ۱۳.
- ↑ «و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رامشدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است * و در آنچه در زمین برای شما با رنگهای گوناگون پدید آورد بیگمان نشانهای برای گروهی است که در یاد میگیرند» سوره نحل، آیه ۱۲-۱۳.
- ↑ «کسانی که عرش خداوند را برمیدارند و پیرامونیان آن، با سپاس پروردگارشان را به پاکی میستایند و بدو ایمان میآورند و برای مؤمنان آمرزش میخواهند» سوره غافر، آیه ۷.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ط. جهان ۱۳۷۸ ه. ش)، ج۱، ص۲۶۲، باب ۲۶.
- ↑ «و آسمان را از فرو افتادن روی زمین- جز به اذن وی- باز میدارد؟» سوره حج، آیه ۶۵.
- ↑ «و او باران را فرو میفرستد» سوره لقمان، آیه ۳۴.
- ↑ الأمالی (للصدوق) (ط. کتابچی، ۱۳۷۶ ه. ش.)، ص۱۸۶.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة (ط. اسلامیه، ۱۳۹۵ ﻫ.ق)، ج۱، ص۲۰۷.
- ↑ مراد او ملاصدرا در رسائل فلسفی است (نقل از شرح المصطلحات الفلسفیة (ط. مجمع البحوث الإسلامیة، ۱۴۹۴ ﻫ.ق)، ص۵۶).
- ↑ «آیا ندیدهای که خداوند آنچه را در زمین است و (نیز) کشتیها را که در دریا به فرمان وی روانند، برای شما رام کرده است» سوره حج، آیه ۶۵.
- ↑ همه مطالب منقول از: علم الیقین فی أصول الدین (ط. بیدار. ۱۴۱۸ﻫ.ق)، ج۱، ص۵۰۷.
- ↑ «کسانی که عرش خداوند را برمیدارند و پیرامونیان آن، با سپاس پروردگارشان را به پاکی میستایند و بدو ایمان میآورند و برای مؤمنان آمرزش میخواهند» سوره غافر، آیه ۷.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة (ط. اسلامیه، ۱۳۹۵ ﻫ.ق)، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ علم الیقین فی أصول الدین (ط. بیدار، ۱۴۱۸ ﻫ.ق)، ج۱، ص۵۰۸.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ ص ۲۹۹.