نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Saqi(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۴۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۴۹ توسط Saqi(بحث | مشارکتها)
نیابت چهار سفیر امام مهدی چگونه اثبات میگردد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
راه دوّم برای اثبات نیابت این چهار بزرگوار این است که آنها خطّ امام را که معروف بود، به دیگران نشان داده، بازگو میکردند. خطّ حضرت در زمان پدرش امام عسکری (ع) نزد شیعیان معروف بود.
کرامات فراوانی که به دست مبارک این بزرگواران انجام میگرفت، میتوانست اثبات کننده سفارت آنها باشد. این کرامات در برخی موارد به دست آنها انجام میگرفت و برخی دیگر نیز منسوب به امام زمان (ع) بود که آنها به اطلاع شیعیان میرساندند، همان گونه که در قضیه معروف از ابوعلی بغدادی رسیده است[۱].
بعضی از نواب توسط امام معرفی میشدند و امام تصریح میکردند که نایب من هستند. برای مثال نایب اول و دوم توسط امام حسن عسکری (ع) به شیعیان معرفی شدند و از این طریق به شیعیان ثابت شد که آنها نایب امام هستند. شیخ طوسی نقل میکند که: تعدادی از دوستان و شیعیان در خدمت امام عسکری (ع) بودند؛ امام حسن عسکری (ع) خطاب به عثمان فرمودند: تو وکیل و مورد اطمینان و امین بر مال خدا هستی؛ شاهد باشید که عثمان بن سعید عمری وکیل من است و فرزندش محمد، وکیل فرزند من مهدی شماست[۴].
راه دوم برای اثبات نایب بودن این بود که توسط نایب قبلی که مورد اطمینان بود و شیعیان هم شناخته بودند، نایب بعدی به آنها معرفی میشد.
برای مثال نایب سوم توسط نایب دوم به مردم معرفی شد و از این طریق به شیعیان اثبات شد که نایب بعدی ایشان است. جعفر بن متین از بزرگان شیعه میگوید در زمان احتضار و از دنیا رفتن ابی جعفر محمد بن عثمان عمری، بالای سرش نشسته بودم و مسائلی را از او میپرسیدم و با او صحبت میکردم، و ابو القاسم حسین بن روح هم پایین پای ایشان بود. در همین حین متوجه من شد و گفت: مأمور شدهام که به ابوالقاسم حسین بن روح وصیت کنم. با شنیدن این حرف بلند شدم و دست ابوالقاسم را گرفتم و در جای خودم و بالای سر ابوجعفر نشاندم[۵]. علاوه بر آن در روایت دیگر هست که ابوجعفر محمد بن عثمان عمری بزرگان را جمع میکند و میگوید: هرگاه حادثه مرگ به من رو آورد، امر وکالت و نیابت به ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی واگذار میشود؛ من مأمور شدهام که او را بعد از وفاتم به جای خودم بگذارم، پس به ایشان رجوع کنید، در کارهایتان به او اعتماد داشته باشید[۶]. البته لازم به ذکر است که این نیز به دستور امام بود؛ یعنی امام به نایب قبلی دستور میداد تا فلان شخص را به نایب بعدی برای شیعیان معرفی کند.
در ضمن علاوه بر این دو طریق، به عنوان تأییدِ موارد قبلی میتوان گفت که از طریق کراماتی که آنها انجام میدادند اثبات میشد که آنها نایب امام زمان (ع) هستند. نکته مهم این است که این کرامات در بعضی مواقع توسط خود نایب انجام میگرفت. البته این نیز با عنایت امام زمان (ع) بود و در بعضی مواقع هم نایبان، کراماتی را نقل میکردند که توسط امام زمان (ع) انجام گرفته بود. در روایت هست که تعدادی از علما از حسین بن علی بن بابویه قمی به من خبر دادند که او گفته است: جماعتی از علمای قم به من خبر دادند در همان سالی که پدر من، یعنی علی بن حسین بن موسی بن بابویه، از دنیا رفت به بغداد رفتیم و به محضر ابوالحسن علی بن محمد سمری رسیدیم. ایشان همیشه از احوال علی بن الحسین بن بابویه از ما سئوال میکرد که: حالش چطور است؟ ما هم به ایشان میگفتیم: نامه آمده که ایشان حالش خوب است، تا این که روز رحلت او احوالش را مثل همیشه از ما پرسید و ما هم جواب همیشگی را دادیم؛ ایشان به ما گفتند که خداوند در خصوص فوت علی بن الحسین به شما پاداش کرامت دهد، او همین ساعت از دنیا رفت. ما ساعت و تاریخ آن روز و ماه را یادداشت کردیم، تا این که پس از هفده یا هجده روز خبر رسید که ابن بابویه در همان ساعتی که شیخ ابو الحسن فرموده، از دنیا رفته است[۷].
همچنین توقیعاتی که از طرف نواب به شیعیان میرسید، یکی از راههای اثبات نیابت نواب اربعه بود»[۸].