عترت در معارف و سیره نبوی
جایگاه عترت در سنت نبوی
از دیدگاه شیعه، عترت پیامبر(ص) جدا از سنت نبوی نیست و اساسیترین و روشنترین راه رسیدن به سنت پیامبر(ص) پیروی از عترت است. در حدیث ثقلین، که متواتر بین فریقین است و هیچگونه شک و شبههای در صدور آن از پیامبر(ص) وجود ندارد، عترت به عنوان عدل قرآن و مرجع دینی امت شناسانده شده است. رسول الله(ص) در این حدیث نورانی فرمود: من دو چیز گرانبها میان شما به جا میگذارم. تا وقتی به آن دو تمسک جویید، پس از من گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است: کتاب خدا ریسمانی کشیده شده از آسمان تا زمین و عترتم! اهل بیتم! آن دو از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض [[[کوثر]]] بر من وارد شوند[۱].
این حدیث، با تعبیرها و سندهای گوناگون، در منابع اسلامی وارد شده است؛ از جمله در صحیح مسلم،[۲] سنن الدارمی،[۳] مسند الإمام أحمد ابن حنبل،[۴] مسند ابن أبی شیبه،[۵] مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار،[۶] المعجم الکبیر،[۷] کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال[۸] و... حدود ۳۰۴ مورد این حدیث آمده است که هیچ یک از محدثان اهل سنت نتوانسته است در سند آن خدشه وارد کند.
به گفته ابنحجر، حدیث ثقلین طرق بسیار دارد و از بیست صحابی نقل شده است[۹]. حدیث در منابع اهل سنت به ۳۵ طریق و در منابع شیعه به ۷۲ طریق میرسد[۱۰]. البته در بعضی از نقلها تعبیر به «كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي» شده است. اما حدیث «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» متواتر،[۱۱] و حدیث «كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي» خبر واحد است و هیچگاه نمیتواند در برابر آن قرار گیرد. علاوه بر این، حدیث مذکور از سوی علمای اهل سنت تضعیف شده است. حاکم نیشابوری متن یاد شده را با اسناد زیر نقل کرده است: «اسماعيل بن أبي أويس، عن ابي اويس عن ثور بن زيد الديلمي، عن عكرمة، عن ابن عباس قال رسول الله(ص): «يا أيها الناس إني قد تركت فيكم ما ان اعتصمتم به فلن تضلوا ابدا كتاب الله و سنة نبيه»[۱۲].
ای مردم من در میان شما دو چیز را باقی میگذارم. مادامی که به آن دو چنگ زنید، هرگز گمراه نمیشوید: کتاب خدا و سنت پیامبرش را! میان راویان این متن، پدر و پسری هست که آفت سندند و آن دو اسماعیل بن ابی اویس و ابواویس هستند: پدر و پسری که نه تنها توثیق نشدهاند، بلکه به کذب و وضع و جعل متهم هستند.
حافظ مزی از محققان فن رجال، درباره اسماعیل و پدرش نقل میکند: یحیی بن معین میگوید: «أبو أویس و فرزند او ضعیفاند»، و نیز از یحیی بن معین نقل شده که میگفت: «این دو نفر حدیث را میدزدند»، ابن معین همچنین درباره فرزند ابواویس گفته است: «نمیتوان به او اعتماد کرد». نسائی درباره فرزند گفته است: «او ضعیف است و ثقه نیست». ابوالقاسم لالکائی گفته است: «نسائی علیه او زیاد سخن گفته، تا آنجا که گفته است باید حدیث او را ترک شیعه کرد. ابن عدی میگوید: «ابن ابی اویس از دایی خود، مالک، احادیث غریبی را روایت میکند که هیچ کس آن را نمیپذیرد»[۱۳].
ابنحجر آورده است: «هر گز با حدیث ابن أبی أویس، به دلیل قدحی که نسایی درباره او انجام داده است نمیتوان احتجاج کرد»[۱۴].
حافظ سید احمد بن صدیق، از سلمة بن شیب نقل میکند که از اسماعیل بن ابی اویس شنیده که میگفت: «آنگاه که اهل مدینه درباره موضوعی دو گروه میشوند، من حدیث جعل میکنم»[۱۵]. ابن ابیحاتم از پدرش ابوحاتم رازی درباره ابواویس نقل میکند: حدیث او نوشته میشود، ولی با آن احتجاج نمیشود و حدیث او قوی و محکم نیست»[۱۶].
بنابراین روایتی که در سند آن، این دو نفر باشند، هرگز نمیتوان به آن استناد کرد. البته حاکم نیشابوری با سندی دیگر نیز این حدیث را از ابوهریره چنین نقل میکند: «إني قد تركت فيكم شيئين لن تضلوا بعدهما: كتاب الله و سنتي و لن يفترقا حتى يردا علي الحوض»[۱۷]. من در میان شما دو چیز را باقی میگذارم که بعد از آن دو هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و سنت من! هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض بر من وارد شوند. این متن را حاکم با چنین سندی نقل کرده است: الضبي عن صالح بن موسى الطلحي عن عبد العزيز بن رفيع عن أبي صالح عن أبي هريرة.
این حدیث، بسان حدیث پیشین، مجعول است و میان رجال سند، نام صالح بن موسی الطلحی آمده است. مزی درباره این شخص مینویسد: یحیی بن معین میگوید: «صالح بن موسی قابل اعتماد نیست». ابوحاتم رازی میگوید: «حدیث او ضعیف و منکر است. او بسیاری از احادیث منکر را از افراد ثقه نقل میکند». نسائی میگوید: «حدیث او نوشته نمیشود». در جایی دیگر میگوید: «حدیث او متروک است»[۱۸].
ابنحبان میگوید: «صالح بن موسی به افراد ثقه چیزهایی را نسبت میدهد که شبیه سخنان آنان نیست». سر انجام میگوید: «حدیث او حجت نیست»[۱۹].
ابن عبدالبر این حدیث را با سند دیگری نقل کرده است:عبد الرحمان بن يحيى عن احمد بن سعيد عن محمد بن ابراهيم الدبيلي عن علي بن زيد الفرائضي عن الحنيني عن كثير بن عبد الله بن عمرو بن عوف عن أبيه عن جده[۲۰].
ابنحجر، از کثیر بن عبدالله، به منکرالحدیث یاد کرده[۲۱] و او را یکی از ارکان دروغ خوانده است[۲۲]. ابنحبان میگوید: «عبدالله بن کثیر، از پدر و جدش، کتاب حدیث را نقل میکند که اساس آن جعل است»[۲۳].
وجود افراد غیرمعتبر در سلسله سند این حدیث، و متواتر بودن حدیث «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» سبب شده است شماری از علمای مذاهب، آن را مجعول و از ساختههای امویان، برای از میدان به در کردن عترت، بدانند. حسن بن علی سقاف، از علمای شافعی، پس از تصحیح و تأیید روایت «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» تأکید کرده است: «خبر «كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي» موضوع و مجعول است و امویها و پیروان آنان در جعل آن دست داشتهاند»[۲۴].[۲۵]
منابع
پانویس
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۶۰.
- ↑ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۸۳.
- ↑ دارمی، سنن الدارمی، ج۴، ص۲۰۱۹.
- ↑ ابن حنبل، المسند، ج۱۷، ص۱۷۰.
- ↑ ابن ابی شیبة، مسند ابن أبی شیبة، ج۱، ص۳۵۱.
- ↑ بزار، مسند البزار، ج۱۰، ص۲۳۱.
- ↑ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۶۶.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ج۲، ص۶۵۳.
- ↑ حکیم، اصول العامة للفقه المقارن، ص۱۵۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۲۷۴.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۱۷۱.
- ↑ حافظ مزی، تهذیب الکمال، ج۳، ص۱۲۷ – ۱۲۹.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ غماری حسنی، فتح الملک العلی، ص۳۶.
- ↑ ابن ابیحاتم، الجرح والتعدیل، ج۵، ص۹۲.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۱۷۲.
- ↑ حافظ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۳، ص۹۶ و ۹۷.
- ↑ ابن حبان، المجروحین، ج۱، ص۳۶۹.
- ↑ ابن عبدالبر، التمهید، ج۲۴، ص۳۳۱.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۴۱۸.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۴۲۲.
- ↑ ابن حبان، المجروحین، ج۲، ص۲۲۱.
- ↑ سقاف، صحیح صفة صلاة النبی، ص۲۸۹.
- ↑ ضیایی، رحمتالله، مقاله «شیعه و سنت نبوی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص۱۶.