نسیء
مقدمه
نسیء بر وزن "نذیر"، مصدر از ماده نساء به معنای تأخیر انداختن است[۱]. از اینرو، به داد و ستدهایی که پرداخت ثمن آن تأخیر افتد، نسیه اطلاق میگردد و در اصطلاح، خصوص به تعویق انداختن ماههای حرام را گویند[۲] و در فلسفه آن گفتهاند: چون خوی جنگآوری عرب جاهلیت، تحمل آتش بس سه ماه پی درپی را بر خود دشوار میدید؛ از اینرو با جا به جایی حداقل یک ماه (مثلاً ماه صفر به جای محرم) روح کارزار را در خود زنده نگه میداشتند[۳]. و چون این عمل، فلسفه ماههای حرام را پایمال میکرد[۴]، لذا قرآن کریم، عمل نسیء را زیادی در کفر و باعث گمراهی بیشتر کافران و مشرکان دانسته است[۵]؛ زیرا با این عمل، علاوه بر کفر اعتقادی، به کفر عملی نیز دچار شده و باعث قتل و خونریزی بیشتری میگردیدند. نخستین کسی که نسیء را میان عربها رواج داد، "قلمس" مردی از بنی کنانه و به روایت دیگر "عمرو بن لحی بن قمعة بن خندف" بود[۶].[۷]
نَسئ
در آیه ۳۷ سوره مبارکه توبه آمده است: إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ[۸]، نسی به معنای تأخیر و افزودن، جا به جایی بعضی از ماهها توسط اعراب جاهلی بود که تا سال نهم هجری طی مراسم خاصی آن را انجام میدادند ولی اسلام از آن نهی فرمود. این کار توسط متصدیان ویژهای صورت میگرفت که به آنها «قلامسه» میگفتند از آن جهت که گویند اولین کسی که ماهها را برای عرب نسی میکرد «قُلَمَّس» نام داشت، و در این که هدف از نسئ و جابهجا کردن ماهها توسط عرب چه بوده دو نظر وجود دارد:
- چون عرب در ماههای حرام (ذیقعده، ذیحجه، محرم، رجب) که سه ماه آن پشت سر هم بود، به علت تحریم جنگ و غارت دچار مضیقه مالی میشد؛ لذا ماههای حرام را جا به جا میکرد به این نحو که حرام بودن ماه محرم را به ماه صفر واگذار مینمود تا فرصتی برای جنگ و کسب غنایم جنگی پیدا شود.
- چون عرب میخواست حج را در هوای مناسب انجام دهد، ماهها را جابهجا میکرد یعنی از آنجا که حج باید در ماه ذیحجه انجام میشد و گاهی ذیحجه به فصل گرمای طاقت فرسای مکه میافتاد؛ لذا هم حجگزاران در زحمت بودند و هم به علت نبودن میوه و پوست در بازار، مبادلات به نحو مطلوب صورت نمیگرفت؛ این بود که با عمل نسئی کاری میکردند که موسم حج در یک زمان معتدل باشد تا بتوان با عرضه محصولات، بازار پر رونقی داشت. طبق این نظر، نسئی فقط تأخیر یک ماه حرام به ماه دیگر نبود بلکه نوعی کبیسه کردن و تطبیق سالهای قمری به سالهای شمسی (توسط قلامسه) بود. به این نحو که با توجه به اختلاف ده روز بین سالهای قمری و شمسی که در هر سه سال یک ماه تفاوت میکرد، سال سوم را یک ماه زیاد کرده و آن را سیزده ماه میگرفتند و روی این حساب مبدأ سال سوم، اول ماه صفر میشد ولی آن را ماه محرم مینامیدند، و لذا حج این سال را قهراً در ماه محرم حقیقی انجام میدادند و با گذشتن دو سال، حج در ماه صفر قرار میگرفت و همچنین تا یک دور تمام گردد[۹].[۱۰].
منابع
پانویس
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۵۲؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۴۱۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۵۲.
- ↑ برای آگاهی بیشتر، ر. ک: تفسیر نمونه، ج۷، ص۴۱۰.
- ↑ ر. ک: ماههای حرام.
- ↑ إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ «بیگمان واپس افکندن (ماههای حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده میشوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام میشمارند تا با شمار ماههایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال میگردانند؛ زشتی کارهایشان برای آنان آرایش داده شده است و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۳۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۵۳.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۷۴.
- ↑ «بیگمان واپس افکندن (ماههای حرام) افزایشی در کفر است» سوره توبه، آیه ۳۷.
- ↑ فصلنامه میقات حج، ش۳، ص۱۱۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۰۲۴.