سیره سیاسی امام حسن مجتبی
مرجعیت سیاسی
امام حسن(ع) از موضع قدرت با معاویه از در صلح درآمد چنانکه در متن قرارداد صلح به صراحت آمده که خلافت پس از معاویه به امام حسن(ع) میرسد و نباید درباره امام حادثه ناگواری به بار آورد و مکر و حیلهای به کار ببرد. بنابراین، طبیعی بود که امام(ع) محور مخالفت و قدرتی بهشمار آید که حکومت بنی امیه و معاویه را در کامشان تلخ و زندگی آنها را تیره و تار سازد. به همین دلیل در دعاها و دیدارهای امام(ع) با حکام و اطرافیان آنها و در نامهها و خطابههای آن حضرت تلاش سیاسی روشنی میبینیم که در امور ذیل متبلور است.
- حضرت بر اوضاع و رخدادها مراقبت و آنها را پی میگرفت و رفتار حکام و کارگزاران آنان را زیر نظر داشت، آنها را امر به معروف و نهی از منکر مینمود، چنانکه در نامهاش به زیاد از او خواست، دست از تعقیب سعید بن ابی سرح بردارد و هنگام طواف، حبیب بن مسلمه را در مورد فرمانبرداریاش از معاویه مورد نکوهش قرار داد[۱].
- امام مجتبی(ع) از فعالیتهای سیاسی منظّمی برخوردار بود که در استقبال از هیئتهای نمایندگی مخالفان و توجیه و راهنمایی آنان و دعوت آنها به صبر و بردباری و تصمیمگیری و انتظار صدور فرمان امام در وقت مناسب، تجسم مییافت. چنانکه همواره بر نقش رهبری اهل بیت و شایستگی خلافت و پیشوایی آنان نیز تأکید داشت. دکتر طه حسین بر این باور است که امام حسن(ع) در مدت اقامت خویش در مدینه دست به تشکیل حزب سیاسی زده و شخصا ریاست آن را بر عهده داشته و به تناسب شرایط آن زمان، آن را جهت داده است.
- با اینکه نظام حاکم، سعی در جلب رضایت امام و یا سرپوش نهادن بر فعالیتهای وی و یا محکوم ساختن آنها داشت، حضرت هیچگاه به ارکان آن نظام تمایل نشان نداد.
این بخش از موضعگیری امام(ع) زمانی تبلور یافت که حضرت به خویشاوندی سببی امویان تن در نداد و طرح و نقشههای آنها را فاش ساخت و واقعیت انحرافی آنان، و بیلیاقتی معاویه را به خلافت، آشکارا بیان داشت و این حقیقت به روشنی در مناظرات حضرت با معاویه و اطرافیانش در مدینه و دمشق بهطور یکسان جلوهگر شد که در بیان مواضع آن بزرگوار، به اشارهای بسنده میکنیم.[۲]
منابع
پانویس
- ↑ حیاة الامام الحسن، ص۲۹۳.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۴، ص ۲۲۸.