احباط و تکفیر در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

واژه "احباط‍‌" به معنای اعراض، باطل کردن و از میان بردن عمل و ثواب است[۱] و از نظر دینی آن را گویند که کردار نیک انسان به سبب کردار زشت او باطل گردد و بی‌مزد بماند. واژه احباط شانزده بار در قرآن آمده است.

دانشمندان مسلمان در اینکه چه گناهی موجب حبط اعمال آدمی می‌شود، به اختلاف افتاده‌اند و مسائلی را در این باره مطرح کرده‌اند؛ از این قبیل که آیا تنها گناه کفر و شرک و ارتداد است که اعمال را از میان می‌برد یا همه گناهان کبیره این چنین‌اند. همه فرقه‌های اسلامی معتقدند که کفر و شرک موجب حبط اعمال است؛ اما درباره گناهان کبیره و صغیره دیگر هم رأی نیستند. خوارج و بیشترینه معتزله نه تنها کفر و شرک، بلکه دیگر گناهان را نیز موجب حبط عمل می‌دانند و بر این باورند که اگر گناهکار توبه نکند، سزاوار کیفر خداوند می‌شود. اشاعره و برخی از معتزله معتقدند که حبط عمل را نه نقل تأیید می‌کند و نه عقل[۲]. دانشمندان شیعه برآن‌اند که تنها کفر و شرک، اعمال نیک را باطل می‌کند. هیچ گناهی جز این دو نمی‌تواند ثواب اعمال را از میان بَرَد. حتی ثوابی اندک نیز در کنار گناهان فراوان، بر جای می‌ماند و پاداش می‌گیرد[۳]. آیات قرآنی[۴] و دلایل عقلی نیز بر این مطلب گواهی می‌دهند؛ از جمله:

  1. هیچ تضادی میان طاعت و معصیت نیست؛
  2. لازمه احباط‍‌ با آن معنای گسترده، نسبت بیدادگری به خداوند سبحان است[۵].

دانشمندان معاصر شیعه نیز این عقیده را تأیید می‌کنند و معتقدند که احباط، قانونی کلی نیست و تنها برخی گناهان را در بر می‌گیرد[۶].[۷]

احباط در فرهنگ اصطلاحات علم کلام

"احباط" به آن معناست که انسان عملی را برای خدای یکتا انجام می‌دهد و پاداش آن در نامه عمل او ثبت می‌‌شود؛ اما به خاطر انجام دادن برخی کارها، آن پاداش محو، بلکه به گناه تبدیل می‌‌شود. قرآن کریم این آفت‌زدگی را "حبط" می‌‌نامد. برعکس حبط، یعنی از بین رفتن گناه به خاطر انجام دادن کارهای نیک، "تکفیر" نام دارد.

امام علی(ع) رانده شدن ابلیس را از درگاه خداوند پس از شش هزار سال عبادت، مصداق احباط دانسته است[۸]. نکته مهم این است که عمده اختلاف اساسی در این مسئله، در ناحیه احباط است، نه تکفیر؛ چراکه تکفیر به بخشش گناهان از جانب خداوند مربوط می‌‌شود و عقلاً بلامانع است که خداوند از عقوبت مجرمی درگذرد[۹].

در احباط، ممکن است عملی هم دارای حسن فعلی باشد و هم دارای حسن فاعلی؛ به تعبیر دیگر: عمل هم دارای پیکری صحیح باشد و هم دارای روح و جانی سالم؛ هم از وجهه مُلکی و طبیعت خیر باشد و هم از وجهه ملکوتی؛ در عین حال، از نظر ملکوتی به خاطر آفت‌زدگی تباه و پوچ گردد؛ همچون بذری سالم که در زمینی مساعد و حاصل‌خیز پاشیده می‌‌شود و محصول به بار می‌‌نشیند؛ ولی قبل از برداشت، محصول دچار آفت گردد.

آفت‌زدگی به کفار اختصاص ندارد؛ در اعمال نیک مسلمانان نیز ممکن است آفت‌زدگی پیش آید. چه بسا مسلمانی، در راه خدا به فقیر صدقه بدهد و صدقه او مورد قبول واقع گردد؛ ولی بعد با منت گذاشتن، پاداش آن را نابود گرداند و تباه سازد[۱۰].

نتیجه اینکه از نظر متکلمان مسلمان، احباط بدان معناست که گناه یا عقاب متأخر، موجب از بین رفتن ثواب یا اطاعت متقدم شود. در مقابل، تکفیر به معنای آن است که اطاعت یا ثواب متأخر، موجب از بین رفتن معصیت یا ثواب متقدم گردد[۱۱].

نکته: در اینکه کفر و شرک بعد از ایمان، موجب حبط و از بین رفتن اعمال صالح می‌‌شود، اتفاق‌ نظر وجود دارد؛ یعنی اگر مسلمانی کافر شود و بدون توبه از دنیا برود، کفر او موجب از بین رفتن اعمال نیکوی گذشته وی خواهد شد[۱۲]. اختلاف نظر در این است که آیا تنها کفر و شرک دارای چنین پیامدی است، یا آنکه ارتکاب هر گناه کبیره‌ای باعث احباط اعمالخیر می‌‌گردد؟ معتزله موافق[۱۳] و امامیه[۱۴] و اشاعره[۱۵]، هر کدام با مبانی اختصاصی، مخالف این نظرند[۱۶].

منابع

پانویس

  1. تاج العروس‌، ۵/ ۱۱۷.
  2. دائرة المعارف تشیع‌، ۱/ ۴۹۲.
  3. تمهید الاصول‌، ۳/ ۸۹- ۹۹، ۲۶۳، ۲۶۸.
  4. آل عمران، ۲۵ و ۵۷؛ نساء، ۷۷ و ۱۲۴.
  5. کشف الفوائد، ۹۴ و ۹۵؛ کشف المراد، ۳۲۷ و ۳۲۸؛ اوائل المقالات‌، ۳۱.
  6. المیزان‌، ۱/ ۱۸۸- ۱۷۲؛ تفسیر نمونه‌، ۲/ ۷۲.
  7. فرهنگ شیعه، ص۶۷ ـ ۶۸.
  8. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  9. سبحانی، منشور جاوید، ج۸، ص۲۶۹ - ۲۶۸.
  10. مطهری، عدل الهی، ص۲۹۵ - ۲۸۹.
  11. حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۱۳؛ حمصی رازی، المنقذ من التقلید، جزء ۲، ص۴۳.
  12. تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۱۳۸ - ۱۲۵.
  13. معتزلی، شرح الأصول الخمسه، ص۶۲۳ و ۴۲۴.
  14. سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ص۲۶۵ - ۲۶۴؛ طوسی، تجرید الاعتقاد، ص۴۳۹.
  15. جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۲۰۹؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۱۴.
  16. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۲۲ ـ ۲۳.