منشأ دين

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۳۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث دین است. "دین" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • منشأ دین گاه به معنای پرسش درباره چگونگی پیدایش دین و مؤلفه‌های آن "باورها، ارزش‌ها، نمادها و جز آنها" و گاه به معنای کنکاش درباره سبب گرایش مردم به دین و اعتقاد به آن است. نظریه‌های منشأ دین در دو دسته الحادی و خداگرایانه جای می‌گیرند. نظریه‌های الحادی که بیشتر فرضیه‌اند تا نظریه، دو ویژگی اساسی دارند؛ نخست اینکه تکامل‌گرایند و در نتیجه ادیان را در آغاز دارای صورتی ساده و ابتدایی دانسته و ادیان پیچیده را صورت تکامل یافته آن می‌خوانند. ویژگی دوم و مهم‌تر اینکه با نفی منشأ فراطبیعی برای پیدایش دین، نبود خداوند را بدون هیچ دلیلی به عنوان پیش‌فرض در نظر گرفته و تلاش می‌کنند با رویکرد روان‌شناختی و جامعه‌شناختی منشأ دین را نیازهای گوناگون بشری معرفی کنند. در نظریه‌های الحادی، منشأ گرایش به دین و منشأ پیدایش آن، یک چیز است؛ ابتدا زمینه‌های روانی یا اجتماعی مؤثر در پیدایش خداباوری بیان و سپس به تبیین عواملی پرداخته می‌شود که باور یادشده را به شکل دینی درآورده و موجب شکل‌گیری ادیان شده است؛ اما براساس نظریه‌های خداگرایانه، منشأ پیدایش دین، خداست و عواملی مانند نیازهای روانی یا اجتماعی و جز آنها سبب دینداری و گرایش انسان به دین و پذیرش آن شده‌اند و نقشی در پیدایش دین ندارند. نظریه‌های خداگرایانه فقط به کنکاش درباره دلیل دینداری و گرایش انسان به دین می‌پردازند[۱][۲].

نظریه بیم و امید

  • دیوید هیوم شرک را دین نخستین آدمیان دانسته و بر این باور است که انسان پیش از اختراع خط که نوعی پیشرفت است، نسبت به دوران پس از آن عقب افتاده و نادان بود و این پذیرفتنی نیست که مردم در آن دوران دارای دین توحیدی، ولی پس از دستیابی به دانش و ادب به شرک گرایش یابند. شاهد دیگر اینکه بنیانگذاری هر آیینی بسیار دشوارتر از نگه داشتن آن است، بنابراین، انسانی که در آغاز به‌اندیشه‌های توحیدی رسیده است، راحت‌تر می‌توانست آن را حفظ کرده و گسترش دهد[۳]. این نظریه با چالش‌های جدی روبه‌روست. قرآن کریم نخستین انسان "حضرت آدم(ع)" را یگانه‌پرست و پیامبر الهی خوانده و از نزول مجموعه‌ای از آموزه‌های وحیانی بر وی خبر می‌دهد، در حالی که براساس برخی روایات، شرک و بت‌پرستی به دست قابیل و پیروان وی پدید آمد. از سوی دیگر هیچ تلازمی میان پیشرفت مادی و دینی وجود ندارد، زیرا بر اساس آیات قرآن، اولاً بی‌نیازی مادی زمینه طغیانگری انسان است﴿ كَلاَّ إِنَّ الإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى[۴]. ثانياً از همان آغاز آفرینش به سبب هدایت پیامبران الهی عقاید توحیدی در میان انسان‌ها وجود داشته است؛ ولی بعدها به سبب عوامل گوناگون، عقاید شرک‌آلود پدید آمدند: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۵]، ﴿ وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ[۶]، ﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلا يُظْلَمُونَ شَيْئًا[۷]، بنابراین، آنچه پس از اختراع خط ثبت شده است می‌تواند مربوط به دوران پس از انحرافات باشد. سوم اینکه برخی از اقوام نسبت به اقوام بعدی از قدرت، عظمت و شکوه مادی بیشتری برخوردار بودند؛ ولی به سبب کفر و شرک و طغیانگری نابود شدند﴿أَوَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ [۸]، ﴿وَعَدَ اللَّه الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ كَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُواْ أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالاً وَأَوْلادًا فَاسْتَمْتَعُواْ بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ بِخَلاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُواْ أُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۹]، ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۱۰]، ﴿ أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيمًا قَدِيرًا[۱۱]. این سخن که اگر انسان‌ها دارای اندیشه‌های متعالی باشند حتماً آن را حفظ می‌کنند نیز حتمیت ندارد؛ قرآن کریم از افراد و گروه‌هایی در دوره‌های مختلف تاریخی یاد می‌کند که با ترک توحید به ارتداد و شرک گراییده یا بر آن پای فشردند﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنكُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ[۱۲][۱۳].

نظریه تکاملی[۱۴]

  • به نظر اگوست کنت[۱۵] یگانه معرفت معتبر، دانش حسی و مبتنی بر روش‌های علوم تجربی است. او براین اساس، منشأ دین را جهل انسان به دانش تجربی و روش‌های آن دانسته و با اعتقاد به سیر تکاملی و تدریجی تاریخ فکر و فرهنگ بشری، برای آن سه دوره قائل است:
  1. دوره دینی که به سه دوره جزئی‌تر دوران طلسم‌باوری[۱۶]، چندخدایی[۱۷] و یکتاپرستی[۱۸] قسمت می‌شود. به اعتقاد وی انسان‌ها در مرحله طلسم باوری معتقد بودند که همه چیز حتی موجودات بی‌جان نیز مانند انسان دارای روح و جان‌اند و حوادث مربوط به آن موجودات را پدید می‌آورند. در دوران چندخدایی، پدیده‌های مربوط به یک نوع مانند همه درختان و نه یکایک آنها دارای یک روح جمعی پنداشته شدند و در نتیجه، مفهوم "خدای جنگل" و نیز "خدای دریاها" و مانند آن شکل گرفت و انسان‌ها با تصور اثرگذاری آنها بر جهان و انسان‌ها به پرستش آنها پرداختند. در دوره دینی که دوران طفولیت عقلی و علمی بشر بود، انسان به سبب فقدان رشد علمی و ناآگاهی از علل پدیده‌های طبیعی، از تبیین علمی ناتوان بود و با ارائه تبیین‌های دینی، آنها را به عوامل فراطبیعی و فرامادی مانند روح و خدا نسبت می‌داد[۱۹].
  2. دوران فلسفی که در آن، حوادث طبیعی به عوامل انتزاعی و جوهرهای مجرد نسبت داده می‌شدند؛ مثلاً رشد گیاهان براساس روح نباتی آنان تبیین می‌شد[۲۰].
  3. دوران علمی و پوزیتیویستی. در این دوره انسان به سبب رشد علمی با استفاده از مشاهده و استدلال به تبیین روابط ضروری میان حوادث پرداخته و سپس با طرح قوانینی آنها را تبیین می‌کند[۲۱][۲۲].
  • نظریه تکاملی با نقدهایی روبه‌روست؛ از جمله:
  1. دوره‌های سه‌گانه تاریخ فکر و فرهنگ و نیز مراحل سه‌گانه برای دوران الهیاتی دست‌کم درباره ادیان الهی صادق نیستند، زیرا قرآن کریم یگانه‌پرستی را همزاد انسان می‌خواند ﴿قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۲۳]، ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ[۲۴]، ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ</ref> و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت:بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد.اگر به سوی من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوی تو دست دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان می‌هراسم؛ سوره مائده، آیه: ۲۷- ۲۸.</ref> براساس بینش قرآنی و نیز گزارش عهد عتیق، یگانه‌پرستی از همان آغاز آفرینش چونان جریانی ادامه‌دار و هرچند با افت و خیز وجود داشته است[۲۵].
  2. قرآن کریم خاستگاه ادیان الهی بر حق را اراده خدا دانسته و نگاه تکاملی و تدریجی به معنای مورد نظر آگوست کنت به آنها را تأیید نمی‌کند. برهمین اساس، آموزه‌های نخستین پیامبران الهی در بسیاری از اصول اعتقادی و عملی با دین پیامبر خاتم(ص) مشترک‌اند ﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ وَمَا تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَلَوْلا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ[۲۶] البته سیر تکاملی به صورت دیگری در خصوص ادیان الهی نیز صادق است[۲۷].
  3. جهل نمی‌تواند عامل گرایش به دین باشد[۲۸] قرآن کریم خشیت الهی را به عنوان یک ویژگی روحی و حس عمیق دینی به علما و دانشمندان محدود می‌سازد: ﴿وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ[۲۹] و از سوی دیگر از غلبه دین حق بر همه ادیان و گسترش روزافزون آن در آینده خبر می‌دهد: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[۳۰][۳۱].

نظریه مارکس

  • کارل مارکس دین را ساخته و پرداخته طبقه حاکمان و ابزار سلطه آنان می‌داند. به اعتقاد وی در دوران حیات ابتدایی و قبیله‌ای، دینی وجود نداشت و زندگی بشر به شکل اشتراکی بود. هنگامی که در پی پیدایش مالکیت، جامعه طبقاتی و در نتیجه فئودالیسم و پس از آن سرمایه‌داری شکل گرفت، طبقه دیگری هم پدید آمد که محکوم، مظلوم، رنجبر و زحمتکش بودند. دو طبقه یادشده همواره با یکدیگر در جنگ و ستیز بوده‌اند. طبقه حاکم "زمینداران بزرگ و سرمایه‌داران" برای حفظ منافع خویش و جلوگیری از قیام طبقه محکوم "کارگر" دین را اختراع کرد تا به وسیله آن، توده‌ها را تخدیر و مهار کنند؛ بنابراین طبقه حاکم اغلب بدون آنکه معتقد به دین باشند، فقط برای حفظ اقتدار و سلطه خویش، دین را پدید آوردند و طبقه محکوم و مستضعف برای تسکین درد و رنج خویش و توجیه نابرابری‌های موجود در جامعه به این گرایش پیدا می‌کند؛ و برای همین، مارکس دین را افيون توده‌ها می‌نامد[۳۲][۳۳].
  • دیدگاه مارکس با چالش‌هایی جدی روبه‌روست؛ از جمله:
  1. دین نسبت به مالکیت، پیشینه بسیار کهن‌تری دارد و دست‌کم، یگانه‌پرستی پیش از پیدایش جوامع طبقاتی وجود داشته و نخستین انسان روی زمین پیامبر الهی بوده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ[۳۴][۳۵].
  2. دیدگاه مارکس با تاریخ ادیان توحیدی، به ویژه آیات قرآن کریم سازگار نیست. براساس این دیدگاه، باید طبقه حاکم و سرمایه‌دار همواره طرفدار رواج دین برای تخدیر توده‌ها باشند، در حالی که حاکمان، اشراف و ثروتمندان که قرآن کریم با عنوان "مَلَأ" از آنان یاد می‌کند﴿وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ[۳۶]، ﴿قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۳۷]، ﴿قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ[۳۸]، همواره از مخالفان سرسخت پیامبران الهی بوده‌اند﴿وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ [۳۹]، ﴿قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ [۴۰]، ﴿قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ فَكَذَّبُوهُ فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُواْ قَوْمًا عَمِينَ وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ [۴۱]، ﴿قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِيهَا إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ وَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْبًا إِنَّكُمْ إِذَاً لَّخَاسِرُونَ[۴۲]، ﴿قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ[۴۳]؛ همچنین براساس دیدگاه مارکس باید طبقه حاکم و سرمایه‌دار نسبت به دین بی‌اعتقاد باشند، در حالی که قرآن کریم از نمونه‌هایی مانند حضرت یوسف(ع)، حضرت سلیمان(ع)، حضرت داود(ع)، طالوت، ذوالقرنین و دیگران یاد می‌کند که به رغم تعلق به طبقه اشراف و حاکمان نه تنها بی‌دین نبودند، بلکه خود از پیامبران الهی و شخصیت‌های برجسته دینی بودند. افزون بر آن، در میان آنها دین‌باوران صادقی نیز بودند که حتی جان و مال خود را در راه عقاید خویش نثار کردند. آسیه همسر فرعون، مؤمن آل فرعون، اصحاب کهف و حضرت خدیجه(س) از این قبیل‌اند[۴۴]﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۴۵]، ﴿أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا هَؤُلاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِه ويُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا [۴۶]، ﴿وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الأَرْضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلاَّ مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلاَّ سَبِيلَ الرَّشَادِ وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الأَحْزَابِ مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ وَيَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءَكُم بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ[۴۷][۴۸].
  3. برخلاف دیدگاه مارکس، ادیان توحیدی همواره از میان طبقات ضعیف و فرودست جامعه ظهور کرده‌اند. حضرت موسی(ع) از میان بنی اسرائیل بود که فرعون آنان را به استضعاف، بردگی و استعمار کشیده بود ﴿وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ [۴۹]، ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ[۵۰] از سوی دیگر، خود آن حضرت به رغم اینکه در میان طبقه حاکم "قصر فرعون" و اشراف زندگی کرده و بزرگ شده بود بر ضد منافع آن طبقه قیام کرد﴿فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ[۵۱] پیامبر اکرم(ص) در فقر و یتیمی بزرگ شده بود﴿ أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى وَوَجَدَكَ عَائِلا فَأَغْنَى [۵۲] و پیروان آن حضرت نیز بیشتر از طبقه فرودست جامعه بودند؛ مانند بلال حبشی، صُهَیب رومی، عمار، یاسر، سمیه و ابوذر. نکته مهم‌تر اینکه برخلاف دیدگاه مارکس مبنی بر افیون بودن دین برای توده‌ها، همه پیامبران و پیروان آنها در برابر قوم حاکم و مسلط مانند نمرود، فرعون، قارون، ابوسفیان و طبقات اشراف قرار گرفته و با آنان درافتادند[۵۳][۵۴].
  4. براساس دیدگاه مارکس، همه آموزه‌های دینی باید در راستای تأمین منافع طبقه حاکمان، اشراف و اغنيا باشند، در حالی که قرآن کریم و دیگر کتاب‌های وحیانی برای آنان هیچ امتیاز ویژه‌ای قائل نشده و معیار اصلی ارزش انسان نزد خداوند را تقوا معرفی کرده‌اند﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۵۵] افزون بر آن، در موارد زیادی بسیاری از احکام بر خلاف منافع آنهاست؛ نکوهش شدید زراندوزانی که از انفاق خودداری می‌کنند، وعده عذاب دردناک الهی به آنان﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۵۶]، تحریم ربا و استثمار انسان‌ها﴿ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ [۵۷]، وجوب پرداخت خمس ﴿وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۵۸] و زکات﴿ وَأَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ[۵۹]، ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنكُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ[۶۰] و جز آنها از این قبیل احکام‌اند[۶۱].
  5. آموزه‌های مربوط به جهاد ﴿لاَّ يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[۶۲]، ﴿قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ[۶۳]، ﴿لَّيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَلاَ يَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا[۶۴]، ﴿مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا [۶۵]، لزوم امر به معروف و نهی از منکر﴿وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۶۶]، ﴿لَيْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاء اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ [۶۷]، نپذیرفتن ولایت طاغوت ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِيدًا [۶۸]؛ ﴿ وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ[۶۹]، تلاش و قیام در برابر ظلم و جور و بسیاری دیگر از این قبیل آموزه‌ها نشان می‌دهند که افيون بودن دین برای توده‌ها دست‌کم درباره اسلام و دیگر ادیان توحیدی تحریف ناشده صادق نیست[۷۰].

جانگرایی[۷۱]

  • ادوارد برنت تایلور[۷۲] گوهر و نخستین صورت دین را جانگرایی یا جاندارانگاری می‌داند؛ به این معنا که در پس همه چیز، قدرتی زنده و شخصی وجود دارد. به عقیده وی انسانِ نخستین در تلاش برای فهم سبب تمایز بدن زنده از مرده، خواب و بیداری و شناخت آن چیزی که در عالم رؤیا به شکل انسان دیده می‌شود، به شناخت نفس و روح پی برد. سپس با تعمیم این موضوع، پدیده‌های دیگر را نیز دارای روح پنداشت و سرانجام به ارواح عالی و خاصی به نام خدایان اعتقاد یافت که به جهان هستی حیات می‌دهند. به عقیده تایلور، پرستش بت‌ها و اشیای مقدس نیز به سبب روحی است که درون آنها وجود دارد و به آنها قدرت و حیات می‌دهد و آموزه‌های مربوط به زندگی اخروی، اعتقاد به رستاخیز و جاودانگی نفس نیز از جاندارانگاری ناشی می‌شود. براساس این دیدگاه، چون همه خدایان در فرهنگ‌های مختلف از روح و نفس انسانی الگوبرداری شده‌اند، شخصیت بشری دارند. این ایده‌ها به مرور گسترش یافت. در آغاز به ارواح شخصی و کوچک هر رودخانه، درخت و حیوان اعتقاد داشتند و پس از آن، اعتقاد به روح جنگل، الاهه دریاها و مانند آن پدید آمد و در نهایت، اعتقاد به خدای یگانه شکل گرفت[۷۳][۷۴].
  • نظریه تایلور دست کم از تبیین چگونگی شکل‌گیری ادیان توحیدی و گرایش به آن ناتوان است. شواهد و مدارک ارائه شده وی فاقد زمان است و نمی‌تواند متأخر بودن یگانه‌پرستی از چندگانه‌پرستی را ثابت کند. ترتیب یاد شده کار خود اوست. آیات قرآن نشان می‌دهند که یگانه‌پرستی از همان عصر نخستین رایج بود و شرک و بت‌پرستی در دوره‌های بعد پدید آمد. دانشمندانی مانند اندرو لانگ[۷۵] نیز این موضوع را گفته و شواهدی برای آن اقامه کرده‌اند؛ همچنین به رغم ادعای وی، دین در عصر حاضر نیز کارایی دارد و اصولاً هر یک از علم و دین قلمرو خاص خود را دارد[۷۶][۷۷].
  • افزون بر موارد یاد شده، ادیان برحق الهی همواره در تاریخ، معارض ادیان شرک‌آلود و آیین بت‌پرستی بوده و به موازات آن حضور داشته‌اند و آنها را هرگز نمی‌توان صورت تحول و تکامل یافته بت‌پرستی دانست﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللَّهَ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّيَ وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَلَكِنِّيَ أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ[۷۸][۷۹].

نظریه جادو، دین و علم

  • سِر جیمز جورج فریزر[۸۰] که برای یافتن زمینه‌های پیدایش دین و علل گرایش به آن جوامع ابتدایی را مطالعه کرده، تاریخ تفکر بشر را به ترتیب دارای سه مرحله جادویی، دینی و علمی می‌داند. بنابر این دیدگاه، انسان‌ها برای یافتن قوانینی عام با هدف تغيير نظم پدیدارهای طبیعی به سود خویش، این مراحل را پیموده‌اند و هنگامی که روش‌های جادویی را در رسیدن به مقاصد خویش مؤثر نیافتند، به تدریج به خدایان قادر مطلق معتقد شدند و با این اعتقاد که کنترل و هدایت فرایندها و جریان‌های طبیعی و زندگی انسانی در دست آنهاست برای جلب خشنودی آنان تضرع و زاری کردند. به مرور که ناکارآمدی دین نیز در این حوزه به اثبات رسید، انسان‌ها به قوانین طبیعی و تجربی روی آوردند[۸۱][۸۲].
  • اشکالات وارد بر نظریه تایلور بر این نظریه نیز وارد است. روش وی در اثبات نظریه خویش بیشتر ذهنی و تخیلی است[۸۳] براساس آیات قرآن کریم، دست کم در دوران پیامبرانی مانند حضرت موسی(ع)﴿وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ[۸۴]، ﴿قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ وَجَاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالُواْ إِنَّ لَنَا لأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ قَالُواْ يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ قَالَ أَلْقُواْ فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاؤُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ فَغُلِبُواْ هُنَالِكَ وَانقَلَبُواْ صَاغِرِينَ وَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ[۸۵]، حضرت سلیمان(ع)﴿وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ[۸۶] و حضرت محمد(ص)﴿لَقَالُواْ إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ[۸۷]، ﴿وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ [۸۸] در کنار ادیان الهی سحر و جادو نیز وجود داشته است و آن دو لزوماً در طول یکدیگر نیستند[۸۹].
  • اساساً یکی از نسبت‌های ناروای کافران به همه پیامبران الهی، جادوگری بود: ﴿كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ[۹۰] و این نشان از وجود سحر در دوران همه انبیا و همپای همه ادیان الهی است. براین اساس و بر فرض پذیرش مراحل ادعایی فریزر، نمی‌توان گفت که در مرحله جادو هیچ گونه گرایشی به خدا و دین وجود نداشته است[۹۱].

نظریه کارکردگرایی دورکیم

  • امیل دورکیم[۹۲] برای شناخت علل گرایش به دین، آیین اقوام بدوی موجود را بررسی کرده است. وی توتم‌پرستی (دین قبایل بومی استرالیا) را ساده‌ترین دین موجود و ابتدایی‌ترین شکل دینداری در دوران کنونی دانسته و معتقد است که گونه‌های دیگر پرستش دینی مانند پرستش ارواح، ستارگان، خورشید، حیوانات و خدایان از همین جا برخاسته‌اند. توتم نیرویی قدرتمند، پنهان، بی‌نام و نشان و غیر متشخص است که در طول زمان به صورت‌های گوناگون از جمله مفهوم خدا تجلی یافته است[۹۳][۹۴].
  • نظریه دورکیم مبتنی بر استقرای ناقص و دارای اشکال روش‌شناختی است. او فقط دین شماری از بومیان استرالیا را مطالعه کرده؛ ولی نتیجه آن را به همه ادیان تعمیم داده است[۹۵] معرفی توتم‌پرستی به عنوان سرچشمه نهایی دیگر ادیان، بی‌مدرک است[۹۶] بدوی بودن یک جامعه نیز لزوماً همیشه به معنای ساده و ابتدایی بودن دین آنان نیست. امروزه جوامعی هستند که به رغم نداشتن جایگاهی مناسب از نظر فن‌آوری و پیشرفت‌های علمی، نظام دینی پیچیده‌ای دارند[۹۷] دورکیم با معرفی دین به عنوان تجلی روح جمعی، قداست دین را زدوده است که با رویکرد الهی به دین سازگار نیست. در دیدگاه وی نقش خداوند و انبیای الهی، در پیدایش ادیان الهی و ابعاد و آموزه‌های فردی ادیان نادیده گرفته شده است[۹۸]، در حالی که افزون بر ابعاد اجتماعی، بخش عظیمی از آموزه‌های ادیان الهی به حوزه ارتباط انسان با خدا، خود و محیط زیست پرداخته‌اند. مهم‌تر اینکه ادیان الهی از آغاز پیدایش جامعه بشری به عنوان اصلی‌ترین و تنها جریان معارض با همه گونه‌های شرک و بت‌پرستی به تقابل با آنها پرداخته‌اند و بر این اساس یگانه‌پرستی نمی‌تواند یکی از اشکال توتم‌پرستی باشد که متناسب با تحول جامعه شکل نوینی به خود گرفته است[۹۹].

نظریه فطرت

  • نظریه فطرت از آنِ دانشمندان مسلمان است. براساس این دیدگاه که تنها به بیان علل گرایش به دین توحیدی و نه خاستگاه آن می‌پردازد، خاستگاه گرایش انسان به دین، آن دسته از ویژگی‌های شناختی و گرایشی است که ریشه در فطرت او دارند. فطرت مجموعه‌ای از توانمندی‌ها و گرایش‌هاست که خداوند برای هدایت تکوینی انسان در سرشت وی نهاده است[۱۰۰] وجود اصل دینداری در میان همه جوامع بشری، غیر اکتسابی بودن گرایش به پرستش و ستایش یک قدرت برتر و تکیه بر آن و نیز زوال‌ناپذیری و دگرگون و جایگزین‌ناپذیری اصلِ این گرایش، ادله فطری بودن آن‌اند. گرایش‌هایی مانند میل به کمال مطلق، حس کنجکاوی، میل به شناخت، جمال‌طلبی، عدالت‌خواهی و ستم‌ستیزی به عنوان امور فطری و ریشه‌های گرایش به دین خوانده شده‌اند. شناخت‌گرایی انسان سبب می‌شود که وی برای آگاهی از همه چیز از جمله ساحت‌های مادی و فرامادی انسان و جهان و نیز چگونگی پیدایش یا آفرینش انسان و سرانجام وی و هدف خلقت تلاش کرده و در نهایت به وجود خدا پی برده و به او معتقد شود. از سوی دیگر، دین‌گرایی را با میل انسان به سوی کمال پیوند زده‌اند[۱۰۱] براین اساس، همه موجودات به سوی كمال خود در حرکت‌اند. انسان نیز به گونه‌ای آفریده شده است که در نهاد خود دارای امکانات و توانمندی‌هایی است که او را به سوی کمال سوق می‌دهند. این گرایش و توانمندی، انسان را به جست‌وجوی کمال مطلق، راه دستیابی به آن و در نتیجه گرایش به دین سوق می‌دهد[۱۰۲][۱۰۳].
  • شماری از مفسران[۱۰۴] و دین‌پژوهان[۱۰۵] معاصر با استناد به آیاتی از قرآن کریم از فطری بودن برخی شناخت‌ها و گرایش‌های جزئی‌تر دینی هم سخن گفته‌اند: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا[۱۰۶] از این آیات برمی‌آید که هنگام آفرینش روح و جان آدمی "نفس"، گونه‌ای از شناخت و آگاهی در ارتباط با آنچه قرآن کریم آن را "تقوا و فجور" می‌نامد، به وی داده شده است[۱۰۷] و انسان بر اساس یک ادراک و دریافت درونی و سرشتی، از خوب و بد بودن مصادیق تقوا و فجور آگاه است، چنان که گرایش به تقوا و گریز و تنفر از فجور نیز در سرشت و نهاد وی نهفته است، هر چند در مقام گزینش و عمل، می‌تواند متأثر از امیال و گرایش‌های متضاد[۱۰۸]، از تقوا روی برتابد و به فجور دامن آلاید[۱۰۹] برخی مفسران، آیه ﴿وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ[۱۱۰] را نیز بیانگر همین معنا دانسته‌اند[۱۱۱] بر اساس این شناخت، اگر کسی با گزینش آزادانه، تقوا پیشه کند و به وسیله آن، به تزکیه نفس و پرورش استعدادهای روحی خود بپردازد، با رسیدن به کمال انسانی رستگار می‌شود و کسی که به سبب آلوده شدن به فجور، استعدادها و توانمندی‌های روحی خود را تباه سازد و از رسیدن به کمال بازماند، نادم و ناامید می‌گردد[۱۱۲][۱۱۳].
  • علامه طباطبایی در بیانی نسبتاً متفاوت و با استناد به قرآن کریم، آموزه‌های دین الهی را کاملاً مطابق با فطرت انسان می‌داند: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ[۱۱۴] بر اساس این بیان، سنت تشریع بر پایه سنت تكوین استوار است. همه پدیده‌های هستی، هدفمند بوده و براساس قوانین تکوینی به سوی آن هدف در حرکت‌اند. انسان افزون بر این سیر تکوینی دارای حرکت تکاملی دیگری به سوی کمال است که کاملاً ارادی است و مسیر و چگونگی آن با قوانین تشریعی "دین" تعیین می‌شود. فطری بودن دین به معنای مطابق و هماهنگ بودن آموزه‌های آن با نظام آفرینش و قوانین تکوینی است، زیرا اصول اعتقادی و سنن و قوانین عملی دین که موجب سعادت و کمال راستین انسان می‌شود، براساس نیازها و اقتضائات خلقت و تکوینی اوست؛ برای نمونه، انسان به سبب اجتماعی بودن، از حیات جمعی ناگزیر است و در زندگی اجتماعی ناگزیر تضاد منافع و در نتیجه نیاز به نظم و قوانین اجتماعی وجود دارد. این قوانین زمانی می‌توانند انسان را به کمال مطلوب برسانند که با نیازهای واقعی او هماهنگ باشند. در این صورت است که هم مورد تأیید عقل قرار می‌گیرند و هم گرایش‌های فطری انسان را به شکل صحیح ارضا می‌کنند[۱۱۵][۱۱۶].

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع دین



پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. نک: جامعه شناسی دین، ص۳۷؛ مجموعه آثار، مطهری، ج۳، ص۵۴۸-۵۴۹، «فطرت»؛ درآمدی بر منشأ دین، ص۱۶-۱۳، ۲۰-۲۲.
  2. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  3. نک: تاریخ طبیعی دین، ص۳۰-۳۲؛ منشأ دین، ص۴۹-۵۰.
  4. حاشا؛ انسان سرکشی می‌ورزد،چون خود را بی‌نیاز بیند.به یقین بازگشت به سوی پروردگار توست؛ سوره علق، آیه: ۶- ۸.
  5. خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد در حالی که برخی از فرزندزادگان برخی دیگرند و خداوند شنوایی داناست؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۳ - ۳۴.
  6. و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است؛ سوره نحل، آیه: ۳۶.
  7. آنان کسانی از پیامبرانند از فرزندان آدم که خداوند به آنان نعمت بخشیده است و از (فرزندان) آن کسانند که با نوح (در کشتی) برداشتیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل‌اند و از آنانند که رهیاب کردیم و برگزیدیم؛ چون بر آنان آیات (خداوند) بخشنده خوانده می‌شد سجده‌کنان و گریان به خاک می‌افتادند.و از پس آنان جانشینانی جایگزین شدند که نماز را تباه کردند و شهوت‌ها را پی گرفتند و زودا که با (کیفر) گمراهی روبه‌رو گردند. جز آنان که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که آنان به بهشت درمی‌آیند و هیچ ستم نمی‌بینند؛ سوره مریم، آیه: ۵۸ - ۶۰.
  8. و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند که سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنها از ایشان در زمین توانمندتر و پراثرتر بودند و خداوند برای گناهانشان آنان را فرو گرفت و ایشان را در برابر خداوند نگهدارنده‌ای نبود؛ سوره غافر، آیه: ۲۱.
  9. خداوند به مردان و زنان منافق و کافران، آتش دوزخ را وعده کرده است که در آن جاودانند، همان آنان را بس! و خداوند آنان را لعنت کرده است و عذابی پایدار خواهند داشت حال و روز شما منافقان) همانند پیشینیانتان (است) که نیرومندتر و داراتر و پرفرزندتر از شما بودند؛ آنان بهره خویش بردند شما نیز بهره خویش گرفتید همچون کسانی که پیش از شما به بهره خویش رسیدند و (در یاوه گویی) فرو رفتیدچنانکه آنان فرو رفتند؛ آنانند که کردارهاشان در این جهان و در جهان واپسین تباه است و آنانند که زیانکارند.آیا خبر پیشینیان آنان: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و سرزمین‌های زیرورو شده (ی قوم لوط) به آنها نرسیده است که پیامبرانشان برای آنها برهان‌ها آوردند؛ خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند؛ سوره توبه، آیه: ۶۸- ۷۰.
  10. و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از آنان می‌زیستند چگونه بوده است؟ آنان توانمندتر از ایشان بودند و زمین را کافتند و آن را بیش از آنچه اینان می‌کردند آباد کردند؛ و پیامبرانشان برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آوردند پس خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند؛ سوره روم، آیه:۹.
  11. و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از ایشان و توانمندتر از آنان بودند چگونه بوده است؟ و خداوند چنان نیست که چیزی در آسمان‌ها و زمین او را به ستوه آورد، بی‌گمان او دانایی تواناست؛ سوره فاطر، آیه: ۴۴.
  12. و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید؛ سوره بقره، آیه: ۸۳.
  13. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  14. evolutionary theory.
  15. Auguste conte.
  16. Fetishism.
  17. Polytheism.
  18. Monotheism.
  19. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  20. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  21. جامعه شناسی دین، ص۳۸-۴۰؛ درآمدی بر منشأ دین، ص۲۵، ۲۷، ۳۳؛ منشأ دین، ص۶۴-۶۶.
  22. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  23. گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند و آنان که کافر شدند و نشانه‌های ما را دروغ شمردند دمساز آتش‌اند؛ آنان در آن جاودانند؛ سوره بقره، آیه: ۳۸ - ۳۹.
  24. خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۳.
  25. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  26. از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد و به پراکندگی نیفتادند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند (آن هم) از سر افزونجویی میان خود و اگر سخنی از سوی پروردگارت تا زمانی معیّن پیشی نگرفته بود بی‌گمان میان آنان داوری می‌شد و آنان که پس از ایشان به کتاب (آسمانی) رسیدند از آن در تردیدی گمان‌انگیزند؛ سوره شوری، آیه:۱۳ - ۱۴.
  27. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  28. نک: مجموعه آثار، مطهری، ج۳، ص۵۸۱-۵۸۲، «فطرت»؛ درآمدی بر منشأ دین، ص۳۴-۳۹.
  29. و همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان که با رنگ‌های گونه گونند؛ از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند، بی‌گمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است؛ سوره فاطر، آیه: ۲۸.
  30. اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند؛ سوره توبه، آیه: ۳۳.
  31. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  32. نک: مجموعه آثار، مطهری، ج۳، ص۵۷۷، «فطرت»؛ جامعه شناسی دین، ص۱۳۹-۱۴۲؛ منشأ دین، ص۷۵۔۷۹.
  33. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  34. خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۳.
  35. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  36. و پادشاه (مصر) گفت: من (در خواب) هفت گاو فربه می‌بینم «3» که هفت گاو لاغر آنها را می‌خورند و هفت خوشه سبز و (هفت خوشه) دیگر خشک؛ ای بزرگان! اگر خوابگزارید به من درباره خوابم نظر بدهید؛ سوره یوسف، آیه:۴۳.
  37. آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامه‌ای ارزشمند افکنده‌اند.آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: به نام خداوند بخشنده بخشاینده؛ سوره نمل، آیه: ۲۹- ۳۰.
  38. سلیمان گفت: ای سرکردگان! کدام یک از شما پیش از آنکه (آنان) گردن نهاده نزد من آیند اورنگ آن زن را پیش من می‌آورد؟؛ سوره نمل، آیه:۳۸.
  39. و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) می‌خواهند؛ سوره ص، آیه: ۶.
  40. سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم.آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم.پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند؛ سوره اعراف، آیه: ۷۵- ۷۸.
  41. سرکردگان قوم او گفتند: بی‌گمان ما تو را در گمراهی آشکاری می‌بینیم.گفت: ای قوم من! در من هیچ گمراهی نیست بلکه من فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیانم.پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و برای شما خیرخواهی می‌کنم و از (سوی) خداوند چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید.آیا شگفت می‌دارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا هشدارتان دهد؟ و تا پرهیزگاری ورزید و باشد که بر شما رحمت آورند.پس او را دروغگو شمردند؛ ما هم او و کسانی را که در کشتی با وی بودند رهایی بخشیدیم و کسانی را که آیات ما را دروغ شمردند غرق کردیم؛ بی‌گمان، آنان گروهی کوردل بودند.و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را (فرستادیم) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم؛ سوره اعراف، آیه: ۶۰ - ۶۶.
  42. سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید؛ (شعیب) گفت: اگر چه خوش نداشته باشیم؟اگر به آیین شما- پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی.و سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: اگر از شعیب پیروی کنید در آن صورت بی‌گمان زیانکار خواهید بود؛ سوره اعراف، آیه: ۸۸- ۹۰.
  43. سرکردگان قوم فرعون گفتند: این (مرد) جادوگری داناست! (که) می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند پس چه دستور می‌دهید؟ (و به فرعون) گفتند: او و برادرش را باز دار و گردآورندگانی را به شهرها (دنبال جادوگران) بفرست؛ تا هر جادوگر دانایی را نزد تو آورند؛ سوره اعراف، آیه: ۱۰۹- ۱۱۲.
  44. التبیان، ج۱۰، ص۵۵؛ نمونه، ج۲۴، ص۳۰۳.
  45. و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان؛ سوره تحریم، آیه: ۱۱.
  46. آیا پنداشته‌ای که اصحاب کهف و رقیم از نشانه‌های ما (چیزی) شگرف بوده‌اند؟ (یاد کن) آنگاه را که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: پروردگارا! به ما از سوی خویش بخشایشی رسان و از کار ما برای ما رهیافتی فراهم ساز.پس آنان را در آن غار چندین سال به خواب بردیم.سپس آنان را (از خواب) برانگیختیم تا روشن گردانیم کدام یک از دو گروه در ازای درنگی را که (در غار) داشتند بهتر شمارش می‌کند.ما داستان آنان را برای تو راستین باز می‌گوییم: آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان (پنهانی) ایمان آوردند و ما بر رهنمود آنان افزودیم.و دل‌هایشان را استوار داشتیم، هنگامی که برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان‌ها و زمین است؛ جز او خدایی را (به پرستش) نمی‌خوانیم که در آن صورت بی‌گمان سخنی نادرست گفته‌ایم. اینان- قوم ما- خدایانی جز او را (به پرستش) گرفته‌اند؛ چرا برهانی روشن برای آنها نمی‌آورند؟ و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد، کیست؟ و اکنون که از آنان و از آنچه جز خداوند می‌پرستند کناره جستید، در غار پناه گیرید تا پروردگارتان بخشایش خویش را بر شما بگسترد و از کارتان برای شما نوایی فراهم سازد؛ سوره کهف، آیه: ۹- ۱۶.
  47. و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان می‌داشت گفت: آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید: پروردگار من، خداوند است و برهان‌ها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد؛ بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند.ای قوم من! امروز فرمانروایی از آن شماست در حالی که در این سرزمین چیرگی دارید پس اگر عذاب خداوند بر سرمان بیاید چه کسی ما را یاری خواهد داد؟ فرعون گفت: جز چیزی را که خود (صلاح) می‌بینم به شما نشان نمی‌دهم و شما را جز به راه رستگاری رهنمون نمی‌شوم!و آنکه ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! من بر شما از (حال و روزی) مانند روز (نابودی) دسته‌ها (ی کفر) بیم دارم.مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد.و ای قوم من! من بر شما از روز فراخوانی یکدیگر بیم دارم.روزی که پشت‌کنان روی می‌گردانید؛ در برابر خداوند، شما را پناهی نیست و هر که را خداوند گمراه گذارد رهنمونی ندارد و بی‌گمان پیش‌تر یوسف برای شما برهان‌ها (ی روشن) آورد اما شما از آنچه برایتان آورده بود همچنان در شک بودید تا چون درگذشت گفتید که پس از وی هرگز خداوند پیامبری نخواهد فرستاد؛ بدین‌گونه خداوند کسی را که گزافکاری بدگمان است در گمراهی می‌نهد؛ سوره غافر، آیه: ۲۸- ۳۴.
  48. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  49. و (یاد کنید) آنگاه را که شما را از فرعونیان رهانیدیم که به شما عذابی سخت می‌چشاندند، پسرانتان را سر می‌بریدند و زنانتان را زنده می‌گذاردند و در آن از سوی پروردگارتان برای شما آزمونی سترگ بود؛ سوره بقره، آیه: ۴۹.
  50. بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود؛ سوره قصص، آیه: ۴.
  51. آنگاه فرعونیان او را (از آب) گرفتند تا به فرجام، دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد؛ بی‌گمان فرعون و هامان و سپاه آن دو لغزشکار بودند.و همسر فرعون گفت: روشنی چشمی برای من و توست، او را نکشید باشد که به ما سود رساند یا آنکه او را به فرزندی بگیریم و آنان درنمی‌یافتند (که چه می‌کنند؛ سوره قصص، آیه: ۸- ۹.
  52. آیا یتیمت نیافت و در پناه گرفت؟و تو را گم‌گشته یافت و راه نمود.و تو را نیازمند یافت و بی‌نیاز کرد؛ سوره ضحی، آیه: ۶-۸.
  53. نک: مجموعه آثار، مطهری، ج۳، ص۳۸۹-۳۹۲، «خورشید دین هرگز غروب نمی‌کند».
  54. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  55. ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است؛ سوره حجرات، آیه: ۱۳.
  56. ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره توبه، آیه:۳۴.
  57. آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند.خداوند ربا را کاستی می‌دهد و صدقات را افزایش می‌بخشد و خداوند هیچ ناسپاس بزهکاری را دوست نمی‌دارد؛ سوره بقره، آیه:۲۷۵- ۲۷۶.
  58. و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره انفال، آیه:۴۱.
  59. و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید؛ سوره بقره، آیه: ۴۳.
  60. و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید؛ سوره بقره، آیه: ۸۳.
  61. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  62. مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری بخشیده است؛ سوره نساء، آیه: ۹۵.
  63. با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند؛ سوره توبه، آیه: ۲۹.
  64. کیفر و پاداش) به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب (وابسته) نیست، هر کس کار بدی کند کیفر آن را می‌بیند و در برابر خداوند برای خویش یار و یاوری نخواهد یافت؛ سوره نساء، آیه: ۱۲۳.
  65. محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود می‌بینی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهره‌هایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشته‌ای است که جوانه‌اش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقه‌هایش راست ایستد، به گونه‌ای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است؛ سوره فتح، آیه:۲۹.
  66. و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۴.
  67. آنان برابر نیستند؛ از اهل کتاب گروهی برخاستگانند که در طول شب آیات خداوند را تلاوت می‌کنند در حالی که سر به سجده دارند.به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و به کارهای خیر می‌شتابند و آنان از شایستگانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۱۳- ۱۱۴.
  68. آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند؛ سوره نساء، آیه: ۶۰.
  69. و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است؛ سوره نحل، آیه: ۳۶.
  70. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  71. Animism.
  72. Edward Burnett Tylor.
  73. نک: جامعه شناسی دین، ص۴۳-۴۴؛ منشأ دین، ص۹۴-۱۰۱.
  74. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  75. Andrew Lang.
  76. نک: جامعه شناسی دین، ص۴۹-۴۷؛ منشأ دین، ص۱۰۲-۱۰۳.
  77. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  78. و به یقین نوح را نزد قومش فرستادیم (و به ایشان گفت:) من برای شما بیم دهنده‌ای آشکارم که: جز خداوند را نپرستید! به راستی من بر شما از عذاب روزی دردناک می‌هراسم.پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم.گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر من برهانی از پروردگارم داشته باشم و به من بخشایشی از سوی خویش داده باشد که از چشم شما پنهان گردانده باشند آیا می‌توانیم شما را به (قبول) آن وا داریم در حالی که شما آن را ناپسند می‌دارید؟ و ای قوم من! برای آن (پیامبری خود) از شما مالی نمی‌خواهم، پاداش من جز بر (عهده) خداوند نیست و من کسانی را که ایمان آورده‌اند (از خود) نمی‌رانم، بی‌گمان آنان به لقای پروردگار خویش خواهند رسید اما من شما را قومی می‌بینم که نادانی می‌ورزید.و ای قوم من! اگر آنان را از خود برانم چه کسی مرا در برابر خداوند یاری می‌رساند پس آیا پند نمی‌پذیرید؟؛ سوره هود، آیه: ۲۵- ۳۰ .
  79. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  80. Sir James George Frazer.
  81. جامعه شناسی دین، ص۴۶؛ منشأ دین، ص۱۰۴-۱۰۷.
  82. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  83. منشأ دین، ص۱۰۸.
  84. و ما را به بخشایش خویش از (شرّ) کافران رهایی بخش!؛ سوره یونس، آیه:۸۶.
  85. و به فرعون) گفتند: او و برادرش را باز دار و گردآورندگانی را به شهرها (دنبال جادوگران) بفرست؛تا هر جادوگر دانایی را نزد تو آورند.و جادوگران نزد فرعون آمدند، گفتند: اگر ما خود چیره گردیم به راستی پاداشی خواهیم داشت؟ (فرعون) گفت: آری و شما از نزدیکان (من) خواهید بود.گفتند: ای موسی! تو می‌افکنی یا ما بیفکنیم؟گفت: شما بیفکنید! و چون (ریسمان‌های خود را) افکندند مردم را چشم‌بندی کردند و به هراس افکندند و جادویی سترگ (در میان) آوردند.و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید.حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام می‌دادند تباه شد.پس، در آنجا شکست خوردند و خوارگردیدند.و جادوگران به سجده در افتادند؛ سوره اعراف، آیه: ۱۱۱- ۱۲۰.
  86. و (یهودیان) از آنچه شیطان‌ها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) می‌خواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطان‌ها کافر شدند که به مردم جادو می‌آموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچ‌کس آموزشی نمی‌دادند مگر که می‌گفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با به‌کارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را می‌آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می‌افکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمی‌رساندند- چیزی را می‌آموختند که به آنان زیان می‌رسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب می‌دانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهره‌ای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر می‌دانستند؛ سوره بقره، آیه: ۱۰۲.
  87. باز می‌گفتند ما را تنها چشم‌بندی کرده‌اند بلکه ما گروهی جادو شده‌ایم؛ سوره حجر، آیه: ۱۵.
  88. بی‌گمان خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او صف زده کارزار می‌کنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند؛ سوره ص، آیه:۴.
  89. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  90. بدین‌گونه برای کسانی که پیش از آنان بودند، هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه گفتند: او جادوگر یا دیوانه است؛ سوره ذاریات، آیه: ۵۲.
  91. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  92. Emil Durkheim.
  93. جامعه شناسی دین، ص۱۷۳-۱۷۴؛ منشأ دین، ص۱۰۹-۱۱۰، ۱۱۴-۱۱۷.
  94. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  95. جامعه شناسی دین، ص۱۸۰؛ منشأ دین، ص۱۲۰.
  96. جامعه شناسی دین، ص۱۸۱.
  97. منشأ دین، ص۱۲۱.
  98. منشأ دین، ص۱۲۴.
  99. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  100. مبانی انسان شناسی در قرآن، ص۱۶۶.
  101. منشأ دین، ص۱۶۷-۱۶۹.
  102. المیزان، ج۱۶، ص۱۸۱-۱۸۲.
  103. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  104. نک: فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۸-۳۹۱۷؛ المیزان، ج۱۰، ص۲۶۲-۲۶۱؛ نیز نک: ج۱۶، ص۱۷۸-۱۷۹.
  105. فی ظلال التوحید، ص۲۳۱-۲۳۲؛ فطرت و دین، ص۴۸، ۵۷، ۷۹.
  106. و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت،پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت سوره شمس، آیه: ۷-۱۰.
  107. نک: المیزان، ج۲۰، ص۲۹۸-۲۹۷؛ فطرت و دین، ص۲۰۹-۲۱۰.
  108. فطرت و دین، ص۸۵-۸۶، ۹۴.
  109. المیزان، ج۲۰، ص۲۹۸؛ مجموعه آثار، مطهری، ج۲۱، ص۲۵۸-۲۶۱، «اسلام و نیازهای زمان»؛ پرتوی از قرآن، ج۳، ص۱۱۱، ۱۱۳.
  110. و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟؛ سوره بلد، آیه:۱۰.
  111. فتح القدیر، ج۵، ص۵۴۰؛ المیزان، ج۲۰، ص۲۹۲.
  112. فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۸-۳۹۱۷؛ نمونه، ج۲۷، ص۴۸-۴۵.
  113. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  114. بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره روم، آیه: ۳۰.
  115. الميزان، ج۱۶، ص۱۸۹-۱۹۳.
  116. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.