نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۵۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۵۷ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
چرا امام خمینی را نایب امام مهدی نامیدهاند؟ عشق و دلدادگی امام خمینی برخاسته از چه بود؟ مهمترین ویژگیهای ایشان را بنویسید؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«آیات و روایاتی وارد شده است که مخصوص به معصومین (ع) است، و فقها و علمای بزرگ اسلام هم در آنها شرکت ندارند، تا چه رسد به مثل اینجانب. هرچند فقهای جامع الشرایط از طرف معصومین نیابت در تمام امور شرعی و سیاسی و اجتماعی دارند و تولی امور در غیبت کبرا موکول به آنان است، لکن این امر غیر ولایت کبرا است که مخصوص به معصوم است.(...)
از رهنمود یاد شده، اینطور درمییابیم که:
امامانمعصوم (ع) در غیبت خویش، عالمان دینشناس را نایب خود شناساندهاند.
نیابت معصوم (ع) در دوران غیبت کبرا، به عهده فقیه جامع الشرایط است؛ فقیهی که نشانههای موردنظر حضرت حجت (ع) را در اخلاق و گفتار و کردارش پدیدار ساخته باشد. به سخن دیگر، نیابت به فقیه پارسا و پاسدار اسلام و قرآن کریم تعلق میگیرد، نه به عالمان خودپرست و دنیا طلب و مسئولیتگریز.
نیابت در عصر غیبت کبرا، عبارت است از تولی اموری که پیامبر و امامان شیعه در دوران خویش داشتهاند. بدینسان در عمل و اجرای احکام و حدود الهی- که در قرآن و سنت پیدا است- تفاوتی میان نایب و معصوم نخواهد بود، هرچند که منزلت متفاوتی دارند.
فلسفه تعیین فقیهان جامع الشرایط به عنوان نایبان معصوم (ع) در عصر غیبت چیست؟
در اینباره میتوان پاسخهای چندی را به دست داد.
برخی میگویند که نمیتوان مردم را در غیاب امام معصوم رها ساخت و کاری به عقاید و اخلاق و اعمال آنان نداشت. علم و فقاهت در دین، برای این است که جاهلان با رجوع به عالمان و تقلید از آنان، با وظایف ایمانی خویش در روابط و معاملات آشنا شوند و بدان عمل کنند. بنابراین پذیرفتن ولایت شرعی فقیهان در امتداد ولایت الهی معصومان (ع) است. آنان دین را از خطر نابودی میرهانند و مؤمنان را از گمراهی باز میدارند.
برخی دیگر میگویند که فقیهان در عصر غیبت منصوب گشتهاند تا حافظ دین و مصالح مسلمانان باشند. آنان درعینحال که وظیفه مرجعیت در مسائل شرعی را دارند، ناظر حکومت و نظام سیاسی حاکم هستند و تکلیف پیشگیری از تصویب و اجرای قوانین مغایر با قرآن و سنت پیامبر را بر دوش میکشند. افزون بر این همه، اگر بستر جامعه طاغوتزده برای قیام مهیا باشد، آنها باید رهبری نهضت طاغوتستیزانه را برعهده بگیرند و نظام سیاسی مطلوب و متناسب با اهداف دینی- سیاسی اسلام را پدید آورند. بدینگونه، نیابت حضرت مهدی (ع) برای فقیهان جامع الشرایط، یک نیابت همهجانبه و ناظر به ضرورتهای حیاتی جامعه است، نه نیابتی محدود به رساله علمیه و اخذ وجوهات شرعیه و سرپرستی ایتام آل محمد (ص).
از آنچه گذشت، به دست میآید که نیابت فقیه یا ولایت فقیه، دو منظر متفاوت پیدا میکند؛ منظری فردگرایانه و منظری جامعهگرایانه. در یک منظر فقاهتی، ولایت فقیه از مرجعیت مذهبی و حوزوی فراتر نمیرود، اما در منظر فقاهتی دیگر، ولایت فقیه عبارت است از حاکمیت و نیابت در تمام امور شرعی و سیاسی و اجتماعی جامعه.
آنچه گفته شد، ما را به این حقیقت نزدیک میسازد که ولایت فقیه یا نیابت حجت (ع) در عرصه قدرت و مدیریت کلان جامعه، ناگزیر از همخوانی با آرمانهای بعثتها و ولایتهای ابراهیمی است که در آخر زمان در دولت کریمه مهدی موعود تجلی تمام و کامل خواهد داشت. به راستی کدام آرمان ابراهیمی و نبوی در صدر برنامه حکومت امام زمان (ع) گنجانده شده است؟ بعید است که کسی با فرهنگ انتظار و مهدویت آشنا باشد و در عین حال، عدالت اجتماعی و عینیت بخشیدن به آن در تمام عرصههای زندگی بشر را آرمان بنیادی مهدی نشمارد. با این نگاه، نیابت عامه آن حضرت چگونه میتواند بسترساز عدالت اجتماعی در جامعه منتظران باشد؟ و این منصب تاکنون چه موفقیتهایی به ارمغان آورده و چه بشارتهایی در حتمی بودن پیروزی حضرت مهدی (ع) به همراه داشته است؟
مواضع امام خمینی در اینباره شفاف است. گفتارهای ایشان در فصلهای پیشین و آتی، کمترین تردیدی برجای نمیگذارد که:
عدالت اجتماعی- جهانی مهدی موعود، فلسفه اصلی ظهور او است.
تربیت انسانی و به تعبیر امام خمینی تربیت عالیه بشر، هدف دیگر حاکمیت دادگسترانه امام زمان (ع) است.
وحدت مسلمانان و مستضعفان جهان، حقیقتی دیگر است که در دولت کریمه ولی عصر (ع) تجلی خواهد داشت.
انقلاب اسلامی ایران در بستر طاغوت ستیزانهاش راه ملتهای در بند را گشوده و استکبار جهانی را به چالش تعیینکنندهای کشانده است.
نظام جمهوری اسلامی- که متکی به اسلام و آرای ملت ایران است- نمودار درهم شکسته شدن قدرت طاغوت سیاسی زمان است.
قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران- که تأیید نیابت عامه یا ولایت فقیه را به همراه دارد- یادآور ضرورتهایی در سیاستگذاریهای کلان جامعه است که براثر تحقق عینی آن میتوان شاهد شکستن قدرت طاغوتهای اقتصادی بود.
بدینسان نیابت عامه مهدی (ع)، در روند اهداف متعالی و انساندوستانه آن حضرت، به ویژه اجرای عدالت اجتماعی خواهد بود»[۱].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«اوضاع پراختناق و امتناع مردم سبب شد که امام زمان (ع) از نظرها پنهان گردد، اما طبیعی است که حضرت در زمان غیبت صغرا که حدود هفتاد سال به طول انجامید، مردم را به حال خود رها نکرد. امام مهدی (ع)، اشخاص معین و مشخصی را نایب خود قرار داد و به اسم و رسم، آنها را معرفی نمود. حضرت در طول غیبت صغرا به وسیله چهار سفیر مخصوص خود با مسلمانان در ارتباط بود و پس از غیبت صغرا، دوران نواب خاص به پایان رسید و نیابت عام آغاز شد. بدین صورت که چند روز پیش از مرگ علی بن محمد سمری که آخرین نایب خاص حضرت بود، از ناحیه مقدسه آن حضرت توقیعی نامهای برای وی صادر شد که در آن ابلاغ شده بود که تا شش روز دیگر از دنیا خواهد رفت و پس از آن باب نیابت خاصه بسته و غیبت کبرا شروع میشود.
اسحاق بن یعقوب، از حضرت مهدی (ع) درباره تکلیف شیعیان در غیبت کبرا و پایان دوره نیابت خاصه سؤال کرد. حضرت پاسخ دادند: در پیشآمدهایی که برای شما رخ میدهد، باید به راویان اخبار ما علما رجوع کنید؛ ایشان حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنان هستم[۲]امام حسن عسکری (ع) در ضمن یک روایت میفرمایند: هریک از فقها که بر نفس خود مسلط باشد و امر خدا را اطاعت نماید و... بر همگان لازم است که از او تقلید کنند[۳]
مسلمانان باید پس از پایان دوران غیبت صغرا و شروع غیبت کبرا از نواب عام حضرت که مراجع عظام به شمار میآیند، مسائل و احکام دینی خود را تقلید و در مسائل جدید و مستحدثه از آنان تبعیت کنند؛ زیرا امام زمان (ع) آنان را نماینده و جانشین خود در بین مردم قرار داده است.
بنابراین، اطاعت از آنان، اطاعت از امام زمان (ع) است، زیرا حکم آنان، حکم امام زمان (ع) است؛ مراجع ولایت و سرپرستی بر مردم را از طرف امام زمان (ع) عهدهدار هستند.
امام خمینی از مصادیق آشکار نایبان عامامام عصر (ع) بود، زیرا آن بزرگمرد، تمام ویژگیهای ذکرشده در کلام امام حسن عسکری (ع) برای نایبان امام (ع) را در حد کمال دارا بود. او نفس خویشتن را مواظبت میکرد؛ هواوهوس خود را کاملاً مهار کرده بود و هیچگاه آن را بر رضای خدا ترجیح نمیداد بلکه اصلاً هواوهوسی نداشت. او خود را در خدا و مولایش امام زمان (ع) فانی کرده بود و خواستهای جز خواسته و رضای آنان نداشت. کاملاً مطیع امر خدا و امام زمان (ع) بود و این شور و دلدادگی، او را از خود بیخود مینمود؛ بهطوری که به جز رضای خدا و رضای او چیزی نمیدید و جز رضایت و خواست امام زمان (ع) که همان خواست و رضایت خداوند تعالی است خواستهای نداشت. ازاینرو، از همه چیز خود در راه خدا و امام زمان (ع) گذشت و در عوض، خدای تعالی نیز به او عزت و کرامت بخشید. او ابرمردی شجاع، قهرمان، دانشمند، فقیه، مجاهد، عارف، زاهد، بلندهمت و بلندنظر، حاکم بر هوای نفسانی خویش، فانی در خدا، مطیع کامل امام زمان (ع) و... بود. ازاینرو، او به حق نایب امام زمان (ع) به شمار میرفت؛ نماینده و جانشین تامالاختیار آن حضرت در زمان غیبت کبرا. آن بزرگوار، اسلام و شیعه و مکتب امام زمان (ع) را در جهان زنده کرد و ان شاء اللّه حکومتش، زمینهساز حکومت امام زمان (ع) خواهد بود! همانگونه که آن بزرگوار خود فرمودند: ان شاء اللّه این حکومت را به دست صاحب اصلی آن امام زمان (ع) بسپاریم.[۴]»[۵].