نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۰۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۰۵ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل توحید صفاتی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
توحید صفاتی در فرهنگ شیعه
توحید صفاتی به معنای یگانگی ذات و صفات خداوند است. صفات خداوند، حقایقی غیر از ذات نیستند تا ذات خدا بدانها اتصاف یابد؛ بلکه صفات خدا، عین یکدیگرند و عین ذات او. این آموزه را "عینیت صفات با ذات" مینامند. اختلاف ذات با صفات و نیز اختلاف صفات با یکدیگر، از محدودیت ذات سرچشمه میگیرد؛ اما نامحدود بودن خداوند، اختلاف در ذات و صفات را بر نمیتابد. توحید صفاتی همانند توحید ذاتی، از اصول معارف اسلامی و عالیترین اندیشههای بشری است که نمودی ویژه در تشیع دارد[۱]. در برابر شیعه و بیشترینه معتزله- که به عینیت صفات با ذات معتقدند- اشاعره صفات را زائد بر ذات میدانند[۲].
در نظرگاه اشعری، صفات عبارت از معانی ازلی هستند که نه عین ذاتاند و نه غیر ذات، و از گذر آنها، ذات خدا به علم و قدرت و دیگر صفات متصف میگردد[۳]. نظریه اشاعره افزون بر آنکه موجب محدودیت ذات خداوند میشود، ذات را- در اوصاف کمالی- به غیر خویش محتاج میانگارد، و احتیاج با غنای ذاتی خداوند سازگار نیست[۴].
برخی از معتزلیان به "نیابت" ذات از صفات معتقدند؛ بدین معنا که آنچه از صفات ظهور مییابد، از ذات نیز ظاهر میشود نه آنکه ذات به واقع دارای این صفات باشد. اینان را "نفاة"- کسانی که صفات خدارا نفی میکنند- میگویند[۵][۶].
توحید صفاتی در فرهنگ اصطلاحات کلام
"توحید صفاتی" از جمله مباحث خداشناسی است که فرقههای اسلامی درباره آن اختلافنظر دارند. بحث برانگیزترین آنها نظریه "اشاعره" است که به زیادت صفات بر ذات قائل بودند[۷].
در صفات ذاتی، بحث بر این است که "چگونه میتوان برای خداوند صفاتی را اثبات کنیم، بدون آنکه مستلزم تکثری باشد و با ذات احدیت او منافات نداشته باشد"[۸].
توحید صفاتی یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر و به معنای نفی هرگونه کثرت و ترکیب از خود ذات. به بیان دیگر، ذات خداوند در عین اینکه به اوصاف جمال و جلال متصف است، دارای جنبههای مختلف عینی نیست.
برای وجود لایتناهی، همچنان که دومی قابل تصور نیست، کثرت و ترکیب و اختلاف ذات و صفات نیز متصور نیست.
در اولین خطبهنهجالبلاغه، چنین آمده است: "سپاسذات خدا را؛ آنکه ستایشکنندگان نتوانند به ستایش او برسند... آنکه صفت او را حد و نهایتی و تغیر و تبدلی نیست"[۹] بعد از چند جمله میفرماید: «كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ...».
در این جملهها، هم برای خداوند اثبات صفت شده است «الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ»؛ و هم از او نفی صفت شده است: «لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا...» از خود این جملهها معلوم است که صفتی که خداوند به آن صفت موصوف است، صفت نامحدود به نامحدودیت ذات است؛ که عین ذات است، و صفتی که خداوند از آن مبرا و منزه است، صفت محدود است که غیر ذات و غیر از صفت دیگر است.
پس توحید صفاتی یعنی ذات او مغایر با صفات و نیز صفتی مغایر با صفت دیگر نیست. در عین بساطت و وحدت، همه کمالات را به نحو بساطت و وحدت دارد. همه کمالات ذات، عین ذات است و لازمه کمال ذاتی حق عینیت صفات با ذات است. مغایرت صفات ذات با ذات، مستلزم محدودیت ذات است. تنها در امور متناهی و محدود، فرضِ صفتِ مغایر با ذات ممکن است[۱۰].
اشاعره بر این باورند که صفات واجبالوجود غیر از واجبالوجود و جدای از ذات اوست. هرگونه صفاتی که برای واجب تعالی اثبات میشود، آنها به نحو کثرت آن صفات را اثبات میکنند. آنها قائل به مغایرت صفات با ذات هستند و معتقدند که احدیت ذات درست است؛ ولی ذات و صفات با یکدیگر احدیت ندارند، بلکه رابطه ذات و صفت الهی مانند رابطه ذات و صفت در ممکنات است[۱۱][۱۲].
معتزله صفات را نفی کردند؛ اما برای پرهیز از نفی مطلق صفات، نگفتند که ذات واجبالوجود عالم، قادروحی نیست، بلکه گفتند علم به این معنا و این شکل که الان در موجوداتی که آگاه هستند، به کار میرود، از مختصات ممکنات است. ذات واجبالوجود در مرتبه ذات خود فاقد این صفات است، ولی آثار این صفات بر ذاتش مترتب میشود[۱۳]. آنها معتقدند علم و قدرت و حیات از صفات ممکنات است، ولی ذات خداوند ذاتی است که مانند یک "عالم" و "قادر" عمل میکند. این باور معتزله به نفی واقعی صفاتخداوند برمی گردد[۱۴][۱۵].
حکما میخواهند با حفظ احدیت ذات، نفی هرگونه کثرتی در مرتبه ذات واجبالوجود، حقیقت صفات واجبالوجود را اثبات کنند، و نیز ثابت کنند که آن صفات، واقعاً و بدون هیچ شائبه مجاز، در ذات واجبالوجود وجود دارد. و این صفات در ممکنالوجود مستلزم کثرت است؛ ولی در واجب مستلزم هیچگونه کثرتی نیست[۱۷][۱۸].
↑اشاعره میگویند صفات الهی زائد بر ذات و ملازم با آن بوده و در نتیجه قدیم و ازلی است. به بیان دیگر، صفات ذاتی نه عین ذات و نه غیر آن است. (عضدالدین ایجی، شرح المواقف، ص۴۷ - ۴۶).
↑هرچند مشهور این است که معتزله معتقد به نفی صفات بر ذاتند و برای صفات، حقیقت مستقلی قائل نیستند و صفات را به ذات برگرداندهاند، اما تحقیقات دقیق تاریخی این دیدگاه را مردود میدانند؛ چه آنکه این نظر از سخنان برخی از عالمان معتزله مانند ابوعلی و ابوهاشم جبائی و عباد بن سلیمان قابل برداشت است، نه تمام معتزلیان. ابوالهذیل علاف نیز به عینیت صفات و ذات معتقد است. (ر.ک: سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج۲، ص۷۸ به بعد، همچنین کتاب تلخیص الالهیات، ص۶۲).
↑مطهری، الهیات شفا، ج۲، ص۱۴۲ - ۱۳۸، همو، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج۲، ص۴۰ - ۳۸؛ همو، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱ و ۲، ص۲۲۳؛ همو، تکامل اجتماعی انسان (هدف زندگی)، ص۱۱۷.