نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۵ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۵ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۰۲ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
کمیل بن زیاد نخعی، از یاران ویژه امام علی (ع) و از اصحاب سر ایشان و از راویان حدیثامام (ع) بود. او فردی عابد، مطیع امر امام (ع) و مورد اعتماد ایشان بود. روایتهایی از مصاحبتها و آموزشهای امام (ع) با کمیل وجود دارد. یکی از معروفترین دعاهایی که از امام (ع) نقل شده، دعای خضر است که آن را به کمیل بن زیاد آموخت. کمیل همراه امام در مسجد نشسته بود. بعضی از یاران از امام پرسیدند که منظور از آیه شریفه "در آن شب هر امری با حکمت معین میشود"[۱] چیست؟ امام فرمود: "آن، شب نیمه شعبان است... هیچ بندهای آن شب را زنده نگاه نمیدارد در آن دعای خضر (ع) را نمیخواند، مگر اینکه دعایش مستجاب شود." کمیل چندی بعد نزد امام آمد و از امام خواست دعای خضر را به او آموزش دهد. امام (ع) خطاب به او فرمود: "هرگاه این دعا را حفظ کردی، آن را هر هر شب جمعه بخوان، یا هر ماه یکبار، یا در هر سال یکبار، یا در طول عمر خود یکبار؛ در اینصورت محفوظ مانی و یاری شوی و روزی داده شوی و از مغفرتالهیمحروم نخواهی شد." سپس به او فرمود: "ای کمیل! طولانی بودن همصحبتی تو با ما باعث شد آنچه را که خواستی به تو بدهیم و بعد دعا را به او آموخت."
روایتی دیگر در نهج البلاغه چنین نقل شده است: کمیل، فرزند زیاد گوید: امیرمؤمنانعلی بن ابی طالب (ع) دست مرا گرفت و به سوی صحرا برد، آنگاه آه غمگینانهای از دل برکشید و چنین فرمود: "ای کمیل، بهراستی این دلها مخزن اسرارند و برترین آنها، رازدارترینِ آنهاست، پس آنچه میگویم از من نگهدار. مردم سه گروهاند: عالِم ربانی، دانشجوی در راه نجات، و فرومایگانی که هر فریادگری را پاسخ گویند و از هر سو که باد آید روان شوند، از نوردانش بهره نگیرند و به پایگاه محکمی پناه نبرند. ای کمیل، دانشبرتر از ثروت است، زیرا دانش تو را حراست کند، ولی تو باید مال را حراست کنی، اگر از مال برداری کم شود، ولی هرچه از دانشآموزش دهی رشد و افزایش یابد، و آنکه بر پایه ثروت اوج گیرد با نابودی آن فرو افتد. ای کمیل، شناختدانش و فراگیریِ آن از دین است که باید بدان پایبند بود. علم وسیله کسب طاعتالهی در زندگی و ذکر خیر پس از ارتحال است. دانش ماندگار است و ثروت ناپایدار و بیاعتبار. ای کمیل، ثروتاندوزان در عین زندگانی مردهاند و دانشمندان تا روزگار باقی است زندهاند. بدنهاشان از دست شود اما یاد و نامشان در دلهاست." آنگاه به سینه مبارک اشاره کرد و فرمود: "در اینجا دانش انباشته است اگر دانشپذیری بیابم. آری، کسی هست که تیزفهم است، ولی امین نیست، دین را وسیله رسیدن به دنیا قرار دهد و از نعمتها و علومالهی علیه بندگان و دوستانش کمک گیرد. یا فرمانبرداردانشمندان است ولی از بصیرت و آگاهی به دور، و با اندک شبههای در دل او، تردید پدید آید. بدانید که هیچیک از این دو به مقصد نرسند. یا سخت لذتجوست و در برابر شهوات عنان اختیار از کف دهد، یا حریص بر گردآوری و ذخیرهمال است. این دو نیز اصلاً پاسدار دین نیستند و بیش از هر چیز به حیوانات چرنده شبیهاند. این چنین، دانش با مرگ اهلش میمیرود. آری، زمین از حجت خدا که برای او قیام کند خالی نمانَد. حجتهای الهی یا ظاهر و مشهورند یا در هالهای از خوفپنهان، تا آنان که نشانههای روشن خداییاند از دست نروند. ایشان چندند و کجایند و تا چه زمانی ترسان و پنهاناند. به خداسوگند، آنان از نظر شمار اندکاند، ولی در پیشگاه پروردگار قدرشان از همه بالاتر است. خداوند به وسیله آنان حجتها و معجزاتش را حفظ کند تا آنها را به حجتهای بعدی سپارند و در قلوب همانندانشان باور سازند. دانشراستین بر امامانهجوم آرد و روحیقین در وجودشان تبلور یابد و آنچه را خوشگذرانان سخت میپندارند آسان دانند و بدانچه جاهلان از آن به وحشت آیند انس گیرند. در دنیا با بدنهایی که روحهاشان به ملکوت اعلی پیوسته است همدماند. اینان جانشینانخدا در زمین و دعوتگران به سوی دین اویند. آه آه که چقدر به دیدارشان مشتاقم ای کمیل؛ اگر خواستی باز گرد[۲].
نیز از سفارشهای امام (ع) به او چنین است: ای کمیل، خانوادهات را دستور ده که روز را به فراگیریاخلاق نیک بپردازند و شباهنگاه در پیکمکرسانی به افتادگان باشند. سوگند به خدایی که صداها را شنود، هرکس دلی را شاد کند خداوند از آن شادی، لطفی برای او ذخیره کند که به هنگام نزولبلا، چون سیل در سرازیری به دادش رسد تا آن بلا را از او بگردانَد، همانگونه که شتر غریب را از چراگاه برانند[۳].
امام (ع) کمیل را به فرمانداری شهر هیت، از نواحی عراق، برگزید. لکن او گرچه فردی مورد اطمینان بود، اما عملکرد مناسبی از خود نشان نداد. کمیل در دفع حملات افراد معاویه به نواحی عراق ناکارامد بود و برای جبران ضعف خود و مقابله به مثل، به برخی مناطق زیر نظر معاویه حمله میبرد. از اینرو سفیان بن عوف، مأمورمعاویه، از عدم حضور او و سپاهیانش در شهر بهره برد و بدون ایجاد مزاحمت از هیت عبور کرد و به غارت شهر انبار پرداخت. امام روش او را نپسندید و ضمن نامهای او را بهدلیل ناتوانی در طرد دشمن مورد نکوهش قرار داد[۴]. از آن پس کمیل بن زیاد برای جبران قصور خود و جبران ناخشنودی امام، همواره مترصد فرصت بود، تا اینکه با خبر شد سپاهی را بهسوی منطقه عراق گسیل داشته است. کمیل تصمیم گرفت با سپاهدشمن به مقابله برخیزد. از اینرو به همراه چهارصد سوار به سوی آنها روانه شد و موفق به غافلگیری و درهم شکستن سپاه معاویه شد. کمیل در نامهای خبر پیروی خود را برای امام نوشت. امام (ع) از این خبر شادمان شد و از عملکرد و حمایت او به نیکی یاد کرد و گمان نیک خود را نسبت به او ابراز داشت. اما در عین حال ضرورت اجازه از امام قبل از هر اقدام را به او گوشزد کرد.