ابودرداء انصاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

عُوَیمر بن ‌زید بن ‌قیس‌ بن ‌عایشه، معروف به ابودرداء خزرجی انصاری واپسین فرد از خانواده خویش [۱] یا واپسین شخص از انصار [۲]است که در جنگ بدر به اسلام گروید.[۳] بنا به نقلی، روزی عبداللّه‌ بن‌رواحه که با او در جاهلیّت عقد برادری داشت،[۴] (به همراه محمد بن‌ مَسلَمه)[۵] در غیاب وی با تیشه‌ای، بتش را درهم شکست و ابودرداء را از ناتوانی آن آگاه کرد. وی به قصد پذیرش اسلام، نزد پیامبر(ص) آمد. حضرت درباره‌اش فرمود: خداوند مرا به اسلام ابودرداء وعده داد و بدین طریق اسلام آورد.[۶]

او در جاهلیّت، به تجارت اشتغال داشت و به گفته خود، پس از اسلام، از تجارت و عبادت، عبادت را برگزید.[۷] زهدورزی افراطی او و ترک همه لذّت‌های مادّی که به شکایت همسرش به سلمان فارسی و واداری وی به رعایت اعتدال در امور زندگی انجامید،[۸] تجلّی چنین دگرگونی است تا آنجا که می‌گوید: دنیا سرای تاریکی است و جز پرهیزگاران از آن رهایی نمی‌یابند.[۹] شاید همین روش و نگاه افراطی، سخن سرزنش‌گونه پیامبر(ص) درباره وی را در پی داشت که فرمود: «إنّ فيك جاهليّة» و او پرسید: "جاهلیةُ کفرٍ أو إسلام" و پیامبر فرمود: جاهلیة کفر.[۱۰] ابودرداء جز در بدر، در دیگر جنگ‌های زمان پیامبر(ص) حضور داشته [۱۱] و با پایمردی خویش در جنگ اُحد، نشان "نِعمَ الفارِسُ عُوَیمِر" را از پیامبر گرفته است؛[۱۲] گرچه بعضی حضور وی را نخستین بار در جنگ خندق دانسته‌اند.[۱۳] در جریان مؤاخات (پیمان برادری)، پیامبر او را با سلمان فارسی برادر کرد؛[۱۴] گرچه برادری سلمان با فرد دیگری [۱۵] و برادری ابودرداء با عوف ‌بن‌ مالک نیز نقل شده است.[۱۶]

ابودرداء، پس از پیامبر(ص) در نبرد یرموک و در محاصره دمشق حضور داشت.[۱۷] از حیات اجتماعی او در دوران ابوبکر، اطلاع چندانی در دست نیست؛ ولی در دوره عمر، یکی از سه نفری است که بنا به تقاضای یزید بن ‌ابی‌سفیان (امیر شام) به فرمان عمر، برای آموزش قرآن و معارف دینی به شام رفت؛[۱۸] سپس (به نقلی) به مقام قضاوت آنجا گمارده شد تا در غیاب خلیفه، ادای وظیفه کند [۱۹] و هنگامی که این مقام را بدو تهنیت گفتند، گفت: آیا برای منصب قضا به من تهنیت می‌گویید...، در حالی که اگر مردم می‌دانستند قضاوت چه مسؤولیّت بزرگی است هرآینه با بی‌رغبتی آن را به یک‌دیگر وا می‌گذاشتند.[۲۰] گویا از سوی عثمان نیز به قضاوت آنجا نصب شد.[۲۱] از ابودرداء جمله‌ای نقل شده که اگر درستی آن تأیید شود، از علاقه میان او و امویان حکایت دارد: "لا مَدینةَ بعدَ عُثمان و لا رَجاءَ بعدَ معاویه".[۲۲] شاید همین گرایش، وی را به سوی شام کشانده تا در آنجا سکنا گزیند.[۲۳] واگذاری مقام قضاوت دمشق بدو از سوی معاویه (بنابه قولی)[۲۴] و ماندگاری‌اش تا پایان عمر در آن‌سرزمین، در این جهت قابل توجّه است.

ابودرداء از روایت‌گران پیامبر است[۲۵] و از زید بن‌ ثابت و عایشه، همسر رسول خدا نیز حدیث نقل کرده است[۲۶] و افراد بسیاری چون انس بن مالک، فضالة بن عبید، ابوامامه، عبدالله ‌بن عمر، عبدالله ‌بن عبّاس و... از او روایت کرده‌اند [۲۷]. در جایگاه علمی وی، خبرِ لیث‌ بن‌ سعد از سعد که می‌گوید: من ابودرداء را دیدم که داخل مسجد می‌شد، در حالی که همراهیان بسیاری چون پیروان سلطان با او بوده، از وی، دانش کسب می‌کردند،[۲۸] شنیدنی است. ابودرداء تا پایان عمر در شام زیست و در اواخر خلافت عثمان، به سال ۳۱ [۲۹] یا ۳۲ هجری در دمشق درگذشت.[۳۰] بنا به نقلی وی در دوران خلافت علی(ع) پس از صفّین وفات یافته است[۳۱].[۳۲]

ابودردا در شان نزول

بعضی مفسّران از او در شأن نزول برخی آیات نام برده‌اند.

  1. طبری در ذیل آیه ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا[۳۳] به استناد مرسله ابن ‌زید، وی را یکی از افراد محتمل در شأن نزول دانسته است که در سریّه‌ای، چوپانی را ـ با اینکه به اسلام اقرار کرده بود ـ کشته، با گوسفندان وی بازگشت، و باپشیمانی از این عمل، نزد پیامبر رفت. حضرت از کار وی انتقاد کرد و آیه پیشین درباره وی نازل شد.[۳۴] با اینکه طبری نزول آیه را درباره عیاش بن‌ ابی ‌ربیعه نیز محتمل دانسته،[۳۵] این احتمال را هم ذکر می‌کند که ممکن است آیه، هم درباره عیاش‌ بن ابی‌ ربیعه و کشته وی، و هم درباره ابودرداء و مقتول او باشد.[۳۶] با همه این احتمال‌ها، طبری از یک امر برتر غفلت نمی‌کند که به‌هرحال، شأن نزول آیه، آموزش یک حکم دینی در باب قتل است که با هر یک از احتمال‌ها سازگار است. مفسّران بعدی، احتمال پیش گفته را از طبری نقل کرده و بی‌تأیید از کنار آن گذشته؛ بلکه به گونه‌ای آن را ضعیف شمرده‌اند. طبرسی نزول آیه را ابتدا در شأن عیّاش ‌بن‌ ابی ‌ربیعه مخزومی دانسته که حارث بن ‌یزید بن انسة عامری را بی‌آن ‌که به اسلام او آگاه باشد، کشته است؛ سپس به قول طبری نیز اشاره می‌کند.[۳۷] قرطبی به وجه جمع طبری روی آورده و اشاره کرده است که شاید در زمان‌های نزدیکی، جریان‌ها (قتل‌ها) ی مشابهی رخ داده و آیه درباره همه آنها نازل شده باشد.[۳۸]
  2. در ذیل آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۳۹] نیز که ادامه ماجرای پیشین است. طبری، ضمن احتمال‌های چندی، از ابودرداء نیز سخن به میان آورده است. دیگر مفسّران نیز بدین‌گونه نگریسته و وجوه محتمل در آیه پیشین را در اینجا نقل کرده‌اند. علامه طباطبایی، احتمال نزول آیه درباره اسامة بن‌ زید را به واقع نزدیک‌تر می‌بیند؛ گرچه می‌گوید: در داستان ابهام‌هایی وجود دارد.[۴۰]
  3. سیوطی در ذیل آیه ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ[۴۱] از ابونعیم نقل می‌کند که فردی به تمسخر به ابودرداء گفت: ای گروه قاریان! چیست شما را که ترسوتر از ما هستید و هرگاه چیزی از شما پرسیده می‌شود، بخل می‌ورزید و هنگام غذا خوردن، لقمه‌ای بزرگ برمی‌دارید؟ ابودرداء بی آنکه چیزی بگوید، روی برگرداند و خبر به عمر رسید. وی گریبان آن مرد را گرفت و نزد پیامبر برد و آن مرد به پیامبر عرض کرد: ﴿كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ و خداوند این آیه را فرو فرستاد[۴۲]سیوطی احتمال‌های دیگری را نیز درباره نزول آیه ذکر می‌کند.[۴۳]
  4. میبدی در ذیل آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ[۴۴] ابودرداء را یکی از مؤمنانی برشمرده که مورد تمسخر واستهزای مجرمان و کافران قرار گرفتند؛[۴۵] بی‌آنکه وی به زمان نزول آیه (ظاهراً مکّی است) و زمان اسلام ابودرداء که واپسین فرد از انصار است، توجّه کند؛ اگرچه در ادامه، از قول مقاتل و کلبی، نزول آیه را درباره علی(ع) نیز ذکر می‌کند.[۴۶]

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۴.
  2. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۵.
  3. تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۱۵۱.
  4. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۴.
  5. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۶.
  6. سیراعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۴۰.
  7. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵؛ تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۲۵.
  8. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۱۵.
  9. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
  10. حاشیه شیخ‌زاده، ج ۶، ص ۶۳۴.
  11. الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۹۹.
  12. المغازی، ج ۱، ص ۲۵۳.
  13. اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۰۷.
  14. سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۰۶؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۰۷.
  15. سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۰۶.
  16. تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۱۵۱.
  17. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۹۳.
  18. رجال انزل اللّه‌ فیهم قرآناً، ج ۲، ص ۱۹.
  19. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
  20. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵.
  21. الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۱.
  22. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۵.
  23. الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۹۹.
  24. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
  25. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵.
  26. تهذیب الکمال، ج ۲۲، ص ۴۷۰.
  27. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۹۳.
  28. تذکره‌الحفاظ، ج ۱، ص ۲۵.
  29. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
  30. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۶.
  31. الفتوح، ج ۳، ص ۶۱ ـ ۶۳.
  32. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابودَرداء انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱.
  33. «هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن برده‌ای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن برده‌ای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش و آزاد کردن برده‌ای مؤمن (لازم است) و آن کس که (برده‌ای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبه‌ای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.
  34. جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۷۸.
  35. جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۷۷.
  36. جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۷۸.
  37. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۱۳۸.
  38. قرطبی، ج ۵، ص ۲۰۲.
  39. «ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند بر شما منّت نهاد (و به اسلام راه نمود) بنابراین بررسی کنید، بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۹۴.
  40. المیزان، ج ۵، ص ۴۴.
  41. «و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.
  42. الدرّالمنثور، ج ۴، ص ۲۲۹ و ۲۳۰.
  43. الدرّ المنثور، ج ۴، ص ۲۳۰.
  44. «بی‌گمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.
  45. کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۴۱۹.
  46. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابودَرداء انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱.