نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۵ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مدرنیسم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
واژه "مدرن" به معنای نو و امروزی است. این واژه در عصر رنسانس، به معنای "باستان" و مُلهمِ فرهنگ یونان باستان بود؛ اما در عصر روشنگری از این معنا جدا شد و در برابر مفهوم "سنت" قرار گرفت و اندک اندک در معنای "بهتر زیستن" به کار گرفته شد[۱]. به مجموعه اوصاف و خصایص تمدن جدیدی که در قرون اخیر در اروپا شکل گرفت، "مدرنیته" میگویند؛ اما مدرنیسم، فلسفه و جهانبینیانسان مدرن و عصر مدرنیته است[۲]. رکن جهانبینی مدرنیسم این است که انسان، سعادت و کامیابی را در آبادسازی جهان بیرون از خود و تغییر آن بر وفق خواستههایش پی میجوید و از این رو، درصدد بازشناختن طبیعت و سلطه یافتن بر آن است. اهتمام بیش از اندازه انسان مدرن به علوم تجربی و رشد خیرهکننده این علوم و فناوری برآمده از آن نیز برای رسیدن به همین هدف است[۳][۴].
مهمترین اصول و مبانی مدرنیته عبارتاند از: علمگرایی، روشنفکری، پیشرفتباوری، مادیگرایی، انسانگرایی (اومانیسم)، فردگرایی، برابرگرایی، آزادیخواهی (لیبرالیسم)، احساسگرایی، دنیاگرایی (سکولاریزم) و سنتستیزی[۵]. مدرنیسم میخواهد مدرنیته غربی را در سراسر جهان بگستراند و در پی آن است که جوامع از حالت سنتی بیرون آیند و از ویژگیهای جوامع مدرن بهرهمند شوند؛ اما فرآیند پرشتاب مدرنیزاسیون در جوامع سنتی باعث بروز ناهنجاریهایی شده است[۶]. مدرنیسم در رسانیدن انسان به رفاه، امنیت و پیشرفت نسبی توفیقاتی داشته است؛ ولی در عوض، او را با بحرانهایی مواجه ساخته است[۷][۸].
میتوان گفت که اصول و آموزههای اسلامی با مدرنیسم مخالفتی آشکار دارد. بنابر جهانبینی مدرنیسم، راه دریافت حقیقت در همه حوزههای معرفتی، تنها تجربه و حس است. مدرنیسم برای شناختطبیعت بیش از اندازه به روش تجربی اهتمام میورزد و آن را حتی در عرصههای دیگر نیز تعمیم میبخشد. این زیادهروی- با توجه به اینکه توانایی روش تجربی تنها منحصر در عالم طبیعت و ماده است- موجب شده است که درک درستی از مجموعه نظامی هستی به دست نیاید و راه برای تردید در معارفی همچون معارفپیامبران گشوده گردد[۹][۱۰].
اسلام به آسایش و رفاه مادی انسان توجهی ویژه دارد و حتی آن را در سعادت اخروی او مؤثر میشمارد؛ چنان که فقر و تنگدستی را "مرگ بزرگ" محسوب میکند[۱۱] و انسان را به کار و تلاش فرامیخواند[۱۲]؛ اما این آموزه را تبلیغ میکند که نعمتها و آسایشدنیوی وسیلهای برای نیل انسان به کمال و سعادت و حیات متعالی اخرویاند. اسلام با دنیایی که موجب شود آدمی به ورطه حیوانیت و فراموشیخدا بلغزد، در ستیز است[۱۳]. در آموزههای اسلامی، عقل دارای منزلت والایی است و در حقیقت راهنمای آدمی به سوی سعادت و خیر است؛ اما به تنهایی کافی نیست و نیازمندیاری و همراهیتعالیمپیامبران است[۱۴]. اسلام با تعریفی که مدرنیسم از عقلگرایی و علممحوری و آزادی دارد، ناسازگار است و برای هر یک از این مفاهیم، تعریف ویژهای دارد که با فطرت و نیازهای طبیعی انسان همراه است. از آنجا که مدرنیسم به نیازهای بنیادی انسان توجهی در خور نداشته و بیشتر بر نیازهای مادی و زودگذر پای فشرده، جهان متجدد را با بحرانهای بغرنجی رو به رو کرده است. از این رو، بسیاری از دانشمندان و مکتبهای فکری، این مکتب را به صورت جدی زیر نقد بردهاند. با پایان عصر مدرنیته، عصر پست مدرنیسم پیش آمد که بیشتر جنبه انتقادی و سلبی دارد؛ ولی این مکتب نیز نتوانسته است راه حلی برای از میان بردن بحرانها به دست دهد[۱۵].