توحید صفاتی در حدیث
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث توحید صفاتی است. "توحید صفاتی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل توحید صفاتی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
روایات مرتبط
- مردی از امام صادق(ع) درباره رضایت و نارضایتی حضرت حق سؤال نمود، که آیا او به این دو صفت متّصف میشود؟؛ ایشان فرمودند: "آری! متّصف میشود. آنگاه توضیح دادند که این مطلب نه چنان است که در موجودات ممکن دیده میشود، چرا که رضایت و نارضایتی دو صفتند که بر انسان وارد شده او را از حالتی به حالتی دیگر در میآورند، در حالی که هیچ چیزی در پروردگار عالم تأثیر نگذاشته، نمیتواند او را از حالتی به حالتی دیگر در آورد؛ چه او از ذاتی یگانه و حقیقتی یگانه برخوردار است، و از چندین حالت مختلف بوجود نیامده که گاهی به این حال و گاهی به آن حال در آید. از اینروست که رضایت او، همان ثوابی است که به بندگان میدهد، و نارضایتی او نیز همان عقابی است که شامل حال آنان میفرماید؛ بدون آنکه در اثر رضایت و یا نارضایتی، به هیجان آید و تغییر حالت دهد؛ چه این منشِ مخلوقات عاجزِ محتاج است، در حالی که او نه عاجز- که توانا - و نه محتاج - که بینیاز است-؛ او به هیچ یک از آفریدههایش محتاج نیست، امّا تمامی آفریدههایش یکسر به او محتاجند. او موجودات را نه از سر حاجت، که به اختراع و نوآوری خویش آفریده است[۱].
- یکی از یاران امام باقر(ع)، از ایشان درباره چگونگی حضرت حق نقل مینماید، که ایشان فرمودند: "او تک است و یگانه، بینیاز است و از چندین حالت گوناگون تشکیل نشده است. راوی میگوید: عرض کردم: فدایت شوم! گروهی از عراقیان گمان میکنند که شنوائی و بینائی در او دو صفت گوناگون بوده، هیچیک از ایندو در او عین دیگری نیست. ایشان فرمودند: سخن ناصواب میگویند و بدین سبب به الحاد و تشبیه گرفتار شدهاند!؛ خداوند برتر از این امور است؛ او شنوا و بینا است امّا میشنود همانگونه که میبیند، و میبیند همانگونه که میشنود. گفتم: آنان گمان میکنند که بینائی او آنگونه است که آنان درک میکنند؛ حضرت فرمودند: خداوند برتر از این سخنان است، تنها مخلوقاتِ ممکن و هرآنچه همچون آنان است، به ادراک آدمی در میآید؛ امّا خداوند اینچنین نیست که بتوان او را ادراک نمود"[۲]؛
- امام علی(ع) میفرمایند: "قدم اول در دین، شناخت پروردگار است، و شناخت کامل او، درست باور کردن اوست، و کمال درست باور کردن او، یگانه دانستن اوست، و کمال یگانه دانستن او، اخلاص به اوست، و کمال اخلاص به او، زدودن صفات از اوست، زیرا که هر صفتی گواه بر این است که با موصوف دوتاست، و هر موصوفی گواهی میدهد که غیر از صفت است. بنا بر این هر کسی برای خداوند - تبارک و تعالی! - صفتی معتقد شود برای او قرینی قرار داده، و هر که این چنین بیندیشد، دو تایش دانسته، و آنکه دو تایش بداند، او را به اجزاء، بخش کرده، و هر کس به اینجا رسید از شناخت او محروم است، و کسی که او را نشناسد بدو اشاره کرده، و هر که به او اشاره کند به تحقیق برای او جهت و سمتی قائل شده، و آنکه خداوند را در جهتی و یا سمتی بداند، او را در شمار مخلوقات قرار داده است. هر که بگوید خداوند در چیست او را در چیزی قرار داده. هر که بگوید خداوند بر چیست مکانی را از او خالی دانسته. او بوده و هست و تازه به وجود نیامده است، با همه چیز هست اما نه این که همنشین آن باشد و غیر از هر چیزی است نه بدان معنی که از آن کناره گیرد انجام دهنده هر کاری است اما نه با حرکات و وسایل، از اول بینا بود در آن هنگام که موجودی را خلق نکرده بود، تا با آن موجود انس گیرد و یا از فقدان او در وحشت افتد"[۳][۴].
منابع
پانویس
- ↑ « عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ: أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع) عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ رِضًى وَ سَخَطٌ؟ قَالَ: نَعَمْ! وَ لَيْسَ ذَلِكَ عَلَى مَا يُوجَدُ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الرِّضَا وَ الْغَضَبَ دِخَالٌ يَدْخُلُ عَلَيْهِ فَيَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ مُعْتَمِلٌ مُرَكَّبٌ لِلْأَشْيَاءِ فِيهِ مَدْخَلٌ وَ خَالِقُنَا لَا مَدْخَلَ لِلْأَشْيَاءِ فِيهِ وَاحِدٌ أَحَدِيُّ الذَّاتِ وَ أَحَدِيُّ الْمَعْنَى. فَرِضَاهُ ثَوَابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقَابُهُ مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ يَتَدَاخَلُهُ فَيُهَيِّجُهُ وَ يَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ فَإِنَّ ذَلِكَ صِفَةُ الْمَخْلُوقِينَ الْعَاجِزِينَ الْمُحْتَاجِينَ وَ هُوَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَى شَيْءٍ مِمَّا خَلَقَ وَ خَلْقُهُ جَمِيعاً مُحْتَاجُونَ إِلَيْهِ إِنَّمَا خَلَقَ الْأَشْيَاءَ لَا مِنْ حَاجَةٍ وَ لَا سَبَبٍ اخْتِرَاعاً وَ ابْتِدَاعاً»؛ بحارالانوار، ج۴، ص۶۶.
- ↑ « عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) أَنَّهُ قَالَ فِي صِفَةِ الْقَدِيمِ إِنَّهُ وَاحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ أَحَدِيُّ الْمَعْنَى لَيْسَ بِمَعَانٍ كَثِيرَةٍ مُخْتَلِفَةٍ. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! يَزْعُمُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَنَّهُ يَسْمَعُ بِغَيْرِ الَّذِي يُبْصِرُ وَ يُبْصِرُ بِغَيْرِ الَّذِي يَسْمَعُ؟ قَالَ: فَقَالَ: كَذَبُوا وَ أَلْحَدُوا وَ شَبَّهُوا تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ إِنَّهُ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَسْمَعُ بِمَا يُبْصِرُ وَ يُبْصِرُ بِمَا يَسْمَعُ. قَالَ: قُلْتُ: يَزْعُمُونَ أَنَّهُ بَصِيرٌ عَلَى مَا يَعْقِلُونَهُ؟ قَالَ: فَقَالَ: تَعَالَى اللَّهُ! إِنَّمَا يَعْقِلُ مَا كَانَ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِ وَ لَيْسَ اللَّهُ كَذَلِكَ»؛ بحارالانوار، ج۴، ص۶۹.
- ↑ « عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع): أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ: كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُزَايَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِيرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ يَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۲۶-۳۲۷.