قوم لوط

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۲۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث قوم لوط است. "قوم لوط" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

قوم لوط(ع) که در قرآن کریم ﴿وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ[۱] ﴿إِخْوَانُ لُوطٍ نیز نامیده شده‌اند، در شهری به نام "سدوم" در سرزمین فلسطین و میان مدینه و شام می‌زیستند ولی در روایات و کلمات مورخان، از شهرهای دیگری نیز نام برده شده که متعلق به این قوم بوده است.

این قوم از بدترین و منفورترین اقوامی است که خداوند در قرآن از آن نام برده است. این قوم علاوه بر آنکه به پیامبرشان ایمان نیاوردند، اعمال پلید و زشت بسیاری مانند عمل لواط نیز مرتکب شدند که بنا بر روایات، پیش از آن چنین عملی در دنیا سابقه نداشت و نخستین کسی که این عمل را به آنها یاد داد، شیطان بود. راهزنی و غارت مسافران و روا داشتن انواع آزارها در حق آنها، از کارهای خلاف قوم لوط(ع) بود.

سرانجام فرشتگان الهی از طرف خداوند مأمور شدند بر آن قوم شکنجه و عذاب وارد آورند. این فرشتگان نخست به حضور حضرت ابراهیم(ع) آمده و او را به تولد اسحاق(ع) بشارت داده، و به وی اطلاع دادند که خاندان لوط(ع) جز همسرش نجات خواهند یافت و مابقی نابود خواهند شد. فرشتگان از آنجا به شهر لوط(ع) رفتند و به رسم میهمانی به خانه حضرت لوط(ع) وارد شدند و خود را به او معرفی کردند و گفتند شبانه خود با خاندانت باید از این شهر بیرون شوید و به پشت سر ننگرید. تبهکاران شبانه دور خانه حضرت لوط(ع) را گرفتند و از او خواستند جوانان تازه وارد را تسلیم آنها کند. سرانجام حضرت لوط(ع) و خاندانش شهر را ترک کردند. پس از آن بود که شهر به امر حق واژگون شد و سنگ‌های سجّیل نشانه‌دار از آسمان فروریخت و آن قوم ستمکار را از بین برد[۲].[۳]

جستارهای وابسته

منابع

  1. فرهنگ‌نامه علوم قرآنی

پانویس

  1. «و عاد و فرعون و قوم لوط نیز» سوره ق، آیه ۱۳.
  2. خزائلی، محمد، اعلام القرآن، صفحه ۵۴۲؛ هاکس ، جیمز، قاموس کتاب مقدس، صفحه ۷۷۱؛ رسولی، هاشم، قصص قرآن، جلد۱، صفحه ۲۰۱؛ قرشی بنابی، علی اکبر ، قاموس قرآن، جلد۶، صفحه ۲۱۶؛ مکارم شیرازی، ناصر ، تفسیر نمونه، جلد۹، صفحه ۱۹۱.
  3. فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص ۳۸۸۰.