مقام عبودیت به چه معناست؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۲۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

مقام عبودیت به چه معناست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مقام معصوم
مدخل اصلیمقام معصوم

مقام عبودیت به چه معناست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط با بحث‌های مقام معصوم، عبودیت و مقام عبودیت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مقام معصوم مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

 
سید علی حسینی میلانی
آیت‌الله سید علی حسینی میلانی در کتاب «با پیشوایان هدایتگر» در این‌باره گفته‌ است:

«"المُطیعُونَ لِلّهِ"؛[۱] ائمّه (ع) مطیع خداوند متعال هستند. در توضیح این عبارت می‌گوییم: وقتی کسی را به اطاعت وصف بکنند و بگویند که این فرد (هر که باشد) مطیع خدا است، در حقیقت او را به ایمان وصف کرده‌اند؛ چون اطاعت، فرع ایمان است و آن، فرع معرفت می‌باشد. پس پیش از ایمان، او را به معرفت، وصف می‌کنند. پس اگر گفتند: فلانی مطیع خداوند است؛ یعنی خدا را شناخته، به خدا ایمان آورده و از خدا اطاعت می‌کند. پس اعتراف و اقرار به عبودیت و اطاعت کسی به خدای سبحان؛ یعنی وصف او به ایمان و قبل از ایمان به معرفت. بنابراین "المطیعون لله" یعنی "المعارفون بالله، المؤمنون بالله، المطیعون لله"». امّا چه معرفتی؟ چه یقینی؟ و چه عبودیّتی؟ آن‌ها می‌گویند: ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فی جنّتک بل وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک[۲] در این جا سخن امیر مؤمنان علی (ع) روشن می‌شود که فرمودند: "لو کشف لِیَ الغطاء ما ازددتُ یقیناً"؛[۳] وقتی آن حضرت چنین بفرمایند، آیا می‌شود ذرّه‌ای نسبت به خداوند متعال شک و جهلی و یا لحظه‌ای غفلت داشته باشد؟ ائمّه (ع) مصداق أتمّ «العلماء» هستند که خداوند متعال در قرآن فرمود: ﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[۴] بلکه آن بزرگواران "هُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ"‏؛[۵] هستند. اطاعت از حضرت علی (ع) اطاعت از پیامبر خداست (ص). اکنون در معنای اطاعت تأمّل و آن را درک نماییم، اگر کسی نسبت به خداوند متعال چنین اطاعتی داشته باشند که با وجود مقام "عند الله" بودن، "لا یستکبرون عن عبادته" و "هُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ" هستند، ناگزیر اطاعت از آنها، اطاعت خداوند متعال می‌شود. در حدیثی پیامبر خدا (ص) فرمود: "یا علی! من أطاعک فقد أطاعنی و من أطاعنی فقد أطاع الله و من عصاک فقد عصانی و من عصانی فقد عصی الله"؛[۶] چرا اطاعت چنین فردی لازم است؟ چون تمام حرکات، سکنات، افعال و تروک او، اطاعت از خداوند متعال است. پس کسی که می‌خواهد مطیع خدا باشد باید از او اطاعت داشته باشد. اطاعت کنندگان همان پیروزمندانند با توجّه به آن چه گذشت ذکر این آیۀ شریفه مناسب است که: ﴿وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ[۷] در آیۀ دیگری "فوز" را به "عظمت" وصف کرده، می‌فرماید: ﴿وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا[۸] اطاعت از امام، اطاعت از خدا و رسول است، و هنگامی که اطاعت با خشیت باشد، فوز خواهد بود. آن گاه این پرسش مطرح می‌شود که مراد از فوز در این آیه چیست؟ در پاسخ این پرسش به قرآن مراجعه می‌کنیم که "فوز" را چگونه معنا می‌کند. قرآن کریم در آیۀ دیگری آن گاه که نعمت‌های بهشتی را می‌شمارد می‌فرماید: ﴿وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۹] چه مقامی بالاتر از این؟! نعمت‌های بهشتی در برابر ﴿رِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ چیزی نیست.

از دیگر آثار اطاعت: از طرف دیگر، اگر کسی این گونه خداوند متعال را عبادت بکند و مطیع او باشد، خداوند متعال تمام کائنات را در خدمت او و مطیع او قرار می‌دهد. البته این معنا را در فرازهایی از زیارت جامعه خواهیم خواند. در روایتی آمده است که امام صادق(ع) فرمود: "من خاف الله أخاف الله من کلّ شیء، و من لم یخف الله أخافه الله من کلّ شیء".[۱۰] به همین جهت، اطاعت اهل بیت (ع) فرض و بر این اطاعت، امر شده است. از این رو در اصول کافی بابی تحت این عنوان آمده است: "باب فرض طاعة الائمّة(ع)". بنابراین، اطاعت مطلقه با عصمت ملازمه دارد و تسلیم مطلق با ولایت تکوینی و تشریعی مساوی است. در قرآن کریم آیه‌ای در فضیلت ائمّه (ع) آمده است که می‌فرماید: ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا؛[۱۱] یا این که مردم بر آن چه به آنان (پیامبر و خداندانش) از فضلش بخشیده است حسد می‌ورزند. همانا ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و حکومتی بزرگ به آنان عطا کردیم. امام باقر(ع) در ذیل آیه فرمودند: "نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ"؛[۱۲] البته منظور از ﴿مُّلْكًا عَظِيمًا ولایت تکوینی است که ما –إن شاء الله- در جای خود در این باره به تفصیل بحث خواهیم کرد» [۱۳].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت الله خاتمی؛
[[File:|100px|right|بندانگشتی|]]
 
سید احمد خاتمی
آیت الله سید احمد خاتمی در کتاب «در آستان امامان معصوم» در این‌باره گفته‌ است:
  • «" الْمُطِيعُونَ‏ لِلَّهِ‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ "سلام بر امامان معصوم(ع) که بنده خالص و فرمانبردار حق‌اند و بس فرمانبرداری از سر عشق". شارح صحیفه سجادیه مرحوم سید علی‌خان شیرازی می‌گوید: "برای آن‌که اطاعت جزو فضایل شمرده شود، باید دارای این شرایط باشد: ۱. فرمانبردار، شرایط اطاعت را بداند. ۲. با رغبت و اختیار فرمان ببرد. ۳. با اعتقاد راسخ نفسانی به حسن و نیکویی آن، اختیارش کند. ۴. مداومت و استمرار بر آن داشته باشد و بر آن استقامت ورزد".

اطاعت معصومین از خداوند، اعمّ از پیامبران و امامان(ع) مطلق است، مقطعی و موسمی نیست. آنان مطيع همه احکام حضرت حق‌اند، واجبات، مستحبّات، مکروهات و مباحات، تمامی اینها را حکم حضرت حق دانسته پایبند و ملتزم به آن هستند. ریشه نافرمانی در این گل‌های بی‌خار جهان هستی خشکانده شده است. ریشه نافرمانی، هوا و هوس و خودخواهی است، این رذیله در آنان راه ندارد و چون معصوم‌اند، لذا مطیع به نحو اطلاق خداوند هستند و این فضیلت برتر از فضیلت در عبادت به معنای خاصّ آن؛ یعنی نماز و روزه و دیگر عبادات است؛ زیرا چه بسا کسانی اهل اینها هستند، اما مطيع محض و بی‌چون و چرای ذات مقدّس حق نیستند. امیرمؤمنان علی(ع) در مورد شیطان می‌فرماید: "شیطان، شش هزار سال که معلوم نیست از سال‌های دنیاست، یا از سال‌های آخرت، خدا را عبادت کرد[۱۴]. البتّه برای خود آن حضرت و سایر انسان‌های کامل معصوم، روشن است لكن برای انسان‌های عادی معلوم نیست و آن ذوات قدسی بر اساس مصالحی نخواستند بیان کنند. شیطان با این همه عبادت، چون اطاعت بی‌چون و چرا از خداوند نداشت، از درگاه ذات احدیّت رانده شد. امام صادق(ع) فرمود: "هنگامی که ابلیس، مأمور به سجده بر آدم شد، او گفت: پروردگار من! به عزّتت سوگند! اگر مرا از سجده بر آدم معاف داری، به گونه‌ای تو را عبادت خواهم کرد که کسی مانند آن عبادت نکرده باشد، خدای متعال فرمود: من دوست دارم آن‌گونه که خودم می‌خواهم اطاعت شوم نه آن‌گونه که تو می‌خواهی"[۱۵]» [۱۶].

  • «" وَ بِأَمْرِهِ‏ تَعْمَلُونَ‏ ‏‏‏"؛ "فرمانی که شما اهل بیت(ع) را فرماندهی می‌کند، تنها و تنها فرمان خداوند است و بس". این یعنی "تکلیف محوری" و همانی است که خداوند، حضرت اسماعیل(ع) را به آن می‌ستاید آن‌جا که در برابر فرمان خداوند مبنی بر ذبحش فرمود: ﴿ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ [۱۷] جالب این است که حضرت اسماعیل(ع) نفرمود: " پدرم! مرا ذبح کن" بلکه فرمود: "آنچه امر خداست انجام ده!"؛ یعنی مهم، امر خداوند است. امامان معصوم(ع) تجسّم تکلیف مداری بودند که در حقیقت، این ویژگی، قطب نمای تمام حرکات سیاسی آنان بود و تنوّع شیوه‌ها در موضع‌گیری‌ها برخاسته از این خطّ راهبردی است» [۱۸].

|}

۲. حجت الاسلام و المسلمین ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌؛
[[File:|100px|right|بندانگشتی|]]
 
سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌
حجت الاسلام و المسلمین سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌ در کتاب «جامعه در حرم» در این‌باره گفته‌ است:
  • «اَلمُطیعُونَ لله چهار خصلتی که به دنبال آن هشت صفت برای این خاندان ذکر شده با الف و لام آمده است که بعید نیست دلالت بر حصر کند؛ یعنی مطیع خدا بودن، قوّام به امر او بودن، عامل به ارادۀ ربّ بودن و فائز به کرامت حق بودن به کمال و تمام، منحصر در این خاندان است. همان‌طور که وقتی در مقام حصر رجلیّت و مردانگی در زید هستیم می‌گوییم: الرجل زید. مرد زید است. گویا در عالم هستی مردی جز زید یافت نمی‌شود. این جا هم این چنین است. گویا در گردونۀ وجود و دایرۀ هستی و بود، خدا مطیعی جز این خاندان ندارد. این نحوه از تعبیر، کاشف از کامل و تام بودن، بلکه اکمل و اتمّ بودن این صفات در دودمان رسالت می‌باشد. نخستین صفت المطیعون لله است. ائمّه (ع) کسانی هستند که اطاعت کنندگان خدایند. این رتبه‌ای است بس رفیع و منزلتی بس والا که کسی به مقام اطاعت مطلقه حق تعالی برسد تا آن جا که گویا مطیع خدا فقط اینانند و خدا بندۀ مطیع و عبد فرمان برداری جز اینان ندارد. مرحوم مجلسی اوّل گوید: اینان مطیعان پروردگارند به اطاعت تامّه، تا آن جا که جان و مالشان را در راه او بذل نموده و با جهاد صوری و ظاهری و معنوی و باطنی برای اعلای کلمة الله و سر بلندی دین او تلاش و کوشش نمودند.[۱۹] من و امثال من چه می‌فهمیم که اطاعت و فرمان برداری پروردگار چه مقام والایی است و چه منزلت رفیع و جایگاه بلندی؟ اینان که مطیعان به حقّ حقّند، ارزش طاعت حق را می‌دانند و ارج و بهای آن را می‌شناسند و چونان امیر المؤمنین (ع) منطقشان چنین می‌شود: به خدا سوگند، من از خدا فرزندی زیبا رخسار و خوش قد و قامت مسألت ننمودم، بلکه از پروردگارم فرزندانی فرمان بردار و مطیع او و خائف و ترسان از او خواستم که هرگاه به او می‌نگرم در حالی که فرمان حق را می‌برد و اطاعت خدا می‌آورد چشمم به او روشن شود.[۲۰]» [۲۱].
  • «وَ بِاَمرِهِ تَعمَلُونَو فقط به امر او کار می‌کنید و به دستور او قدم بر می‌دارید. قطب نمای وجود شما بر محور امر حق می‌گردد و شاخصۀ هستی‌تان با فرمان او تنظیم شده است. جز امر او در وجود شما چیزی منشأ اثر نیست، هر چند باشد، تا آن جا که باید از عمل شما به امر حق پی برد و از کار شما فرمان خدا را فهمید. به همین جهت فعل حجّت، حجّت است و عمل امام (ع) امام عمل است. دستور خدا را در کردار و رفتار شما باید جویا شد» [۲۲].

|}

۳. آقای حسینی؛
[[File:|100px|right|بندانگشتی|]]
 
سید مجتبی حسینی
آقایسید مجتبی حسینی در کتاب «مقامات اولیاء» در این‌باره گفته‌ است:
  • «امر: بعضی در توضیح این عبارت زیارت جامعه گفته‌اند: ائمه (ع) برپادارندگان امر خدا هستند؛ یعنی دستوراتی که خداوند به قسط، عدل و احسان داده را به پا می‌دارند. امر، اگر همراه با نهی بیاید، معنای بکن و نکن (امر و نهی) می‌دهد، اما اگر همراه نهی نیاید، معانی متنوعی دارد: کار، حکومت، دستور، شیء و... بعضی از معانی امر، هم به صورت کلی با این معانی که می‌فهمیم و می‌گوییم، متفاوت است.

عالم خلق، عالم امر: در قرآن آمده است: خداوند یک عالم خلق و یک عالم امر دارد. ﴿...أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ...[۲۳] عالم امر فراتر از عالم خلق است. چیزی که در عالم امر تثبیت‌شده، به عالم خلق القا می‌شود؛ مثلاً وقتی گفته می‌شود گاهی دعا در عالم امر مستجاب شده و در عالم خلق محتاج زمان است، به همین دو عالم اشاره دارد.[۲۴]

کلیدداران عالم امر: همان‌گونه که قبلاً بیان شد، عالم امر، عالمی است که کلیدهای اصلی تحولات عالم خلق (که تأثیر اصلی را در عالم می‌گذارند) در آنجا قرار دارد. به کسانی که کلید امر را در دست دارند، "اولی‌الامر" می‌گویند. ائمه (ع) مسلح به عوامل عالم امر هستند و نیازی به عوامل عالم خلق ندارند. فرمود: هدایت ائمه (ع)، هدایت به امر است. ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا...[۲۵] پس امام زمان (ع) در حال حاضر ما را هدایت می‌کنند و نیازی به حضور فیزیکی و گفتگو با ما ندارند. گفتگو، مربوط به عالم خلق است. هر زمان، هادی خاصی دارد و قرار است هدایت امام زمان(ع) برای اهل زمانش، هدایت امری باشد؛ بنابراین، احتیاجی به حضور فیزیکی ایشان نیست. توسلی که ما به اهل بیت (ع) پیدا می‌کنیم، از باب این است که خدا خواسته کلیدهای عالم امر در اختیار آنان باشد. کلید اصلی و اولیه عالم امر در دست امیرالمؤمنین (ع) است. هر کس دیگر که در عالم از این کلید دارد، یا از امیرالمؤمنین (ع) اجازه گرفته، یا امیرالمؤمنین(ع) موقتاً به او سپرده‌اند تا دوباره برگرداند. راوی می‌گوید که با پیامبر خدا (ص) به جنگ رفتم. در شرایط بحرانی جنگ، دیدم رسول خدا(ص) ایستاده‌اند و دعا می‌خوانند. نزدیک شدم تا دعای ایشان را یاد بگیرم و بدانم چگونه در مواقع بحرانی دعا کنم. دیدم پیامبر(ص) دست به دعا بلند کرده می‌فرمایند: "إِلَهِي بِحَقِّ عَلِيٍّ، بِحَقِّ عَلِيٍّ، بِحَقِّ عَلِيّ..." مقام پیامبر (ص) البته بالاتر از [[امام علی|امیرالمؤمنین (ع) است و در مقاماتی هم برابرند، اما کلید عالم امر به دست على(ع) است» [۲۶].
  • «"وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ"
مسئله‌ای به نام امر خدا: باید فهمید امر خدا چیست. گاهی نمی‌شود امر خدا را درک کرد. گاهی حتی نمی‌توان به آن عمل کرد یا حتی آن را باور کرد. خدا با امر خود، عالم را می‌آفریند. با همان امر، زمین را زیر و رو می‌کند و اگر اعجازی صورت می‌گیرد، در امر الهی است. ائمه (ع) با آن امر کار می‌کنند. شخصی در جریان جنگ با معاویه، برخورد بدی با امیرالمؤمنين (ع) کرد؛ طوری که حضرت با یک خطاب او را تبدیل به یک سگ کرد و بعد دوباره با حرکت لب امیرالمؤمنین (ع) تبدیل به انسان شد. آن فرد گفت: همه‌چیز را فهمیدم؛ شما به جای دیگری وصل هستید. هرچه شما بگویی درست است. جالب این است که شخص دیگری به حضرت گفت: یا علی این معجزه را با معاویه بکن تا دیگر این‌قدر مسلمان برای اجرای حق و عدالت کشته نشود. حضرت فرمودند[۲۷]: ﴿...عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ * لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ[۲۸] حضرت علی (ع) که با قدرت خودشان می‌توانند کل عوالم را نگه دارند و تحمل کنند و بنده اکرام‌شده خدا هستند، در قول و در امر از خدا پیشی نمی‌گیرند؛ به آن چیزی عمل می‌کنند که خدا به آن امر می‌کند. ایشان جزء سیستم امر الهی هستند؛ همان امری که عذاب‌آور است، همان امری که قیامت‌آور و ظهورآور است. ایشان همراه خدا و متصل به او هستند؛ بنابراین این تسلیم از درون (نه از ظاهر و بیرون) است.

چه نوع تسلیمی خوب است؟ ممکن است کسی با گفتن شهادتین مسلمان شود. برای برخورداری از حقوق اجتماعی مسلمانان، تسلیم ظاهری هم کافی است؛ اما "لَهُ تُسَلِّمُونَ"، تسلیمی است که تمام پس‌زمینه‌ها الهی شده است. ولایت اهل بیت (ع) یک شبکه اتصالی است که مؤمن را به توحید وصل می‌کند تا مؤمن جزو "بِأَمرِهِ تَعمَلُون" شود. این‌گونه است که انسان مستقل می‌شود. در عبارتی فرمودند: "اِعْلَمْ بِأَنَّكَ لاَ تَكُونُ لَنَا وَلِيّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ يَحْزُنْكَ ذَلِكَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ يَسُرَّكَ ذَلِكَ"[۲۹] بدان که تحت ولایت ما نیستی، مگر اینکه این ویژگی را داشته باشی که اگر اهل شهر جمع شوند و بگویند تو گناهکاری، ناراحت نشوی و اگر بگویند صالح هستی، خوشحال نشوی. امیرالمؤمنین (ع) با ویژگی "لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمرِهِ تَعمَلُون" آئینه خداست. اگر امام صادق (ع) به صحابه‌ای به خاطر یک گناه کم‌توجهی می‌کردند؛ به دلیل "بِأمرِهِ تَعمَلُون" بود. » [۳۰].

|}

پرسش‌های وابسته

  1. مقام محمود به چه معناست؟ (پرسش)
  2. مقام اهل حق به چه معناست؟ (پرسش)
  3. مقام ابرار به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام بر به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل بر به چه معناست؟ (پرسش)
  4. مقام نفس مطمئنه به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام اطمینان به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل اطمینان به چه معناست؟ (پرسش)
  5. مقام محسنین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام احسان به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل احسان به چه معناست؟ (پرسش)
  6. مقام فائزین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام فوز به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل فوز به چه معناست؟ (پرسش)
  7. مقام موقنین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام یقین به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل یقین به چه معناست؟ (پرسش)
  8. مقام مؤمنین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام ایمان به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل ایمان به چه معناست؟ (پرسش)
  9. مقام مسلمین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام تسلیم به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل تسلیم به چه معناست؟ (پرسش)
  10. مقام صادقین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام صدق به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل صدق به چه معناست؟ (پرسش)
  11. مقام صابرین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام صبر به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل صبر به چه معناست؟ (پرسش)
  12. مقام متقین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام تقوی به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل تقوی به چه معناست؟ (پرسش)
  13. مقام مقربین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام قرب به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل قرب به چه معناست؟ (پرسش)
  14. مقام مکرمین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام کرامت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل کرامت به چه معناست؟ (پرسش)
  15. مقام مهدیین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام هدایت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل هدایت به چه معناست؟ (پرسش)
  16. مقام مطیعین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام طاعت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل طاعت به چه معناست؟ (پرسش)

پانویس

  1. «گواهی می‌دهم که شما فرمانبران از خدا هستید»
  2. (خدایا!) عبادت کردن من برای تو نه به خاطر ترس از آتش دوزخ توست و نه به خاطر رغبت به بهشت تو؛ بلکه تو را عبادت می‌کنم به خاطر این که تو را شایستۀ عبادت یافتم. روض الجنان: ۲۷، مشارق الشموس: ۱ / ۸۸، شرح اصول کافی: ۱ / ۲۵۷، عوالی اللآلی: ۱ / ۲۰، بحار الأنوار: ۶۷ / ۱۸۶ و ۱۹۷، مرآة العقول: ۲ / ۱۰۱
  3. «اگر پرده‌های حجاب بالا رود یقین من بیشتر نمی‌شود.» المناقب، ابن شهرآشوب: ۱ / ۳۱۷، تفسیر ابی السعود: ۱ / ۵۶، کشف الغمه: ۱ / ۱۶۹، الصراط المستقیم: ۱ / ۲۳۰، بحار الأنوار: ۴۰ / ۱۵۳ و ۴۶ / ۱۳۵، ینابیع الموده: ۱ / ۲۰۳، حدیث ۸، مناقب خوارزمی: ۳۷۵.
  4. «از میان تمام بندگان خدا، تنها عالمان از خدا می‌ترسند».
  5. «آن‌ها تنها از خداوند می‌ترسند و تنها ترس او را به دل‌ راه می‌دهند»
  6. «ای علی! آن کس که تو را اطاعت کند مرا اطاعت نموده است؛ و آن کس که مرا اطاعت کند همانا خداوند را اطاعت کرده است. و آن کس که از تو سرپیچی نماید از من سرپیچی نموده است و هر کس از من سرپیچی نماید همانا از خداوند سرپیچی کرده است»؛ الأمالی، شیخ طوسی: ۵۵۲، المناقب، ابن شهر آشوب: ۳ / ۶، بحار الأنوار: ۳۸ / ۲۹، بشارة المصطفی: ۴۲۰، حدیث ۲۸ و ر.ک: المستدرک علی الصحیحین: ۳ / ۱۲۸.
  7. و هر کس از خدا و رسولش اطاعت کند و از خدا بترسد و از مخالفت با او پرهیز نماید چنین کسانی همان پیروزمندان واقعی هستند.
  8. و هر کس از خدا و رسولش اطاعت نماید، به رستگاری بزرگی دست یافته است.
  9. خشنودی و رضای خداوند (از همه چیز برتر است) و پیروزی و رستگاری بزرگ همین است.
  10. الکافی: ۲ / ۶۸، حدیث ۳، بحار الأنوار: ۶۷ / ۳۸۱، حدیث ۳۲.
  11. «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی «۲» دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم»؛ سوره نسا، آیه ۵۴.
  12. «ما همان کسانی هستیم که بر ما حسد می‌ورزند»؛ بصائر الدرجات: ۵۵ / حدیث ۳، الکافی: ۱ / ۲۰۶، حدیث ۲. در این منبع از ابا الحسن (ع) نقل شده است، بحار الأنوار: ۲۳ / ۲۸۶، حدیث
  13. ر. ک. حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر؛ ج۲، ص۶۰ تا ۶۵.
  14. " وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ‏ سِتَّةَ آلَافِ‏ سَنَةٍ لَا يُدْرَى‏ أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  15. "أُمِرَ إِبْلِيسُ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَقَالَ يَا رَبِّ وَ عِزَّتِكَ إِنْ أَعْفَيْتَنِي مِنَ السُّجُودِ لآِدَمَ لَأَعْبُدَنَّكَ عِبَادَةً مَا عَبَدَكَ أَحَدٌ قَطُّ مِثْلَهَا قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ‏‏‏‏‏‏‏‏"؛بحارالأنوار، ج۲، ۲۶۲.
  16. خاتمی سید احمد، در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص ۱۶۵
  17. ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت؛ سوره صافات، آیه:۱۰۲.
  18. خاتمی سید احمد، در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص ۵۶۰
  19. روضة المتّقین 5 / 469.
  20. و الله، ما سالت ربی ولدا نضیر الوجه و لا ولدا حسن القامه، و لکن سألت ربی ولدا مطیعین لله خائفین و جلین منه حتی اذا نظرت الیه و هو مطیع لله قرت به عینی بحار الانوار 24 / 133.
  21. ر. ک. ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌، جامعه در حرم؛ ص:۳۰۷.
  22. ر. ک. ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌، جامعه در حرم؛ ص:۴۸۱.
  23. «آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست»؛ سوره اعراف، آیه ۵۴
  24. توضیح مفصل‌تر در مورد عالم امر، در ابتدای همین مجموعه آمده است.
  25. « و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند»؛ سوره انبیا، آیه ۷۳
  26. حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء؛ ج۱ ص: ۳۱۲.
  27. ارشادالقلوب، ج۲، ص۲۷
  28. « بندگانی ارجمندند؛ در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند»؛ سوره انبیا، آیات ۲۶ و ۲۷.
  29. تحف العقول، ص ۲۸۴
  30. حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء؛ ج۲ ص: ۳۲۱.