آزادی اندیشه در سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

اسلام، دین اندیشه است و در آموزه‌های پیامبر (ص) آزادی اندیشه و بیان اهمیت والایی دارد. خداوند در قرآن در این باره می‌فرماید: کسانی که از نعمت عقل و حواسشان بهره نمی‌گیرند و در حکمت آفرینش انسان و جهان تدبر نمی‌کنند، از دیدگاه قرآن کریم، گمراه‌تر از چارپایان هستند[۱]. هم چنین از پیامبر اسلام نقل شده است: یک ساعت تفکر، بهتر از یک سال عبادت است[۲].

در سال چهارم هجرت که یهودیان بنی نضیر به سبب خیانت به پیامبر (ص) و مسلمانان، به ترک وطن مجبور شدند، انصار می‌خواستند به اجبار، پسران و برادران خود را به پذیرش اسلام مجبور کنند و مانع رفتن آنها بشوند و به آنها می‌گفتند: "باید بمانید و مسلمان شوید؛ اما آنها نمی‌پذیرفتند و می‌خواستند با آنها بروند. در این هنگام، این آیه نازل شد که در پذیرش اسلام و ایمان اجباری نیست؛ چون آنها به رشد رسیده، هدایت را از ضلالت تشخیص می‌دهند". پس پیامبر (ص) به انصار فرمود: پسران و برادران شما آزادند که یا شما را برگزینند، که در این صورت از شما هستند و یا آنها را انتخاب کنند، که در این صورت از یهودیان هستند؛ ولی آنان اسلام را نپذیرفتند و همراه یهودیان، مدینه را ترک گفتند[۳].

در سیره پیامبر (ص) هیچ گونه اجباری در پذیرش اسلام وجود نداشت و آن حضرت با شیوه تبلیغ آگاهانه دین با منطق موعظه و گفتگو و حسن خلق، مردم را به اسلام فرا می‌خواند.

روزی شخصی به نام صفوان نزد رسول خدا (ص) آمد و خواست که ایشان اجازه دهد که دو ماه در مکه بماند و درباره اسلام تحقیق کند تا حقیقت و درستی این دین برایش روشن شود و ایمان آورد. پیامبر (ص) فرمود: من چهار ماه به تو فرصت می‌دهم که آزادانه راه خود را انتخاب کنی[۴].

سیره پیامبر (ص) این گونه بود که برای افکار و آرای دیگران احترام قائل بود و در عهدنامه‌ای که در سال دوم هجرت برای مسیحیان نوشت، چنین آمده است: "من عهد می‌کنم کشیش و راهب شما را تغییر ندهم و از آنها کسی را که تارک دنیا است، از صومعه نرانم و هیچ تحقیری و تحمیلی بر آنها نخواهد شد و همچنین لشکریان ما زمین‌های آنها را اشغال نخواهند کرد و آنهایی که عدالت بخواهند، به آنها اعطا خواهد شد..."[۵].[۶]

منابع

پانویس

  1. سوره اعراف، آیه۱۷۹ و سوره انفال، آیه۲۲.
  2. ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۲، ص ۵۶؛ امام صادق (ع)، مصالح الشریعه، ص ۱۷۱ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۱۰۵.
  3. محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۲، ص ۳۴۷؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج ۳، ص ۱۰؛ ابن ابی الحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج ۲، ص ۴۹۳ و عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج ۱، ص ۱۵۵.
  4. تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۶۳، السیرة النبویه (ابن هشام، ج ۲، ص ۴۱۸، المغازی، ج ۲، ص ۸۵۴ و عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۲۸.
  5. فتوح البلدان، ص۷۲.
  6. هادی اکبری، فاطمه پهلوان‌پور، آزادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۹۰-۹۲.