آیه ۷۳ سوره انبیا چگونه ضرورت امامت عامه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)

آیه ۷۳ سوره انبیا چگونه ضرورت امامت عامه را اثبات می‌کند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امامت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

آیه ۷۳ سوره انبیا چگونه ضرورت امامت عامه را اثبات می‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امامت
مدخل اصلیضرورت امامت در قرآن
تعداد پاسخ۱ پاسخ

پاسخ نخست

 
محمد تقی فیاض‌بخش

آقایان محمد تقی فیاض‌بخش و دکتر فرید محسنی در کتاب «ولایت و امامت از منظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌‌اند:

«خداوند می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ.

این آیه با رویکرد مسئله امامت، برهان دیگری بر ضرورت وجود دائمی امام در میان مردم است که طی فرازهای ذیل به آن می‌پردازیم.

او در آیات ۷۱ و ۷۲ اشاره‌ای اجمالی به سایر انبیاء (ع) از فرزندان ایشان می‌فرماید: ﴿وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ * وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ[۲].

تا آنکه در آیه ۷۳، به مقام امامت آنان می‌پردازد که بعد از تحقق مقام نبوت و رسالت، بدان نائل گشتند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ.

مقامی که به حضرت ابراهیم (ع) تشریفاً در اواخر عمر عنایت گردید: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۳].

ایشان این مقام را برای برخی از برجستگان از فرزندان خود نیز درخواست نمود: ﴿... قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۴].

خداوند در سوره سجده در وصف این مقام فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۵].

بنابراین، مقام امامت، بعد از نبوت و به پاداش صبر آنان در ابتلائات الهی و استقامتشان در مصائب و عبادت پروردگار به ایشان اعطا گشته: ﴿لَمَّا صَبَرُوا. در نتیجه، ایشان به مقام یقین به توحید و تمکن در معارف الهی نائل گشتند: ﴿بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ؛ همان مقامی که خداوند به حضرت ابراهیم (ع) عنایت نمود: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۶].

بنابراین، امام می‌باید علاوه بر عصمت، در مقام عین الیقین و یا بالاتر از آن، در مقام شهود عوالم ملکوت و لوازم آن باشد.

اگر هدایت به امر در آیه به معنای ارشاد به اوامر مولوی پروردگار باشد، با توجه به آنکه حضرت ابراهیم (ع) و فرزندان ایشان (ع) همگی در مقام نبوت و رسالت بودند و هدایت ارشادی خلق و بیان اوامر الهی اصلی‌ترین وظیفه مقام رسالت آنان بود، معنا ندارد که خداوند مجدداً آن را از شئون امامت آنان بیان دارد؛ مگر آنکه مراد، مقام هدایتی بالاتر باشد و منظور از ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا، نه هدایت به اوامر تشریعی پروردگار، بلکه هدایت ایصالی امام به عالم امر و ملکوت عالم باشد[۸]»[۹]

پانویس

  1. «و بی‌گمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱.
  2. «و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم * و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۱-۷۲.
  3. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم». سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  4. «(ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  5. «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  6. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
  7. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  8. این استدلال برگرفته از بیان مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه در المیزان است که به دلیل ظرافتی که دارد، عیناً نقل می‌گردد: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا...: ظاهر آیه - به طوری که آیات راجع به امامت ذریه ابراهیم (ع) هم دلالت دارد- این است که ضمیر در ﴿جَعَلْنَاهُمْ که به ابراهیم و اسحاق و یعقوب (ع) برگردد. و ظاهر جمله ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا این است که هدایت به امر، جاری مجرای مفسر معنای امامت است. این هدایت که خدا آن را از شؤون امامت قرار داده، هدایت به معنای راهنمایی نیست؛ چون می‌دانیم که خدای تعالی ابراهیم (ع) را وقتی امام قرار داد که سال‌ها دارای منصب نبوت بود. در عین حال، روشن است که نبوت منفک از منصب هدایت (به معنای راهنمایی) نیست. پس هدایتی که منصب امام است، نمی‌تواند معنایی غیر از رساندن به مقصد داشته باشد. و این معنا یک نوع تصرف تکوینی در نفوس است، که با آن تصرف راه را برای بردن دل‌ها به سوی کمال و انتقال دادن آنها از موقعی به موقفی بالاتر، هموار می‌سازد. از آنجا که این امر، تصرفی است تکوینی و عملی است باطنی، ناگزیر مراد از امری که با آن هدایت صورت می‌گیرد نیز امری تکوینی خواهد بود نه تشریعی (که صرف اعتبار است)؛ بلکه همان حقیقی است که آیه شریفه ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ [«فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود * پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره یس، آیه ۸۲-۸۳] آن را تفسیر می‌کند و می‌فهماند که هدایت به امر خدا، از فیوضات معنوی و مقامات باطنی است که مؤمنین به وسیله عمل صالح، به سوی آن هدایت می‌شوند و به رحمت پروردگارشان ملبس می‌گردند. چون امام به وسیله امر، هدایت می‌کند- با در نظر گرفتن اینکه باء در «بامره» باء سببیت و یا آلت است - می‌فهمیم که خود امام قبل از هر کس متلبس به آن هدایت است و از اوست که به سایر مردم منتشر می‌شود و بر حسب اختلافی که مردم در مقامات دارند، هرکس به قدر استعداد خود از آن بهره‌مند می‌شود. از اینجا می‌فهمیم که امام رابط میان مردم و پروردگارشان در اخذ فیوضات ظاهری و باطنی (در تکوین و تشریع) است؛ همچنان که پیغمبر رابط میان مردم و خدای تعالی است در گرفتن فیوضات ظاهری که شرایع الهی از راه وحی نازل کرده‌اند و از ناحیه پیغمبر به سایر مردم منتشر می‌شود. نیز می‌فهمیم که امام دلیلی است که نفوس را به سوی مقاماتش راهنمایی می‌کند؛ همچنان که پیغمبر دلیلی است که مردم را به سوی اعتقادات حق و اعمال صالح راه می‌نماید. البته بعضی از اولیای خدا تنها پیغمبرند و بعضی تنها امامند و بعضی دارای هر دو مقام هستند، مانند ابراهیم و دو فرزندش (ع). (ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۴۲۸).
  9. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۲۷۰.