اراده در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

اراده در لغت مصدر باب افعال، به‌معنای قصد کردن[۱]، خواستن و به چیزی میل و رغبت کردن[۲] و از مادّه «رَوْد» به‌معنای طلب‌ کردن با اختیار و انتخاب[۳] و تردّد کردن برای طلب چیزی با رفق و نرمی[۴] است[۵]. همچنین اراده صفت ترجیح‌دهنده یکی از دو طرف فعل و ترک، همراه با علم و شعور است[۶].

و در اصطلاح عبارت است از: تحت کنترل قراردادن همه میل‌های نفسانی و ضد میل‌های نفسانی یعنی تنفّرها، خوف‌ها و ترس‌ها. اراده نیرویی است در انسان که همه میل‌ها و ضد میل‌ها، همه کشش‌ها و تنفّرها، خوف‌ها، بیم‌ها و ترس‌ها را تحت اختیار خود قرار می‌دهد و نمی‌گذارد یک میل یا ضدّ میل انسان را به یک طرف بکشد[۷]. به عبارتی اراده مربوط است به مالک بودن بر نفس و احساسات خود[۸]. البته باید دانست اراده نیز تحت فرمان عقل است؛ یعنی عقل تشخیص می‌دهد و اراده انجام می‌دهد[۹].[۱۰]

"اراده" قوّه‌ای مرکب از شهوت، حاجت و آرزوست و بر اشتیاق دل به چیزی یا حکمی که سزاوار است ـ خواه انجام شود یا نشود ـ اطلاق می‌شود[۱۱].[۱۲]

اراده در فلسفه و کلام

اراده در فلسفه و کلام به‌صورت‌های گوناگونی تعریف شده است، مانند:

  1. حالتی که پس از تصوّر منافع و مصالح، برای فاعل حاصل می‌شود[۱۳]؛
  2. صفتی که صاحبش را به یکی از دو طرف مقدور سوق می‌دهد[۱۴]؛
  3. صفتی که به واسطه آن، از دو طرفِ ممکن، یک طرف همراه با علم و شعور ترجیح داده می‌شود[۱۵]؛
  4. علمی که سبب صدور فعل می‌شود بدون آنکه این صدور، از روی کراهت و جبر باشد[۱۶]؛
  5. صفتی که اقتضای صاحبش را بالفعل و تأثیر او را تمام می‌کند که در حق تعالی، عبارت از علم عنایی یعنی علم به نظام احسن است و در انسان، غیر از علم به‌شمار می‌رود[۱۷]؛
  6. داعی[۱۸]
  7. علم به مصلحت موجود در فعل[۱۹]؛
  8. اعتقاد منفعت؛
  9. میلی که در پی اعتقاد منفعت حاصل می‌شود؛
  10. شوق مؤکّدی که به دنبال ادراک امر ملائم پدید می‌آید، چه ادراک یقینی باشد و چه ظنّی یا تخیّلی[۲۰]؛
  11. شوق به برطرف کردن نقصی که شخص در وجود خود می‌بیند[۲۱]؛
  12. قصدی که به دنبال جزمِ حاصل از ادراک تصوّری و تصدیقی پدید می‌آید[۲۲]؛
  13. عزم راسخی که پس از مقدّمات فعل، یعنی تصوّر و تصدیق و میل و جزم و عزم پدید می‌آید[۲۳].
  14. برخی نیز اراده را معنایی منافی با کراهت و اضطرار دانسته‌اند[۲۴].

در معنایی جامع می‌توان اراده را حالت یا صفتی دانست که پس از تصوّر منفعت یا مصلحت در فاعل ایجاد شده و موجب ترجیح یکی از دو طرف می‌شود؛ بنابراین، برخی از تعاریف پیشین نادرست است و برخی نیز تعریف دقیق اراده نیستند؛ بلکه از لوازم آن شمرده می‌شوند.

اراده در انسان، از کیفیّات نفسانیّه "امور وجدانی مانند لذّت و درد" و شناختن آن برای انسان‌ها آسان است؛ ولی علم به ماهیّت آن و نیز تعریف دقیق آن مشکل است[۲۵].[۲۶]

انواع اراده

  1. اراده آزاد: اراده‌ای که تابع قانون علّیّت نباشد[۲۷].
  2. اراده تشریعی: یعنی اینکه خدا این‌طور راضی است، خدا این‌چنین می‌خواهد[۲۸].
  3. اراده تکوینی: یعنی قضاء و قدر الهی که اگر چیزی قضا و قدر حتمی الهی به آن تعلق گرفت، معنایش این است که در مقابل قضا و قدر الهی دیگر کاری نمی‌شود کرد[۲۹]. مقصود از اراده تکوینی، قضا و قدر حتمی الهی است[۳۰].
  4. اراده کامله: اراده‌ای بالفعل و ازلی که احتیاج به انگیزه و محرّک و باعث ندارد، مانند اراده خداوند و همچنین عقول مجرده که حکمای الهی به آن قائل‌اند[۳۱].
  5. اراده نیک: اراده نیک انسان یعنی در مقابل فرمان‌های وجدان مطیع مطلق باشد[۳۲].[۳۳]

اراده الهی و انسانی

مفهوم اراده در مقابل کراهت و جبر قرار دارد. مفهوم کراهت وجود محدودیت‌ها و قیدهای داخلی و خارجی است. هرچه این محدودیت‌ها و قیود بیشتر باشند، اراده و اختیار ضعیف‌تر و جبر و کراهت قوی‌تر می‌گردد؛ بر این اساس اراده دو نوع است: اراده الهی و اراده انسانی[۳۴]. تفاوت این دو نوع اراده عبارت است از:

  1. اراده الهی مطلق و محض است، نه محدود و مقید: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[۳۵] و به حکم تعلق می‌گیرد؛ زیرا اشتیاقی در او متصور نیست؛ امّا اراده انسانی شدت و ضعف دارد (از جهت کیفیت انتخاب و اختیار)؛ زیرا انسان‌ها از لحاظ استعداد و عقل مختلف هستند: ﴿كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا[۳۶].
  2. اراده انسانی در طول اراده الهی است؛ زیرا اراده الهی به اختیار انسان تعلق گرفته است و اجبار انسان به اراده الهی نقض غرضِ الهی خواهد بود؛ لذا اعتقاد اشاعره در مجبور بودن انسان و استناد فعل او به خداوند باطل است[۳۷].[۳۸]

منابع

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۳، ص۱۸۸.
  2. القاموس‌المحیط، ج‌۱، ص‌۴۱۵ «رود».
  3. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۲۷۰.
  4. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۷۱.
  5. حشمت‌پور، محمد حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۴۴۲؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص ۶۶-۶۷.
  6. حشمت‌پور، محمد حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۴۴۲.
  7. مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۴۹.
  8. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۷، ص۳۵۹.
  9. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۸۱.
  10. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۴.
  11. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۷۱.
  12. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص ۶۶-۶۷.
  13. گوهر مراد، ص‌۲۵۰.
  14. شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۷‌.
  15. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۰۶.
  16. درة‌التاج، ص‌۵۶۹.
  17. دررالفوائد، ج‌۲، ص‌۷۸.
  18. انوارالملکوت، ص‌۱۳۷‌ـ‌۱۳۸.
  19. مفتاح‌الباب، ص‌۱۱۷.
  20. شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۸‌.
  21. تهافت التهافت، ص‌۴۲.
  22. شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۷‌.
  23. شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۷‌.
  24. المصطلحات الکلامیه، ص‌۱۵.
  25. اسفار، ج‌۶، ص‌۳۳۵‌ـ‌۳۳۶.
  26. حشمت‌پور، محمد حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۴۴۴.
  27. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۳۸۸.
  28. مرتضی مطهری، حماسه حسینی، جلد اول، ص۳۱۷ و جلد سوم، ص۳۴۸.
  29. مرتضی مطهری، حماسه حسینی، جلد اول، ص۳۱۷.
  30. حماسه حسینی، جلد سوم، ص۳۴۸.
  31. مجموعه آثار، ج۵، ص۴۳۱.
  32. فلسفه اخلاق، ص۷۰.
  33. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۴.
  34. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۲۷۱.
  35. «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
  36. «هر بار که از دلتنگی و اندوه بخواهند از آن (دوزخ) بیرون روند بازشان می‌گردانند» سوره حج، آیه ۲۲.
  37. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۱۰۷-۱۱۰.
  38. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۶۶-۶۷.