استعمار: آباد و عمران کردن زمین (تداوم حیات به کشت و زراعت و غیر آن) [۱]، ایجاد عمارت و آبادی، آبادگری. اصل آن "عمارت" به معنای آباد در مقابل خراب و عمر به معنای حیات[۲].
آبادیهای بزرگ، شهرها و عمارتهای عظیم همواره در سایه نظامها، تمدنها و قدرتهای بزرگ به وجود آمدهاند. نشانههای این قدرت و عظمت هنوز هم در شهرها و قصرها و قلعههای بازمانده از این تمدنها مشهود است. "استعمار" در قرآن کریم صفت نیکو و پسندیدهای برای عملانسان در آبادانی و سازندگی در روی زمین و انتفاع از فواید و نتایج آن است[۴].
"استعمار" در فرهنگسیاسی، بهانهای برای سلطه طلبی و تاراج ثروت و امکانات ملتهای ضعیف و کشورهای کوچک از سوی دولتهای بزرگ و قدرتمند شد که به بهانه ایجاد عمران و آبادی و کمک به ملتها و دولتهای ضعیف، در سرزمین آنها استقرار یافته، سپس با تحکیم سلطه خود به سودجویی از منابع طبیعی و بهرهکشی از مردم آن میپرداختند[۵].
امروزه این اصطلاح در علم سیاست و میان ملتهای مظلوم و ستمدیده، از منفورترین واژههای سیاسی است؛ بر خلاف مفهوم مثبتی که در قرآن کریم برای استعمار آمده است[۶].