استغاثه در فقه اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

استغاثه: فریاد خواهی برای رهایی از گرفتاری.

به فریادجو «مُستغیث» و به فریادرس «مستغاث» می‌‏گویند و از آن به مناسبت در باب‌هایی مانند صلات، طلاق، قضاء و حدود سخن رفته است.

استغاثه از مخلوق در امور مباح و غیر حرام جایز است و استغاثه از خداوند و اولیای او در همه احوال مستحب است. در برخی موارد، مانند خشکسالی بر آن تأکید بیشتر شده است. استغاثه بر امر حرام، مانند کشتن کسی به ناحق حرام است. [۱]

استغاثه، در صورتی که حفظ جان، مال یا ناموس محترم، متوقّف بر آن باشد، واجب و ترک آن حرام است. [۲] همچنین اگر فردی نزد قاضی برای احقاق حقّ خویش علیه کسی استغاثه کند، اجابت او بر قاضی واجب است. [۳]

برخی فقها، تدرّج (گام به گام پیش رفتن) را در مقام دفاع از خویش واجب می‏‌دانند. بنابر این، در مرحله نخست باید با استغاثه و فریاد خواهی، دشمن را دفع کرد و در صورت نتیجه نگرفتن، به مرحله بالاتر، یعنی دفاع فیزیکی (با دست و پا) که آن هم دارای مراحلی است، روی آورد. [۴] برخی، ناتوانی از دفع مکرِه را ـ هر چند از راه استغاثه ـ در تحقّق اکراه شرط دانسته‌‏اند[۵].[۶]

منابع

پانویس

  1. الحدائق الناضرة، ج ۴، ص۳۷۷
  2. جواهر الکلام، ج ۶، ص۳۲۸ ـ ۳۳۲
  3. جواهر الکلام، ج ۴۰، ص۱۳۴
  4. المبسوط، ج ۸، ص۷۵ ـ ۷۷؛ قواعد الاحکام، ج ۳، ص۵۷۱
  5. جواهر الکلام، ج ۳۲، ص۱۱.
  6. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۴۶۷-۴۶۸.