ام‌عماره نسیبه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

ام عماره نسیبه[۱]، دختر کعب بن عمرو مازنی، (از بنی مازن بن نجار) روز اُحُد مَشکی به دوش داشت و سپاهیان اسلامی را آب می‌داد. اما چون مسلمانان شکسته شدند و رسول خدا در خطر قرار گرفت، به کار جنگ پرداخت و شمشیر می‌زد و تیراندازی می‌کرد و زخم‌هایی برداشت. وقتی عبدالله بن قمئه برای کشتن رسول خدا پیش تاخت و گفت: محمد کجاست؟ زنده نمانم اگر او را زنده بگذارم. همین زن و مُصعَب بن عُمَیر سر راه وی را گرفتند و در این گیرودار، عبدالله ضربتی بر شانه اُمّ عُماره زد که سال‌ها بعد، جای آن گود و فرود رفته ماند. نوشته‌اند که امّ عماره در روز احد دوازده زخم و نیزه و شمشیر برداشت، و خود و شوهرش و پسرانش عبدالله و حبیب (پسران زَید بن عاصم مازنی) پیش روی رسول خدا ایستاده و از وی دفاع می‌کردند[۲].

رسول اکرم(ص) از شهامت و رشادت این زن فداکار سخت در شگفت بود. وقتی چشمش به ضارب پسر وی افتاد، فوراً او را به «نسیبه» معرفی کرد و گفت: ضارب فرزندت همین مرد است. مادر دل سوخته که همچون پروانه گرد وجود پیامبر می‌گشت، مثل شیر نر به آن مرد حمله برد و شمشیری به ساق او نواخت که او را نقش بر زمین ساخت. این بار تعجب پیامبر(ص) از شهامت این زن زیادتر شد و از شدت تعجب خندید؛ به طوری که دندان‌های عقب او آشکار گردید و فرمود: قصاص فرزند خود را گرفتی. فردای آن روز که حضرت ستون لشکر را به سوی «حمراء الاسد» حرکت داد، «نسیبه» خواست که همراه لشکر حرکت کند، ولی زخم‌های سنگینی که بر او وارد شده بود، اجازه حرکت به او نداد. لحظه‌ای که پیامبر از «حمراء الاسد» بازگشت، شخصی را به خانه «نسیبه» فرستاد تا از وضع مزاجی او به پیامبر گزارش دهد. پیامبر از سلامت وضع وی آگاه گردید و خوشحال شد. این زن در برابر آن همه فداکاری از پیامبر خواست که دعا کند خدا او را در بهشت ملازم حضرتش قرار دهد. پیامبر در حق وی دعا کرد و عرض کرد: خدایا اینها را در بهشت رفیق من قرار بده. منظره دفاع این بانو، به قدری برای پیامبر مایه خرسندی بود که درباره این بانو چنین فرمود: «لمقام نسيبة بنت كعب اليوم خير من فلان و فلان»: موقعیت این بانوی فداکار امروز از فلانی و فلانی بالاتر است. ابن ابی الحدید می‌نویسد: راوی حدیث، نسبت به پیامبر خیانت ورزیده است؛ زیرا صریحاً نام آن دو نفر را که پیامبر اسم آنها را برده ذکر نکرده است[۳].[۴]

منابع

پانویس

  1. در سیرة النبی، ج۳، ص۸۶، به نُسیبه ضبط شده ولی در اُسد الغابه، ج۵، ص۵۵۵، نَسیبه تصریح شده است.
  2. تاریخ پیامبر اسلام، دکتر آیتی، ص۲۹۹.
  3. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۲۶۵ – ۲۶۷؛ اسدالغابه، ج۵، ص۵۵۵.
  4. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۳۵.