اصطلاحی است که بیشتر به معنای دین به کار میرود و عبارت است از همان راهی که خداوند به واسطه پیامبران بر بندگان خویش گشوده است و اعتقادات و احکام و اخلاقیات دینی را در بر میگیرد[۱]. بدین روی میتوان- مثلًا- به جای "دینموسی"، گفت "شریعت موسی" یا "شریعت یهود". این معنا از شریعت، معنای عام آن است؛ اما عرفا و فقها این اصطلاح را به معنایی خاص نیز به کار بردهاند که عبارت است از احکام عملی و فقهی و ظاهری؛ چنان که کتاب علامه حلی در احکام فقهی "شرائع الاسلام" نام دارد و از این رو است که علم به احکام فرعی را "علمشرایع" نام کردهاند. عرفا از شریعت، کنار طریقت و حقیقت یاد میکنند و مراد آنان احکام ظاهری و عملی اسلام است. اهل عرفان، پایبندی به شریعت را شرط راه یافتن به طریقت و حقیقت دانستهاند؛ چنانکه ابوالقاسم قشیری گوید: "شریعت، امر به التزامعبودیت است و حقیقت، مشاهده ربوبیت، و هر شریعتی که مؤید به حقیقت نباشد، غیر مقبول است و هر حقیقتی که مقید به شریعت نباشد، غیر محصول است"[۲][۳].