بدو در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

جغرافیای بدو، در سوره مبارکه یوسف

وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ[۱].

یوسف(ع) به خانواده خود خطاب می‌کند و می‌گوید: خداوند، در حق من نیکی کرد و شما را، از آن بیابان «بدو» به اینجا آورد. حال منظور، از بدو چیست و کدام محل است؟[۲]

بدو کجا است؟

در تفسیر المیزان، به نقل از مجمع البیان، از امام صادق(ع)، روایت کرده، که در تفسیر آیه مبارکه وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ[۳]. فرموده یعقوب بوی یوسف را هماندم... استشمام کرد، که کاروان از مصر بیرون شد و فاصله کاروان تا فلسطین که محل سکونت یعقوب بود ده شب راه بود»[۴]. برخی از دانشمندان، در ذیل آیه مورد تحقیق[۵]، سرزمین کنعان را محل سکونت حضرت یعقوب معرفی می‌نماید و علت تسمیه کنعان را، به بدو یعنی بیابان در، مقام مقایسه، با سرزمین مصر، که از نظر سابقه فرهنگ و تمدن و فنون بسیار غنی و پیشرفته بوده است؛ می‌داند. پس روشن شد، که منظور از بدو کنعان است.[۶]

بدو

...وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي...[۷]. این بخشی از سخنان حضرت یوسف به حضرت یعقوب و برادران است. یوسف گفت: پروردگار من به من احسان کرد، بعد از آنکه شیطان در بین من و برادرانم مداخله کرد و میانه ما را به هم زد و شد آنچه که نباید می‌شد و در آخر به جدائی من از شما منتهی گردید و پروردگارم مرا به سوی مصر سوق داد و گواراترین زندگی‌ها و بلند‌ترین عزت‌ها و سلطنت‌ها روزیم فرمود و آن گاه درباره ما را به هم نزدیک کرد و همگی ما را از بادیه به شهر و زندگی مدنی و مترقی منتقل نمود»[۸].

در تعیین مکان «بدو» اختلافی وجود ندارد. به اعتقاد برخی علما: «تعبیر از سرزمین کنعان به «بیابان» (بدو) نیز جالب است و روشنگر تفاوت تمدن مصر نسبت به کنعان می‌باشد»[۹]. کنعان کجاست؟ گفته‌اند: حد آن از جانب شمال از طریق حماه به شمال لبنان و از سوی مشرق دشت سوریه و دشت العرب به طرف جنوب ولی از سوی مغرب تماماً به ساحل دریای متوسط امتداد می‌یافت چه هنوز مردم فلسطین در آن باقی بودند.[۱۰]

منابع

پانویس

  1. «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
  2. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۱۵۶.
  3. «و چون کاروان (از شهر مصر) بیرون رفت پدرشان (در کنعان) گفت: اگر مرا گول و خرف ندانید من بوی یوسف را می‌شنوم» سوره یوسف، آیه ۹۴.
  4. محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۲۲، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ص۱۱۲.
  5. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۸۰.
  6. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۱۵۶.
  7. «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
  8. تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۸۶.
  9. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۱۰۲.
  10. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۳۱۱.