بشیر بن معبد اسلمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از بشیر اسلمی)

مقدمه

ابن سعد[۱] شرح حال او را در عنوان «صحابه‌ای که پیش از فتح مکه مسلمان شدند» آورده و وی را از اصحاب شجره شمرده است. ابن حبان[۲] و عده‌ای دیگر[۳] نیز او را صحابی دانسته‌اند، و تصریح شده که او در بیعت رضوان حضور داشت[۴].

ابن حبان[۵] «بشیر اسلمی» را فردی غیر از «بشیر بن معبد اسلمی» دانسته، که این تفکیک مبنایی ندارد و صحیح به نظر نمی‌رسد؛ چنان که ابن حجر[۶] آن را موهوم دانسته است.

او بعدها به کوفه رفت. از این رو، نویسندگان وی را در شمار کوفیان به شمار آورده‌اند [۷]؛ همانگونه که از نواده وی در شمار محدثان کوفه یاد شده است[۸].

در میان نوادگان وی، محمد بن بشر در منابع رجالی شیعه و سنی مشهور و شناخته شده است و در شرح حال بشیر، اغلب اشاره می‌شود که وی جد محمد بن بشر است[۹]. طوسی[۱۰] نواده وی، محمد بن بشر را که در سال ۱۶۳ درگذشت، از اصحاب امام صادق (ع) دانسته است.

سه حدیث و گزارش از بشیر در منابع به جای مانده است:

  1. او از رسول خدا (ص) نقل کرد که حضرت فرمود: «هر کس سیر خورد، با ما سخن نگوید»[۱۱]. گونه دیگر روایت از همین راوی، خورنده سیر را از داخل شدن به مسجد منع کرده است[۱۲].
  2. روایت دیگر وی، درباره تلاش رسول خدا (ص) برای خریدن چاه رومه و در نهایت اقدام عثمان برای خرید آن است[۱۳].
  3. یکی از دهقان‌ها، أُشنان (گیاهی که با آن لباس و دست شویند) برای وضو گرفتن وی آورد. بشیر، اُشنان را با دست راست گرفت. دهقان گرفتن با دست راست را ناپسند دانست، ولی بشیر گفت: ما چیزهای خیر و پسندیده را با دست راستمان می‌گیریم[۱۴]. فرزندش بِشر بن بشیر راری روایت اوست[۱۵][۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن سعد، ج۴، ص۲۳۹.
  2. ابن حبان، ج۳، ص۳۴.
  3. ابونعیم، ج۱، ص۳۹۹.
  4. ابن اثیر، ج۱، ص۴۰۴؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۴۵.
  5. ابن حبان، ج۳، ص۳۴.
  6. ابن حجر، ج۱، ص۴۴۵.
  7. بخاری، ج۲، ص۹۶؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۴۵.
  8. خویی، ج۱۶، ص۱۳۵.
  9. ابن ماکولا، ج۱، ص۲۸۱.
  10. طوسی، ص۲۷۸.
  11. ابن سعد، ج۴، ص۳۲۰؛ ابن سلمه، ج۴، ص۲۳۷.
  12. طبرانی، ج۲، ص۴۱؛ ابونعیم، ج۱، ص۳۹۹.
  13. ابن عساکر، ج۳۹، ص۷۱؛ یاقوت حموی، ج۱، ص۲۲۹؛ شامی، ج۱۱، ص۲۸۰.
  14. بخاری، ج۱، ص۴۵؛ ابن اثیر، ج۱، ص۴۰۵.
  15. ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۵۴.
  16. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «بشیر بن معبد اسلمی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۲۵۳.