جنادة بن ابی‌امیه ازدی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

وی اهل شام بود و در اوایل عمرش خدمت رسول خدا (ص) رسید و اسلام آورد. جناده در فتح مصر شرکت داشت و از زمان عثمان زیر نظر معاویه در روم با رومیان می‌جنگید. بعضی از محدثان در این که رسول خدا (ص) را دیده باشد، تردید کرده‌اند ولی مطلبی که از پیامبر (ص) نقل کرده، شاهد آن است که حضرت را دیده است.

جناده می‌گوید: برخی از یاران پیامبر (ص) درباره این که آیا حکم هجرت برداشته شده یا نه، اختلاف داشتند. من نزد رسول خدا (ص) رفتم و این مطلب را پرسیدم. پیامبر (ص) فرمود: "تا وقتی که میان اسلام و دیگران جنگ هست،، حکم هجرت هم باقی است و برداشته نمی‌شود"[۱].

هم چنین می‌گوید: ما هشت نفر بودیم که روز جمعه‌ای نزد پیامبر (ص) رفتیم. آن حضرت در حال خوردن غذا بود و به ما فرمود: "نزدیک بیایید و غذا بخورید". گفتیم: ما روزه هستیم. حضرت فرمود: "آیا دیروز هم روزه بودید؟" گفتیم: یا رسول الله! نه؛ حضرت فرمود: "می‌خواهید فردا را هم روزه بگیرید؟" گفتیم: تصمیم نداریم. حضرت فرمود: "افطار کنید". سپس ما هم افطار کردیم[۲].

از برخی نقل‌ها دانسته می‌شود که او مرد زاهد و پرهیز کاری بوده است؛ چنان که ابوعبدالله صنابحی نقل کرده که روزی جناده می‌خواست امام جماعت عده‌ای شود. همین که برای نماز برخاست، به طرف راست خود توجه کرد و پرسید: شما به امامت من راضی هستید؟ آنها گفتند: آری؛ سپس متوجه طرف چپ شد و همین سؤال را تکرار کرد. آنگاه گفت: "از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: "هر که بر قومی امامت کند در حالی که نمازگزاران از امامت او ناراضی باشند، نمازش از حنجره‌اش تجاوز نمی‌کند"[۳].[۴]

جناده و امام حسن (ع)

جناده همان کسی است که در وقت رحلت امام حسن (ع) بر بالینش حاضر شد و از حضرت خواست تا او را نصیحت کند. خود جناده می‌گوید: نزد امام حسن (ع) رفتم، در حالی که طشتی در جلو آن حضرت بود و خون از دهان ایشان در میان طشت می‌ریخت و پاره‌های درون امام در میان آن دیده می‌شد. به ایشان گفتم آقای من! چرا درمان نمی‌کنید؟ امام (ع) فرمود: بنده خدا! مرگ را چه درمان کنم!"

گفتم: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۵]. سپس متوجه من شد و فرمود: به خدا قسم، رسول خدا (ص) به ما فرمود که این مقام را دوازده نفر امام از اولاد علی (ع) و فاطمه (ع) مالک می‌شوند و همه ما مسموم و یا کشته می‌شویم" سپس طشت را برداشتند و حضرت گریست [۶].

گفتم: یا ابن رسول الله! مرا موعظه کنید.

فرمود: "آماده سفر آخرت شو، و قبل از رسیدن مرگ، توشه‌ات را مهیا ساز. آگاه باش تو در جستجوی دنیایی و مرگ در پی توست؛ غم روزی را که نیامده به امروز بار مکن؛ بدان که هر چه از اموال، افزون بر احتیاجت بیندوزی، امانت دار دیگران خواهی بود اما در حلال آن حساب و در حرامش عقاب و در شبه دار آن، سرزنش است؛ دنیا را مانند مرداری به حساب آور و به اندازه لازم از آن برگیر؛ زیرا بیش از آن، اگر حلال باشد و تو واگذاری، زاهد خواهی بود، و اگر حرام باشد، گناهی را ترک کرده‌ای؛ در امور دنیا چنان باش که گویا همیشه در آن خواهی زیست، و درباره آخرت چنان باش که گویی فردا خواهی مرد(یعنی فکر نکن که شاید فردا بمیرم پس برای چه به دنبال کسب و کارم بروم؛ اما درباره آخرت نهایت کوشش خود را همین امروز به جای آور)؛ اگر می‌خواهی بدون بستگان، عزیز و بدون داشتن قدرتی، محترم باشی؛ از زیر بار خواری گناه خدا بیرون رو و در عزت اطاعت از پروردگار داخل شو؛ اگر محتاج رفیق و هم صحبت شدی با کسی رفاقت کن که هم نشینی با او بر شخصیت تو بیفزاید و اگر به او خدمت کنی، آبرؤیت را حفظ کند و اگر از او کمک خواستی، خودداری نکند؛ و اگر به راستی سخن گفتی، تو را راستگو بداند؛ اگر قدرتی یافتی تو را کمک کند؛ اگر به مقامی دست یافتی تو را یاری کند؛ اگر خطایی از تو ببیند، آن را بپوشاند؛ چنانچه از تو خوبی دید آن را بگوید؛ اگر خواهشی نمودی اجابت کند؛ و اگر سکوت کردی قبل از خواستن، حاجت تو را برآورد. چیزی خواستی بپذیرد؛ اگر سختی و مصیبتی بر تو وارد شد، ناراحت شود؛ دوستی که از او سختی به تو نرسد، و از قبول خواسته او راه بر تو تنگ نشود (در سختی نیفتی)"[۷].[۸]

سرانجام جناده بن ابی‌امیه

درباره زمان مرگ جناده، اختلاف است و سخنان مختلفی در این باره نقل شده است؛ محمد بن عمر واقدی و ابن یونس می‌گویند او در سال ۸۰ هجری و در دوران خلافت عبدالملک بن مروان از دنیا رفت[۹]. محمد بن اسماعیل، عبادة بن صامت و بخاری تاریخ مرگ او را سال ۶۷ هجری می‌دانند[۱۰] و مدائنی تاریخ مرگ او را سال ۶۵ هجری دانسته است[۱۱].[۱۲]

منابع

پانویس

  1. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۱، ص۲۹۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۳۵۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۶۰۸.
  2. اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۲۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۱، ص۲۹۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۶۰۷.
  3. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۱، ص۲۹۲ و اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۳۵۳.
  4. جوان هوشیار، جعفر، مقاله «جناده بن ابی‌امیه»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۲۸۳-۲۸۴.
  5. «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  6. الصراط المستقیم، علی بن یونس عاملی، ج۲، ص۱۲۸؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۲۴؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۳۸-۱۴۰؛ به نقل از: کفایة الاثر خزار قمی رازی و موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۵۶۷-۵۶۹.
  7. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۳۹-۱۴۰؛ به نقل از کفایة الاثر خزار قمی رازی.
  8. جوان هوشیار، جعفر، مقاله «جناده بن ابی‌امیه»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۲۸۴-۲۸۶.
  9. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۱، ص۲۹۴.
  10. الثقات، ابن حبان، ج۴، ص۱۰۴.
  11. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۱، ص۲۹۹.
  12. جوان هوشیار، جعفر، مقاله «جناده بن ابی‌امیه»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۲۸۶.