جهان‌بینی علمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

علم بر سه چیز مبتنی است: "بررسی جزئیات"، "فرضیه" و "آزمون".

عالم و محققی که در جستجوی قوانین حاکم بر یک پدیده است، اول به بررسی و مشاهده موارد جزئی می‌‌پردازد. پس از مشاهده، بررسی و مطالعه موارد جزئی، فرضیه‌ای در ذهن محقق نقش می‌‌بندد و سپس آن را در عمل، مورد آزمایش قرار می‌دهد. اگر آزمایش آن فرضیه تأیید کرد، نتیجه به صورت یک اصل و یک قانونِ به ثبوت رسیده، مورد قبول واقع می‌‌شود، و تا فرضیه‌ای کامل‌تر و جامع‌تر که با آزمون‌های بیشتری تأیید گردیده باشد، پیدا نشود، آن اصل علمی به قوت اعتبار خود باقی است. کار علم از آن جهت که بر آزمون عملی مبتنی است، مزایایی دارد و نارسایی‌هایی:

بزرگ‌ترین مزیت کشفیات علمی دقیق، جزئی و مشخص بودن آن است.

نارسایی کشفیات علمی این است که دایره آن به آزمون محدود است. علم در تعقیب علت‌ها یا معلول‌ها تا حد معینی پیش می‌‌رود؛ اما در نهایت از رسیدن به کنه نظام علّی و معلولی جهان ناتوان است. از نظر علم، جهان کهنه کتابی است که اول و آخر آن افتاده است. نه اولش معلوم است و نه آخرش. این است که جهان‌بینی علمی، جزءشناسی است، نه کل‌شناسی، علم، ما را به وضع برخی اجزای جهان آشنا می‌‌کند، نه به شکل و قیافه و شخصیت کل جهان.

نارسایی دیگر جهان‌بینی علمی از نظر تکیه‌گاه بودن برای یک ایدئولوژی ناپایدار بودن آن است؛ زیرا علم بر فرضیه و آزمون مبتنی است، نه بر اصول بدیهی اولی عقلی. به همین جهت، جهان‌بینی علمی جهان‌بینی‌ای متزلزل و بی‌ثبات است و نمی‌تواند پایگاه ایمان واقع شود.

جهان‌بینی علمی، به حکم محدودیتی که دارد، از پاسخگویی به یک سلسله مسائل اساسی جهان‌شناسی - که خواه ناخواه برای ایدئولوژی، پاسخگویی قطعی به آنها لازم است - قاصر می‌باشد.

برخی از این مسائل اساسی عبارتند از:

  1. جهان از کجا آمده است و به کجا می‌‌رود؛ ما در چه نقطه و کدام موضع از مجموعه هستی قرار داریم؛ آیا جهان از نظر زمانی، دارای اول و آخر است، یا نه؛ از نظر مکانی چه طور؛ آیا هستی در مجموع خود صحیح است یا غلط؛ حق است یا پوچ؛ زشت است یا زیبا؛ آیا بر جهان، سنت‌های ضروری و لایتغیر حاکم است یا هیچ سنت غیر قابل تغییری وجود ندارد؛ آیا هستی، در مجموع خود واحدی زنده و با شعور است یا مرده و بی‌شعور؛ وجود انسان یک استثنا و تصادف است؛ آیا موجود، معدوم می‌‌شود؛ آیا معدوم، موجود می‌‌شود؛ آیا اعاده معدوم ممکن است یا محال؛ آیا جهان و تاریخ عیناً و مو به مو، هر چند پس از میلیاردها سال، قابل تکرار است؛ آیا به راستی بر هستی، وحدت حاکم است یا کثرت؛ آیا جهان به مادی و غیر مادی تقسیم می‌‌شود؛ و جهان مادی بخشی کوچک از مجموع جهان است؛ آیا جهان، هدایت شده و بیناست یا کور و نابینا؛ آیا جهان با انسان در حالِ داد و ستد است؛ آیا جهان در برابر نیکی و بدی انسان، عکس‌العملی نیک و بد دارد؛ آیا پس از این حیاتِ فانی، یک حیات باقی وجود دارد و....
  2. علم، در پاسخ به همه این پرسش‌ها به "نمی دانم" می‌‌رسد؛ زیرا نمی‌توان اینها را آزمود. علم به مسائل محدود و جزئی پاسخ می‌‌دهد، اما از تصویر کلی جهان ناتوان است. این است که علم از پاسخ به اساسی‌ترین مسائلی که برای جهان‌بینی لازم است، یعنی برداشت‌های کلی درباره مجموع و اندام جهان، ناتوان است. علاوه بر این، ارزش جهان‌بینی علمی، ارزش عملی و فنی است، نه نظری. آنچه می‌‌تواند تکیه‌گاه یک ایدئولوژی قرار گیرد، ارزش نظری است نه عملی.
  3. در جهان امروز، به موازات اینکه بر ارزش فنی و عملی علم افزوده شده، از ارزش نظری آن کاسته شده است[۱].[۲]

منابع

پانویس

  1. مطهری، شش مقاله (جهان‌بینی الهی و جهان‌بینی مادی)، ص۲۸۳ - ۲۷۵؛ همو، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۲: همو، جهان‌بینی توحیدی، ص۱۲ - ۸.
  2. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۰۰-۱۰۱.