حجاج بن منهال انماطی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از حجاج بن منهال)

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

حجّاج بن منهال[۱]، در سند دو روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از تأویل الآیات الظاهرة واقع شده است:

« قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ - رَضِيَ اللٰه عَنْهُ - : حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللٰه ، عَنِ الْحَجَّاجِ بْنِ مِنْهَالٍ ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ سَلَمَةَ ، عَنِ الْكَلْبِيِّ ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ [ - رَحِمَهُ اللٰه - قَالَ : إِنَّ الْوَلِيدَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ قَالَ لَعَلَى : أَنَا أَقْسَطُ مِنْكَ لِسَاناً وَ أَحَدُ مِنْكَ سِنَاناً وَ أَمْلَأَ مِنْكَ حَشْواً فِي الْكَتِيبَةُ . فَقَالَ لَهُ عَلَيَّ - عَلَيْهِ السَّلَامُ - : أَسْكُتْ يَا فَاسِقُ . فَأَنْزَلَ اللٰه - جَلَّ اسْمُهُ - : ﴿أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ[۲] إلی قوله: ﴿تُكَذِّبُونَ[۳]»[۴].[۵]

شرح حال راوی

مراد از عنوان مذکور، به قرینه روایتش از حماد بن سلمه، ابو محمد حجاج بن منهال الأنماطی البصری است که در بعضی کتب رجالی سنی ذکر و در اسناد و طرق نیز واقع شده و روایاتی گزارش کرده است ولی رجالیان شیعه از وی در کتب رجالی خود یاد نکردند، جز بعضی کتب رجالی معاصر، آن هم به جهت قرار گرفتنش در بعضی اسناد روایات.

ایشان، با عنوان حجاج بن منهال[۶] در بیشتر موارد و با عنوان حجاج بن منهال الأنماطی[۷]، حجاج بن منهال البصری الأنماطی[۸] و حجاج بن منهال السلمی[۹].[۱۰] در بعضی موارد در اسناد روایات قرار گرفته و حدیث گزارش کرده است.

حجاج بن منهال از مشایخ حدیثی بخاری و دارمی است، از این رو بیش از چهل روایت از وی در صحیح بخاری و بیش از پنجاه روایت از وی در سنن دارمی گزارش شده است.

او برادری به نام محمد بن منهال داشته که از راویان حدیث بوده و در کتب رجال سنی با عنوان "محمد بن منهال أخو حجاج بن منهال[۱۱] از وی یاد شده که نشان دهنده شهرت و معروفیت حجاج بن منهال است.

از احادیث حجاج بن منهال حدیث تهنیت است که ثعلبی آن را در تفسیر خودش گزارش کرده است: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ يَعْقُوبَ بْنِ أَحْمَدَ السَّرِيِّ؛ أَنَا أبوبكر مُحَمَّدِ بْنِ عبدالله بْنِ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا أَبُو مُسْلِمِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عبدالله الكچي، نا حَجَّاجِ بْنُ مِنْهَالٍ، نا حَمَّادٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ عَدِيِّ بْنِ ثَابِتٍ، عَنِ الْبَرَاءِ قَالَ: لَمَّا نَزَّلْنا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ كُنَّا بِغَدِيرِ خُمٍّ، فنادي أَنَّ الصَّلَاةَ جَامِعَةُ، وَ كَسْحُ لِلنَّبِيِّ تَحْتَ شجرتين، فَأَخَذَ بِيَدِ عَلَيَّ فَقَالَ: أَ لَسْتَ أُولِي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ قالُوا بَلِيَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: أَ لَسْتَ أُولِي بِكُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ؟ قالُوا بَلِيَ. قَالَ: هَذَا مولي مَنْ أَنَا مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ! قَالَ: فَلَقِيَهُ عُمَرَ فَقَالَ: هَنِيئاً لَكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ! أَصْبَحَتْ مولي كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ[۱۲].

یادآوری می‌شود حدیث تهنیت از احادیث معروف و مشهوری است که با طرق و اسناد گوناگون گزارش شده است و بزرگان اهل سنت نیز به آن تصریح کرده‌اند: 

ذهبی: ولأبي المظفر يوسف سبط ابن الجوزي في كتاب "رياض الأفهام" في مناقب أهل البيت قال: ذكر أبو حامد في كتابه "سر العالمين وكشف ما في الدارين" فقال في حديث: "«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»" أن عمر قال لعلي: بخ بخ، أصبحت مولي كل مؤمن و مؤمنة. قال أبو حامد: و هذا تسليم و رضي، ثم بعد هذا غلب عليه الهوي حبا للرياسة، و عقد البنود، و أمر الخلافة و نهيها، فحملهم علي الخلاف، ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ[۱۳][۱۴].

ابن عساکر: ...فقال عمر بن الخطاب: هنيئا لك يا ابن أبي طالب! أصبحت اليوم ولي كل مؤمن[۱۵].

ابن خلدون: ...و تنقسم هذه النصوص عندهم إلي جلي و خفي؛ فالجلي مثل قوله: من كنت مولاه فعلي مولاه قالوا: و لم تطرد هذه الولاية إلا في علي؛ و لهذا قال له عمر: أصبحت مولي كل مؤمن و مؤمنة[۱۶].

ابن اثیر و ابن منظور: و قول عمر لعلي: أصبحت مولي كل مؤمن أي ولي كل مؤمن[۱۷].

شهرستانی: حتی قال عمر حين استقبل عليا: طوبی لك يا علي! أصبحت مولی كل مؤمن و مؤمنة[۱۸].

الموفق الخوارزمی[۱۹]: ...اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه! من كنت مولاه فعلي مولاه. فلقيه عمر بن الخطاب بعد ذلك فقال: هنيئا لك يابن أبي طالب! أصبحت مولي كل مؤمن و مؤمنة[۲۰].[۲۱]

طبقه راوی

تاریخ ولادت راوی مشخص نیست؛ لکن تاریخ وفاتش را سال ۲۱۷ هجری قمری ثبت نموده‌اند[۲۲].[۲۳]

استادان و شاگردان راوی

ذهبی نوشته است که وی از کسانی مانند قرة بن خالد، شعبه، جویر بن اسماء؛ همام بن یحیی، یزید بن ابراهیم تستری و عبدالعزیز بن ماجشون روایت کرده است و اشخاصی مانند بخاری، ابومحمد دارمی، عبد بن حمید، احمد بن فرات، اسحاق بن ابراهیم شاذان، محمد بن یحیی ذهلی، علی بن عبدالعزیز و... از ایشان روایت کرده‌اند[۲۴].

از جمله استادان راوی در اسناد روایات، حماد بن سلمه است که در سند مورد بحث نیز از وی روایت کرده است[۲۵].[۲۶]

مذهب راوی

با توجه به یادکرد نام راوی در کتب رجال اهل سنت و سکوت آنان از مذهب راوی، وی از راویان سنی شمرده می‌شود؛ لکن روایاتی در فضائل اهل بیت(ع) گزارش کرده است[۲۷].[۲۸]

جایگاه حدیثی راوی

ذهبی از رجالیان بزرگ سنی با عبارات: الحافظ الإمام القدوة العابد الحجة[۲۹]، ثقة ورعا[۳۰]، الحافظ الثقة[۳۱] و ثقة صاحب السنة[۳۲] ستوده و سپس نوشته است: قال أبو حاتم: ثقة فاضل. و قال احمد العجلی: ثقة رجل صالح[۳۳].

علامه امینی: الحافظ حجاج بن منهال السلمي أبو محمد الأنماطي البصري المتوفي ٢١٧. وثقه العجلي وابن قانع وأبو حاتم والنسائي وابن سعد، وقال الفلاس: ما رأيت مثله فضلا ودينا[۳۴].[۳۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: تنقیح المقال، ج۱۸، ص۳۹، ش۴۷۱۶؛ الغدیر، ج۱، ص۸۵، ش۷۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۰۹، ش۳۱۹۳. ب. منابع سنی: تاریخ الإسلام، ج۱۵، ص۱۷ و ۱۰۶، ش۴؛ العلل، ج۲، ص۳۲۰، ش۲۴۱۶؛ التاریخ الصغیر، ج۲، ص۳۰۹؛ التعدیل و التجریح، ج۱، ص۵۲۱، ش۲۷۸؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱۰، ص۳۵۲، ش۸۸؛ تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۴۰۳، ش۴۰۵؛ الکاشف، ج۱، ص۳۱۳، ش۹۴۳؛ العبر فی من غبر، ج۱، ص۳۷۱، ش۲۱۷.
  2. آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند سوره سجده، آیه ۱۸.
  3. عذاب آتشی را که دروغ می‌شمردید، بچشید سوره سجده، آیه ۲۰.
  4. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۳۰۱ به گزارش از تأویل الآیات الظاهرة، ص۴۳۵-۴۳۶.
  5. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 191.
  6. شرح الأخبار، ج۳، ص۵۴۴-۵۴۵، ح۱۱۱۶؛ الیقین، ص۴۸۵.
  7. السنن الکبری (بیهقی)، ج۱۰، ص۵۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۳۰، ص۲۲۱.
  8. شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۱، ح۶۴۰.
  9. سمعانی نوشته است کلمه سلمی را می‌‌توان به دو گونه قرائت نمود: السلمی: بفتح السین المهملة، و سکون اللام. هذه النسبة إلی الجد، و هو ممن کان فی آبائه و أجداده سلم...؛ السلمی: هذه النسبة بضم السین المهملة، و فتح اللام إلی سلیم، و هی قبیلة من العرب مشهورة یقال لها: سلیم بن منصور بن.... (الأنساب (سمعانی)، ج۳، ص۲۷۸).
  10. شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۱، (ح ۶۴۰) و ۱۱۵، (ح ۷۴۷).
  11. سیر أعلام النبلاء، ج۱۰، ص۶۴۵، ش۲۲۷؛ تهذیب الکمال، ج۲۶، ص۵۱۳، ش۵۶۳۴؛ تاریخ الإسلام، ج۱۷، ص۳۴۶.
  12. خلاصة عبقات الأنوار، ج۷، ص۱۲۲، (ح ۶۹) و ۲۹۴.
  13. و (یاد کن) آنگاه را که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت که آن (کتاب آسمانی) را برای مردم، روشن بگویید و پنهانش مدارید اما آن را پس پشت افکندند و با آن بهای ناچیزی ستاندند و بد است آنچه می‌ستاندند سوره آل عمران، آیه ۱۸۷.
  14. سیر أعلام النبلاء، ج۱۹، ص۳۲۸.
  15. تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۲۲۰-۲۲۲ و ۲۳۸.
  16. تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۹۷.
  17. النهایه (ابن اثیر)، ج۵، ص۲۲۸؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۴۱۰.
  18. الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۳.
  19. الموفق بن أحمد المکی الخوارزمی؛ أبو المؤید مؤلف... مناقب أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب کان فقیها أدیبا له خطب و شعر. أصله من مکه أخذ العربیة عن الزمخشری بخوارزم و تولی الخطابة بجامعها. (الأعلام، ج۷، ص۳۳۳).
  20. المناقب (خوارزمی)، ص۱۵۵-۱۵۶، ح۱۸۳.
  21. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 192-195.
  22. ر.ک: الکاشف، ج۱، ص۳۱۳، ش۹۴۳؛ تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۴۰۴، ش۴۰۵؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱۰، ص۳۵۴، ش۸۸.
  23. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 195.
  24. سیر أعلام النبلاء، ج۱۰، ص۳۵۳، ش۸۸.
  25. بحار الأنوار، ج۳۷، ص۲۶۲، ح۲۷؛ سنن الدارمی، ج۲، ص۳۲۹.
  26. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 195-196.
  27. شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۱-۲۲: «... أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْمَكِّيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ السُّلَمِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صكَانَ يَمُرُّ بِبَابِ فَاطِمَةَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ- إِذَا خَرَجَ إِلَى صَلَاةِ الْفَجْرِ فَيَقُولُ: الصَّلَاةَ- يَا أَهْلَ الْبَيْتِ الصَّلَاةَ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا». شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۱۵: «أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْمَكِّيُّ حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ السُّلَمِيُّ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيْدٍ عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صقَالَ: لِفَاطِمَةَ يَا بُنَيَّةُ ائْتِينِي بِزَوْجِكِ وَ ابْنَيْهِ فَجَاءَتْ بِهِمْ فَأَلْقَى رَسُولُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ كِسَاءً فَدَكِيّاً- ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَيْهِمْ- ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ آلُ مُحَمَّدٍ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، فَإِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَرَفَعْتُ الْكِسَاءَ لِأَدْخُلَ مَعَهُمْ- فَجَذَبَهُ مِنْ يَدِي فَقَالَ: إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ». تاریخ مدینة دمشق، ج۷۰، ص۱۰۸: علی بن عبدالعزیز، نا حجاج بن منهال قالا: أنا داوود بن أبی الفرات، عن علباء بن أحمر، عن عکرمة، عن ابن عباس: أن رسول الله(ص) خط فی الأرض أربعة خطوط ثم قال: هل تدرون ما هذا؟ قالوا الله و رسوله أعلم قال: أفضل أهل الجنة خدیجة بنت خویلد وفاطمة بنت محمد(ص) و مریم بنت عمران و آسیة امرأة فرعون.
  28. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 196.
  29. سیر أعلام النبلاء، ج۱۰، ص۳۵۴، ش۸۸.
  30. الکاشف، ج۱، ص۳۱۳، ش۹۴۳.
  31. سیر أعلام النبلاء، ج۱۰، ص۶۴۵، ش۲۲۷ ترجمه برادرش محمد بن منهال.
  32. العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۳۷۱، ش۲۱۷.
  33. تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۴۰۴، ش۴۰۵؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱۰، ص۳۵۳، ش۸۸؛ تاریخ الإسلام، ج۱۵، ص۱۰۷، ش۴.
  34. الغدیر، ج۱، ص۸۵، ش۷۹.
  35. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 197.