حقیقت در فلسفه اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

از نظر قدما در اینکه تعریف حقیقت مطابقت با واقع و نفس‌الامر است تردیدی وجود نداشته است. یعنی در پاسخ این سؤال که حقیقت یعنی چه؟ می‌گفته‌اند حقیقت یعنی اندیشه مطابق با واقع و نفس الامر[۱].[۲]

حقیقت ثابت یا متغیر

معنای "حقیقت متغیّر است"، این است که در گذشته، آن حقیقت بود، امروز این حقیقت است و همان حقیقت خودش تغییر کرده. خیر، در گذشته هم حقیقت آن نبود، در گذشته هم آن، باطل بوده است[۳].[۴]

حقیقت در فلسفه غرب

حقیقت از نظر اگوست کنت

"حقیقت عبارت است از فکری که تمام اذهان در یک زمان در آن وفاق داشته باشند". وی توافق تمام اذهان را در یک زمان علامت حقیقت نمی‌داند، بلکه می‌گوید معنای حقیقت غیر از این نیست[۵].[۶]

حقیقت از نظر پراگماتیست‌ها

پراگماتیست‌ها در باب حقیقت گفته‌اند، حقیقت آن چیزی است که مفید فایده باشد. این را دو گونه می‌شود تعبیر کرد: یکی اینکه بگوییم آنچه که حقیقت است (یعنی مطابق با واقع است) مفید فایده است: اگر چنین بگوییم اثر حقیقت را گفته‌ایم. یک وقت می‌گوییم: نه، اصلاً معنی حقیقت بودن این است که مفید فایده است؛ تعریف حقیقت این است که حقیقت یعنی آنچه که مفید فایده باشد؛ تعریف حقیقت جز این نیست[۷].[۸]

حقیقت از نظر پوزیتوسیت‌ها

پوزیتوسیت‌ها می‌گویند حقیقت عبارت است از توافق اذهان[۹].[۱۰]

حقیقت از نظر شاله

"معمولاً در تعریف حقیقت (یا صدق) می‌گویند که آن مطابقت فکر با موضوع خود و یا مطابقت فکر با واقع است، اما این تعریف نه بر حقایق ریاضی که موضوع آنها وجود خارجی ندارد درست منطبق می‌شود و نه بر حقایق نفسانی که وجود آنها کاملاً ذهنی است و نه به حقایق تاریخی که موضوع آنها بر بر حسب تعریف از بین رفته است. صادق بودن این تعریف درباره حقایق تجربی هم خالی از اشکال نیست زیرا برای ذهن، موضوع خارجی جز یک دسته احساس و صور چیز دیگری نیست". تا آنجا که می‌گوید: "بر حسب گفته پر مغز اگوست کنت وصف بارز حقیقت این است که وفاق تمام افکار را در ذهن و توافق تمام اذهان افراد جامعه انسانی را در یک زمان به حصول می‌آورد و وحدت معنوی ایجاد می‌کند"[۱۱].[۱۲]

حقیقت از نظر ویلیام جیمز

"حقیقت عبارت است از فکری که در عمل تأثیر نیکو دارد". این دانشمند جمله "مفید است" و جمله "حقیقت است" را مرادف یکدیگر قرار می‌دهد. مفید بودن در عمل را علامت حقیقت نمی‌داند، بلکه می‌گوید معنای حقیقت غیر از این است. ویلیام جیمز به نقل مرحوم فروغی می‌گوید: "می‌گویند حق رونوشت امر واقع است؛ یعنی قولی که مطابق با واقع باشد حق است. بسیار خوب، اما واقع چیست که مطابقت با او قول حق باشد؟ آیا امری ثابت و لایتغیر است؟ نه، زیرا عالم متغیر است و هیچ امری در او ثابت نیست. پس بهتر این است که بگوییم قول حق آن است که بر آنچه فعلاً هست تأثیر نیکو دارد، پس قول چون نتیجه صحیح دارد حق است نه آنکه چون حق است نتیجه‌اش صحیح است[۱۳].[۱۴]

منابع

پانویس

  1. شرح مبسوط منظومه، ج۲، ص۳۶۰.
  2. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۷۲.
  3. مقالات فلسفی (۱)، ص۴۹.
  4. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۷۴.
  5. مجموعه آثار، ج۶، ص۱۵۷.
  6. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۷۱.
  7. شرح مبسوط منظومه، ج۲، ص۳۶۶.
  8. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۷۱.
  9. شرح مبسوط منظومه، ج۲، ص۳۶۶.
  10. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۷۲.
  11. مجموعه آثار، ج۶، ص۱۵۷.
  12. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۷۲.
  13. مجموعه آثار، ج۶، ص۱۵۷.
  14. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۷۲.