غزوه ذات العشیره

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از ذی العشیره)

مقدمه

"غزوه ذات العُشَیره" (ذی العُشَیره)[۱] از اولین غزوه‌های رسول خدا (ص) است. این غزوه پس از غزوه ابواء و بواط، سومین غزوه محسوب می‌شود و در سال دوم هجری در جمادی الثانی[۲] و جمادی الاولی و اوایل جمادی‌الثانی، صورت گرفته است.

ابن‌هشام و طبرسی می‌نویسد: زمان خروج رسول خدا (ص) از مدینه در اواخر جمادی‌الاولی بوده و این غزوه تا چند روز از جمادی الثانی طول کشیده است[۳]. طبق این بیان، غزوه مذکور باید اواخر جمادی الاولی آغاز شده باشد و تا چند روز از جمادی الثانی طول کشیده باشد[۴].

علت غزوه

به فرستاده خدا (ص) خبر رسید که کاروان تجاری قریش از مکه عازم سرزمین شام است[۵]. رسول خدا (ص) برای حمله به این کاروان، همراه عده‌ای از مهاجران از مدینه خارج شد[۶]. باید توجه داشت که این کاروان، همان کاروان تجاری است که هنگام بازگشت از شام نیز پیامبر (ص) برای حمله به آن از مدینه خارج شد؛ ولی کاروان به سرپرستی ابوسفیان از راه کنار دریا موفق به فرار به سمت مکه شد. وقتی به قریش خبر رسید که محمد (ص) می‌خواهد متعرض کاروان تجاری شود، از مکه خارج شدند و نهایتاً به جنگ بدر و البته شکست قریش منجر شد[۷].

نکته‌ای که لازم است به آن اشاره کنیم این است که علت اصلی حمله رسول خدا (ص) به کاروان‌های تجاری قریش این موارد است:

  1. ظلم و ستم قریش در شهر مکه؛ به گونه‌ای که مسلمانان مجبور شدند از خانه‌هایشان به مدینه مهاجرت کنند﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ[۸]؛
  2. حالت جنگی که بین قریش و مسلمانان حکم‌فرما بود و طبق آیات قرآن کریم این قریش بود که پیوسته خواستار جنگ بودند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا[۹].

در منابع تاریخی آمده است: قریش حرکات ایذایی و خرابکارانه خویش را علیه پیامبر (ص) و مسلمانان از همان سال اول هجرت آغاز کردند. نمونه‌اش حرکت ابوسفیان با دویست نفر از قریش به سوی مدینه با اهداف خاص نظامی بود که سریه "عبیدة بن حارث" را (در دشت رابغ) در پی داشت[۱۰]. خداوند در قرآن کریم دستور جنگیدن با کسانی که با مسلمانان می‌جنگند را صادر کرده است: ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۱] در سوره توبه هم آمده و است: ﴿وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ[۱۲].[۱۳]

حرکت سپاه اسلام

پیامبر گرامی اسلام (ص) پس از آگاهی از حرکت کاروان تجاری قریش به سمت شام، همراه ۱۵۰ یا ۲۰۰ نفر[۱۴] از مهاجران[۱۵] از مدینه خارج شد. آن حضرت "ابوسلمة بن عبدالاسد مخزومی" را به عنوان جانشین خویش در مدینه برگزید[۱۶] و پرچم جنگ را به اسب دست حمزة بن عبدالمطلب، عموی خویش سپرد[۱۷]. این سپاه ۱۵۰ یا ۲۰۰ نفری، یک اسب[۱۸] و سی شتر[۱۹] داشتند که به نوبت برای سوار شدن از آنها استفاده می‌کردند. پیامبر (ص) برای دستیابی به کاروان قریش تا "ذی العشیره"[۲۰] - از مناطق ینبع[۲۱] - که متعلق به بنی‌مدلج[۲۲] یا جهنیه[۲۳] بود پیش رفت[۲۴].

واقدی می‌نویسد: "پیامبر (ص) و مسلمانان از طریق نقب بنی‌دینار تا ناحیه سقیا[۲۵] جلو رفت"[۲۶].[۲۷]

اقامت چند روزه در ذوالعشیره

وقتی پیامبر (ص) به ذوالعشیره رسید متوجه شد که کاروان تجاری قریش از آنجا گذشته و به سوی شام رفته است[۲۸]. سپاه اسلام که اواخر جمادی الاولی به این منطقه رسیده بود، چند شب در همان منطقه ماند[۲۹]. آن حضرت در این منطقه قرارداد صلحی با بنی‌مدلج و هم‌پیمانان آنها از بنی‌ضمره، به امضا رساند[۳۰]. مخشی بن عمرو ضمری از طرف بنی‌مدلج مأمور این کار شده بود [۳۱].[۳۲]

کنیه ابوتراب

در همین غزوه بود که رسول خدا (ص) حضرت علی (ع) را "ابوتراب" نامید[۳۳]. در این باره روایتی که از عمار یاسر نقل شده است، به این صورت است: "من و علی (ع) در این جنگ همراه هم بودیم. وقتی پیامبر (ص) به عشیره رسید و اقامت کرد، ما به پیشنهاد علی (ع) به دیدن گروهی از بنی‌مدلج رفتیم که مشغول کار در مزارعشان بودند. مدتی آنها را تماشا می‌کردیم تا اینکه سرانجام خوابمان برد. پس از مدتی رسول خدا (ص) که ما را پیدا کرده بود، بیدار کرد. آن حضرت به علی (ع) فرمود: ای ابوتراب! تو را چه شده است؟"[۳۴]؛ سپس پیامبر (ص) فرمود: "آیا برای شما درباره دو مرد که از شقی‌ترین مردم هستند سخن نگویم؟" گفتیم: "چرا ای رسول الله". حضرت خطاب به علی (ع) فرمود: "یکی از آنها مرد سرخ‌چهره ثمود است که شتر صالح را پی کرد و دیگری کسی است که ضربه به این جای تو می‌زند -به پیشانی علی (ع)دست گذاشت ـ و این را از خون خضاب کند ـ و ریش علی (ع) را گرفت-"[۳۵]. درباره کنیه ابوتراب، قول دیگری نیز در منابع ذکر شده است که با عقاید شیعه هماهنگ نیست[۳۶] و به نظر می‌رسد که دشمنان اهل بیت (ع) برای تخریب شخصیت ایشان جعل کرده‌اند[۳۷].

منابع

پانویس

  1. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۶.
  2. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۷؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶.
  3. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۹۹؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۶۵.
  4. حاجی‌زاده، یدالله، غزوه ذات العشیره، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص ۱۷۹.
  5. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶.
  6. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۲.
  7. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶.
  8. «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است» سوره حج، آیه ۴۰.
  9. «و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  10. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۰.
  11. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  12. «و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۳۶.
  13. حاجی‌زاده، یدالله، غزوه ذات العشیره، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص ۱۷۹-۱۸۰.
  14. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۲.
  15. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶.
  16. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۰۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۹۸.
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۰۸.
  18. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۷.
  19. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶.
  20. روستای آبادی بوده در پایین ینبع النخل. محمد محمد حسن شراب، معالم الاثیره فی السنة و السیره، ص۳۰۱.
  21. بین مکه و مدینه از بلاد بنی ضمره. عبدالله بن عبدالعزه بکری اندلسی، معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۴۰۲ ینبع در جانب راست کوه رضوی قرار دارد. صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی، مراصد الاطلاع، ج۲، ص۷۲۱- میان مدینه و ینبع، نه منزل است. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶.
  22. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶.
  23. محمد محمد حسن شراب، معالم الأثیره فی السنة و السیره، ص۹۳.
  24. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۶۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۰۸.
  25. دهکده بزرگی است در راه جحفه که میان آنها (سقیا و جحفه) ۱۹ میل فاصله است. عبدالله بن عبدالعزه بکری اندلسی، معجم ما استعجم، ج۳، ص۹۵۴.
  26. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۳.
  27. حاجی‌زاده، یدالله، غزوه ذات العشیره، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۱۸۱.
  28. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۷.
  29. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۹۹؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۶۴- ۱۶۵
  30. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۶.
  31. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۶.
  32. حاجی‌زاده، یدالله، غزوه ذات العشیره، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص ۱۸۲.
  33. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۹۹- ۶۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶-۷.
  34. «ما لَكَ يا أبا تراب؟»؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۶۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۹۹- ۶۰۰.
  35. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۶۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۰۸-۴۰۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۰۰
  36. برخی به کدورت و دعوای بین علی (ع) و فاطمه (س) اشاره کرده‌اند به گونه‌ای که سبب شده علی (ع) از خانه خارج شود و خاک بر سر و روی خویش بریزد.
  37. حاجی‌زاده، یدالله، غزوه ذات العشیره، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص ۱۸۲-۱۸۳.